نقطه عطف رفتارهای افراطی اردوگاه اصلاحطلبان در طی چند روز اخیر با اخراج الهه راستگو از این حزب رقم خورد.
هرچند به احتمال زیاد این فشارها و رفتارهای خارج از اصول اولیه اخلاقی و اسلامی درخصوص این عضو سابق حزب اسلامی کار همچنان ادامه خواهد داشت، اما به هرحال روز گذشته، علیرغم تکذیبهای اولیه مسئولان این حزب و البته طبق پیشبینیها، حزب کار با تشکیل جلسهای راه خروج را به این عضو ناخلف!! خود نشان داد.
این حزب پس از تشکیل جلسه و اخراج راستگو در بیانیهای عنوان کرد: « حزب اسلامی کار که در سال 1377 توسط جمعی از علاقه مندان به شهید مظلوم آیت الله دکتر بهشتی که کار حزبی را عبادت میدانست، تاسیس گردید و همه اعضاء خود را نیز موظف به رعایت کامل ارزشهای اخلاقی و اسلامی نموده و به استناد دستورات الهی و همچنین مرامنامه و اساسنامه حزب، راستی و صداقت در گفتار و رفتار را بهعنوان اصلیترین مبنای کار تشکیلاتی قرارداده است و دورویی و ترجیح منافع شخصی بر مصالح عمومی را به عنوان ضد ارزش و آفت کار تشکیلاتی دانسته و مصداق آیه شریفه «لم تقولون ما لا تفعلون» میداند که میتواند زایل کننده اعتماد انسانها نسبت به یکدیگر باشد...
...شورای داوری حزب نیز در تاریخ 20/6/92 در محل دفتر مرکزی حزب و با حضور اعضاء خود تشکیل جلسه داد و با بررسی مدارک و مستندات موجود و نیز اظهارات پنج تن از شهود، رای خود را مبنی بر اخراج نامبرده از حزب اسلامی کار صادر کرد. طبق آیین نامه، رای صادره ظرف مدت یک هفته قابل اعتراض میباشد. ضمن اینکه خانم الهه راستگو به رغم دعوت رسمی و کتبی، از حضور در جلسه شورای داوری امتناع کرد...
...لازم به توضیح است که در شورای داوری رای نامبرده درجریان انتخاب شهردار تهران هرچند که برخلاف عرف و رویه کار تشکیلاتی و حزبی بود، ولی جزو موارد اتهامی قرار نگرفت، بلکه تخطی از ارزشهای اسلامی و اخلاقی منجر به صدور چنین رایی درباره وی شد.»
نامه الهه راستگو خطاب به مردم
الهه راستگو نیز پس از اعلام خبر اخراجش از حزب کار با ارسال نامه ای به رسانه ها نسبت به بداخلاقی هایی که طی چند روز گذشته به وی شده بود پاسخ داد. متن این نامه به شرح زیر است:
این دیکتاتوری و تک صدایی قبلا داد بخش بزرگی از جناح موسوم به چپ و اصلاح طلبان فعلی را در آورده بود یعنی یک حزب دولتی که برآمده از دولت هفتم و هشتم بود از طرف تمام جریان تصمیم می گرفت و اگر کسی با آن تصمیم مخالفت داشت با بهره گیری از رافت های مختلف و در قالب های زیبایی که داشت نه تنها مخالفین بلکه منتقدین را یا از صحنه بیرون می کرد و یا مجبور به سکوت می کرد.
این درحالی بود که ادعای گسترش جامعه مدنی و مشارکت مردم توسط آنان گوش فلک را کر میکرد. اینجانب بر اساس شناخت و اقناع وجدانی و طبق سوگندی که هنوز چند روزی از آن نگذشته به مردم شریف تهران متعهد می شوم که بر اساس اقناع آنچه که پس از تحقیق و دریافتهای خودم به آن رسیده ام از منافع شهروندان دفاع کنم و آن را به منافع شخصی و باندی ترجیح دهم.
حتی اگر دیکتاتورهای مدرن و قیم ماب را خوش نیاید و انبوه اهانتها، تحقیرها و توهین ها را در شبکه رسانه ای داخلی و خارجی خود به اینجانب نثار نمایند چراکه از سال 76 با این شیوه استبداد مدرن آشنا شده و بارها از سوی آن نواخته شده ام. از این قیم مابان به ظاهر دموکرات سوالی دارم و آن این است که شعار شما توجه به آرا و نظرات مردم نیست ؟
آیا مردم شریف تهران در نظرسنجی هایی که خودتان انجام داده اید آقای قالیباف را بر دیگران ترحیج نداده بودند؟ این برخورد دوگانه شما بسیار شبیه به دموکرات مابان غربی آمریکایی است که نشان می دهد دموکراسی فقط در زمانی مقبول شماست که همسو با نظرات و علایق جناحی و حزبی شما باشد.
یکی از دلایلی که اینجانب را قانع کرده که به آقای محسن هاشمی رای ندهم همانا حمایت شما از ایشان بود چراکه در گذشته نه چندان دور وی و پدرش را افراد دیکتاتور معرفی و انواع و اقسام اتهامات مالی و... را نثار آنان می نمودید کافی است برای اینکه کاملا به یادتان بیاید در رسانه های از سال 76 تا 84 نام ایشان راجستجو کنید ؛ حال چه اتفاقی افتاده که به حمایت از ایشان برخاستید. اگر اتهامات دیروز شما کذب بوده باید صراحتا توبه کنید و از آقای هاشمی و فرزندانش عذرخواهی کنید یا اینکه شما ماهیت خود را نشان دهید ؟
اینجانب صراحتا اعلام می کنم که با بخشی از جریان اصلاح طلب که اتفاقا بخش تندروی آن محسوب می شوند و جالب آنکه بر اساس جبر زمانه اکنون شعار اعتدال می دهند ! و از دولت سهم خواهی می کنند زاویه داشته و دارم و تا آنجا که مطلع هستم بخش زیادی از نخبگان این جریان با اینجانب نیز همسو هستند، اما غالبا به دلیل جلوگیری ازهتک حرمت خویش جرات بیان انتقادات خود را از این قیم مابان ندارند.
به نظر اینجانب چنانچه نقد درون گفتمانی در جریان اصلاح طلب انجام نشود مجددا با برخود قاطبه مردم رو به رو خواهیم شد.
مردم از شعار های رنگارنگ و مردم فریب خسته اند و به دنبال خادمین واقعی خود می باشند و با دقت گفتار و کردار ما را رصد نموده و در انتخابات با رای هوشمندانه خویش پاسخ ما را داده و خواهند داد و به نظر من چنانچه مجددا دیکتاتوری مدرن بر جریان اصلاحات حاکم شوند این مقدار اقبال نسبی مردمی را قطعا و یقینا از دست خواهیم داد و من به عقلای جریان هشدار جدی می دهم که زودتر چاره ای برای این مشکل اساسی بیندیشند.
اینجانب می توانستم رای خویش را در شورای شهر پنهان کنم اما بر اساس اقناع وجدانی که آقای دکتر قالیباف را بر آقای مهندس هاشمی به دلائل متعدد از جمله توانایی اجرایی ترجیح دادم و به صورت شفاف رای خویش را ارائه نمودم البته این هم قابل ذکر است که دیکتاتوری مدرن نگذاشت که فرد دیگری در جریان اصلاحات کاندیدا شود و گرنه افرادی در جریان اصلاح طلب خود را در معرض قرار داده بودند که اگر دیکتاتوری مدرن اجازه می داد قطعا اینجانب و برخی دیگر از اصلاح طلبان شورا به آنان رای می دادیم.
به دنبال تخریب سازمان یافته جریان دیکتاتوری مدرن اینجانب به عنوان یک بانوی اصلاح طلب صراحتا فاصله و اختلاف دیدگاه عمیق و اساسی خود را با این غوغاسالاران مدرن و به ظاهر دموکرات ابراز می دارم و خود را برای حملات و هجمه های ناجوانمردانه آنان که به انواع مختلف شروع شده و ادامه دارد آماده کرده ام. بدیهی است که این هجمه ها اینجانب را از پشت کردن به سوگندی که در ابتدای عضویت در شورای شهر تهران خورده ام باز نخواهد داشت و شرافت و عمل به سوگند خود را به تسلیم شدن در برابر دیکتاتوری مدرن ترجیح خواهم داد.
دوستان اصلاحطلب کمی دقت کنید
درخصوص اتفاقات چند روز گذشته چند نکته ضروری به نظر میرسد.
1- واکنشهایی که درخصوص رفتارهای خانم راستگو رخ داده کمی عجیب به نظر میرسد. اینکه رای او به تنهایی برای شهردار نشدن هاشمی تاثیرگذار نبوده است. به هرحال محمدباقر قالیباف با 16 رای نسبت به 14 رای محسن هاشمی پیروز رقابت شورا شد و فرضا اگر رای راستگو به نام محسن هاشمی نوشته میشد، تغییری در نتیجه انتخابات به وجود میآمد؟ جواب قطعا خیر است. اما چرا همه، انگشت اشاره خود را به سمت الهه راستگو گرفتهاند؟ کمی عجیب نیست؟
2- اگر قرار بر کار حزبی باشد، آن عضو اصولگرایی که با فهرست اصولگرایان به شورا راه یافته، چگونه به خود اجازه داده که به کاندیدای اصلاحطلبان رای دهد؟ پس چرا از سوی جریان اصولگرایی با وی برخوردی نمیشود؟ چرا کسی به او لقب «خائن» نمیدهد؟
3- همین دو روز پیش سخنگوی حزب اسلامی کار در گفتوگو با رسانه ها خبر اخراج الهه راستگو از این حزب را تکذیب کرده و گفته بود که «دبیرکل و دفتر سیاسی حزب اعتقادی به اخراج راستگو از این حزب ندارند.» پس چطور به یکباره تصمیمشان عوض شد و حکمی که یکی از روزنامهها درخصوص راستگو صادر کرده بود، روز گذشته اجرایی شد؟
4- در بیانیه حزب کار به بخشهایی از اساسنامه و مرامنامه این حزب اشاره شده است. آنجا که«به استناد دستورات الهی و همچنین مرامنامه و اساسنامه حزب، راستی و صداقت در گفتار و رفتار را بهعنوان اصلیترین مبنای کار تشکیلاتی قرارداده است و دورویی و ترجیح منافع شخصی بر مصالح عمومی را به عنوان ضد ارزش و آفت کار تشکیلاتی دانسته و...» همین بخش سوالاتی را در ذهن پدید میآورد. بنا بر اعلام این حزب ترجیح منافع شخصی بر مصالح عمومی یک ضد ارزش تلقی میشود، اما چگونه است که بر اساس اعلام برخی از اصلاحطلبان عضو شورا، برنامه و عملکرد قالیباف مقبولتر از هاشمی بوده، اما به خاطر رای حزب متبوعشان به گزینه دوم رای دادهاند؟ کجای چنین رفتاری با مصالح عمومی (اگر خود را عموم تلقی نکنیم) همخوانی دارد؟
در بخش دیگری از بیانیه حزب کار به این نکته اشاره شده که این اخراج به خاطر رای به قالیباف نبوده و به دلیل تخطی از ارزشهای اسلامی و اخلاقی چنین حکمی صادر شده است.
در حدیث نبوی آمده است: «هر کس جلودار عدهای از مسلمانان گردد در حالی که میداند در بین مسلمینفردی بهتر از او وجود دارد پس خائن به خدا، رسولش و مسلمانان خواهد بود»
به استناد کدام دستور الهی و اسلامی چنین مجوزی صادر شده است که بتوان تنها به خاطر منافع شخصی (یا حزبی)، بر روی منفعت عمومی چشم بست؟
آیا جرم خانم راستگو چیزی جز این بود که آنچه صحیح میپنداشت را برگزید و سعی کرد بر سوگند خود در برابر قرآن مبنی اینکه «...در همه زمینهها عدالت و انصاف را در نظر داشته و مادام که در شورای اسلامی شهر عضویت دارم در رعایت صرفه و صلاح و پیشرفت امور شهر و شهرداری اهتمام نمایم.» عمل نماید؟
آیا جرم راستگو چیزی جز راستگویی بود؟
+ سلام.دوستان عزیزی که افتخارمیدن و به این وبلاگ سر میزنن من مدتیه تو فیسبوک به اسمalikhodabakhshi@gmail.comفعالیت میکنم. یاعلی