کاسب ها از این 5 کار حذر کنند!
پیامبر خدا (صلی الله علیه وآله) در خصوص این که در کسب و تجارت از چه کارهایی باید پرهیز کرد، فرمودند: "کسی که خرید و فروش میکند باید از پنج کار دوری ورزد و گرنه نباید خرید و فروش کند: ربا، سوگند، پوشاندن عیب کالا، تعریف و تبلیغ در موقع فروش و بدگویی از کالا در موقع خرید آن."
یکی از مسائل و گرفتاریهای ما به ویژه در معاملات و کسبهایمان این است که سعی میکنیم برای رسیدن به هدفمان از خدا و پیغمبر و دین مایه بگذرایم اما باز فراموش میکنیم که بزرگان دینی ما درمذمت این کار چه گفتهاند!
پیامبر خدا (صلی الله علیه وآله) در خصوص این که در کسب و تجارت از چه کارهایی باید پرهیز کرد، فرمودند: "کسی که خرید و فروش میکند باید از پنج کار دوری ورزد وگرنه نباید خرید و فروش کند: ربا، سوگند، پوشاندن عیب کالا، تعریف و تبلیغ در موقع فروش و بدگویی از کالا در موقع خرید آن. (بحارالأنوار: 103 / 95 / 18 منتخب میزانالحکمة: 88"
در روایاتی از امام علی (علیه السلام) و امام صادق (علیه السلام) پیامدهای قسم (جلاله) یادکردن در معامله را متذکر میشویم: امام علی علیهالسلام به بازار میآمد و در جایگاه خود میایستاد و میفرمود: "درود بر شما ای بازاریان، از خدا بترسید و سوگند مخورید؛ زیرا سوگند خوردن کالا را رونق میدهد و برکت را میبرد تاجر نابکار است مگر آن که به حق بستاند و بدهد."(کنزالعمال: 10043 منتخب میزانالحکمة: 90)
آن حضرت همچنین فرمودند: " ای جماعت دلاّل! کمتر سوگند خورید که این کار کالا را به فروش میرساند و سود (حقیقی) را میبرد (الکافی: 5 / 162 / 2 منتخب میزانالحکمة: 90)".
امام صادق (علیه السلام) نیز در این باره میفرمایند: "خداوند تبارک و تعالی از کسی که با قسم و سوگند خوردن کالای خود را به فروش رساند نفرت دارد."(أمالی الصدوق: 390 / 6 منتخب میزان الحکمة: 92)
در ادامه به بررسی ربا و قسم خوردن و تدلیس می پردازیم:
ربا چیست؟
ربا یکی از مصادیق جنگ با خدا کردن است.
ربا در لغت به معنای اضافه (زیاده، افزایش) است. عالمان لغت شناس ربا را چنین معنا کردهاند:
راوندی: اصل ربا زیاده است و ربا زیاده بر سرمایه است از جنس آن یا متماثل آن جنس. (فقه القرآن ج 2، ص:45)
راغب اصفهانی در مفردات آورده است: ربا زیاده بر سرمایه است اما در شرع به زیادتی خاص اختصاص دارد. (المفردات فی غریب القرآن، ص: 340)
در قاموس القرآن هم در ذیل ماده ربو آمده است: زیادت. طبرسى ذیل آیه 275 بقره فرموده اصل ربا به معنى زیادت است گویند «ربا یربو» یعنى زیاد شد .
در اقرب الموارد آمده «ربا المال یربو ربوا و رباء: زاد و نما» یعنى مال زیاد شد و نمو کرد. راغب زیادت و بالا آمدن گفته است..... و معامله ربوى را از آن ربا گفتهاند که در آن زیادت هست. (قاموس قرآن، ج3، ص: 49)
و علامه مصطفوی هم در تحقیق این کلمه آورده است: اصل واحد در این کلمه انتفاخ و بالا آمدن همراه زیادت است بدین معنا که شی فی ذاته بالا می آید و سپس برای آن فضل و زیادی حاصل می شود. (التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج4، ص: 35)
در اصطلاح فقه اسلامى به اضافه خاصی گفته میشود که در مبادلهی دو کالای مانند هم، که کیلی یا وزنی هستند و یا در قرار داد قرض هر نوع کالا که بدان ملتزم و پایبند میشوند، اخذ مىشود.
مفصل ترین جایی که در قرآن به ربا پرداخته شده سوره بقره آیات 275 تا 279 می باشد که ترجمه این آیات به این قرار است:
کسانى که ربا مىخورند رفتار و کردارشان مانند شخص جن زده و فریب خورده شیطان است و چون ربا خوران خوب و بد را تمیز نمىدهند، مىگویند خرید و فروش هم مثل ربا است، با اینکه خدا خرید و فروش را حلال و ربا را حرام کرده پس، بطور کلى هر کس موعظهاى از ناحیه پروردگارش دریافت بکند، و در اثر آن موعظه، از معصیت خدا دست بردارد، گناهى که قبلا کرده بود حکم گناه بعد از موعظه را ندارد، و امر آن به دست خدا است اما اگر باز هم آن عمل نهى شده راتکرارکند، چنین کسانى اهل آتش و در آن جاودانند.
خدا ربا را (که مردم به منظور زیاد شدن مال مرتکب مىشوند) پیوسته نقصان مىدهد، و به سوى نابودیش روانه مىکند، و در عوض صدقات را نمو مىدهد، و خدا هیچ کافر پیشه دل به گناه آلوده را دوست نمىدارد.
هان! اى کسانى که ایمان آوردهاید از خدا پروا کنید، و آن زیادى مال را که در اثر ربا به دست آمده رها کنید، اگر داراى ایمانید.
حال اگر نکنید باید بدانید که در حقیقت اعلان جنگ با خدا و رسول کردهاید، و اگر توبه کنید اصل سرمایهتان حلال است، نه ظلم کردهاید و نه به شما ظلمى شده است.
علامه طباطبایی در تفسیر این آیات می فرماید: خداى سبحان در این آیات در امر رباخوارى، شدتى به کار برده که در باره هیچ یک از فروع دین این شدت را به کار نبرده است مگر یک مورد که سختگیرى در آن نظیر سختگیرى در امر ربا است، و آن این است که: "مسلمانان، دشمنان دین را بر خود حاکم سازند"، و اما بقیه گناهان کبیره هر چند قرآن کریم مخالفت خود را با آنها اعلام نموده و در امر آنها سختگیرى هم کرده، و لیکن لحن کلام خدا ملایمتر از مساله ربا و حکومت دادن دشمنان خدا بر جامعه اسلامى است و حتى لحن قرآن در مورد " زنا" و " شرب خمر" و " قمار" و " ظلم" و گناهانى بزرگتر از این، چون کشتن افراد بىگناه، ملایمتر از این دو گناه است.
امام صادق (علیه السلام) فرمود:
«آکل الربا لا یخرج من الدنیا حتی یتخبطه الشیطان»
یعنی رباخوار از دنیا بیرون نمی رود مگر این که به نوعی از جنون مبتلا خواهد شد.
و در روایت دیگر برای مجسم ساختن حال رباخواران شکمباره که تنها به فکر منافع خویشند و ثروتشان وبال آنها خواهد شد از پیامبر (صلی الله علیه وآله) چنین نقل شده که فرمود: «هنگامی که به معراج رفتم دسته ای را دیدم به حدی شکم آنان بزرگ بود که هر چه جدیت می کردند برخیزند و راه روند، برای آنان ممکن نبود، و پی در پی به زمین می خوردند، از جبرئیل س?ال کردم، اینها چه افرادی هستند؟ جرمشان چیست؟ جواب داد: اینها رباخواران هستند.(تفسیر نورالثقلین، ج 1، ص 291)
قسم نخورید!
از دیدگاه اسلام، سوگند یاد کردن عملی ناپسند بوده و اجتناب از آن بسیار مطلوب و پسندیده میباشد، اما متفاوت بودن حالات انسان به هنگام سوگند یاد کردن از یک سو و انگیزههای مختلف جهت قسم خوردن از سوی دیگر، موجب برخورد متفاوت قرآن کریم با انواع سوگندها شده است به بیانی واضحتر، خداوند متعال در قرآن کریم آیه 224 از سوره بقره مسلمین را از هر نوع سوگندی حتی به منظور نیکی و تقوی و اصلاح بین مردم برحذر داشته و سپس در آیه 225 از همان سوره با تقسیم سوگندها به سوگند لغو و سوگند جدّی، سوگند لغو را فاقد اثر جزایی و فقهی و سوگند جدی را موضوع احکام فقهی و اثرات وضعی قرار داده است.
در قرآن کریم می خوانیم: وَلَا تُطِعْ کُلَّ حَلَّافٍ مَهِینٍ (القلم/10)
و از کسی که بسیار سوگند یاد میکند و پست است اطاعت مکن
در دستورهاى اسلام رسیده است که قسم دروغ گناه اندر گناه است. چون دروغ گناه کبیره است، آن وقت این گناه کبیره را انسان توام با قسم کند، این دیگر گناه اندر گناه است، یعنى یک امر مقدسى را به دروغ آلوده کند. براى اینکه یک دروغى را مىخواهد به کرسى بنشاند، یک امر مقدسى را گرو قرار مىدهد.
وقتى که شما مىگویید و الله و بالله که این جنس را من این قدر خریدهام، یعنى من خدا را در گرو این حرف قرار مىدهم [و اگر دروغ باشد] یعنى خدا را در گرو این دروغ قرار مىدهم. این شوخى نیست. دروغ گفتن یک مطلب است، خدا را به گرو دروغ قرار دادن مطلب دیگرى است.
البته قسم شرعى، یعنى آن قسمى که احکام شرعى بر آن بار مىشود و تخلفش کفاره دارد، فقط قسم به اسم خداست. این قسمهاى دیگرى که ما مىخوریم قسم شرعى کفاره دار و این طور چیزها نیست، ولى به هر حال بىاحترامى هست. انسان به پیامبر قسم بخورد، به امام قسم بخورد، به هر کس که انسان قسم بخورد، گو اینکه آن معنا قسم شرعى نیست ولى بالاخره او را در گرو گذاشتن است و بىاحترامى است. پس قسم اگر دروغ باشد، گناه اندر گناه است.
به عنوان مثال، قسمهایی که معمولاً از روی عادت برای امور عادی و کمارزش، بر زبان جاری میگردند، در عین حال که نامطلوب و شایستة پرهیز هستند لغو و بیاعتبار شمرده شده و اسلام هیچ گونه عقوبتی را چه دنیوی و چه اخروی بر آن مترتب نمیسازد.
لازم به ذکر است که ممنوع بودن سوگند و نامطلوب بودن آن حکمی کلی است; ولی استثنأبردار است. زیرا قسم خوردن نزد حاکم شرع، نه تنها ممنوع و یا مکروه نیست، بلکه در برخی موارد واجب است. (آیات 6 ـ 9 سورة نور) (در کتب فقهی، مواضع لزوم سوگند در حضور قاضی به تفصیل بیان شده است.)
قسم دروغ در روایات
یکی از گناهان کبیره ای که در روایات به آن تصریح شده، سوگند دروغ است. (شهید دستغیب، گناهان کبیره، انتشارات دفتر نشر اسلامی، 1376 ه ش، قم، ج 1، ص 300) امام باقر علیه السلام می فرماید: از قسم دروغ بترسید، که آبادی ها را خراب و گوینده را بی سامان می سازد. (همان، ص 301)
در روایتی درباره اثر سوگند دروغ آمده: سوگند دروغ و قطع رحم، آبادی ها را ویران و از اهلش خالی می کند و سبب قطع نسل می گردد. (همان)
تدلیس و پوشاندن عیب کالا
تدلیس چیست؟ تدلیس به معنای فریب دادن و پنهان کردن واقع است. پس هرگاه فروشنده کالایی، برای فریفتن خریدار، وصفی موهوم را به کالای خود نسبت دهد یا عیبی را که در آن است بپوشاند، در معامله تدلیس کرده است. بدین ترتیب در تدلیس نوعی تقلب و ریا وجود دارد و فرد فریبکار، بی اعتنا به شرافت شغلی و درستکاری متعارف، از اعتماد طرف معامله برای گول زدن او استفاده می کند.
بررسی سوالی که این روزها بسیار مطرح می شود
آیا عضویت در فیس بوک جرم است؟
فیس بوک بزرگ ترین شبکه اجتماعی در دنیا محسوب می شود. استفاده اعضای کابینه یازدهم از ظرفیت های این شبکه اجتماعی برای ارتباط مستقیم با مردم در سراسر جهان بار دیگر این سوال را مطرح کرده است که آیا عضویت در فیس بوک جرم است؟
آنچه به یقین می توان در مورد آن سخن گفت این است که جرم مستقلی با عنوان عضویت در فیس بوک وجود ندارد اما عبور از فیلترینگ می تواند جرم باشد همچنین درست مانند زندگی واقعی فضای مجازی و شبکه های اجتماعی نیز می تواند محل وقوع جرایم مختلفی باشد. در ضمن امروزه بسیاری از افراد با وجود مانع قانونی از این شبکه استفاده می کنند اصرار بر ایجاد مانع قانونی، قبح قانون را کم کم ساقط می کند. موضوع دیگری که جای تامل دارد این است که چرا رویه واحدی میان همه شهروندان در خصوص استفاده از فیس بوک وجود ندارد؟
قانون جرایم رایانه ای 1388 مرجعی است که می توانیم برای مجرمانه بودن یا مجاز بودن یک عمل در فضای مجازی به آن مراجعه کنیم. اصل بر آزادی است و شهروندان از تمامی امکانات اینترنت می توانند استفاده کنند اما این اصل استثناهایی دارد که عمدتا در قانون جرایم رایانه ای آمده است ارتکاب این ممنوعیت ها جرم و قابل مجازات است.
عضویت در فیس بوک
یکی از مباحث چالشی نظر قانون نسبت به عضویت در شبکه های اجتماعی نظیر فیس بوک است مقام معظم رهبری در این خصوص فرموده اند. «تخلف از قوانین و مقررات نظام اسلامی جایز نیست. رعایت قوانین و مقررات نظام اسلامی واجب و تخلف از آن جایز نیست. با توجه به آن که فیس بوک بستری جرم خیز است. افراد برای عضویت در این شبکه باید هوشیار باشند که خواسته یا ناخواسته وارد محورهای مصداق جرم نشوند».
اظهار نظرها در خصوص عضویت در فیس بوک از سوی مقامات کشور همراه با ابهام بوده است. از جمله الهام امین زاده، معاون حقوقی رییس جمهوری در باره عضویت ورزا و مدیران دولتی در شبکه های اجتماعی از جمله «فیس بوک» عنوان کرده است که موضوع منع یا عدم منع قانون عضویت در فیس بوک را بررسی خواهیم کرد. حجت الاسلام غلامحسین محسنی اژه ای در پنجاه و یکمین نشست خود با خبرنگاران نیز به صورت روشن مجرمانه یا غیرمجرمانه بودن عضویت در فیس بوک را مشخص نکرده است. دادستان کل کشور در این خصوص گفته است کار گروهی که 6 وزیر عضو آن هستند، در تیر ماه 88 طبق قانون آنجا را فیلتر کرده و اگر مصادیق مجرمانه در آن رفع شود، می توان آن را رفع فیلتر کرد.
یکی از مباحث چالشی نظر قانون نسبت به عضویت در شبکه های اجتماعی نظیر فیس بوک است مقام معظم رهبری در این خصوص فرموده اند. «تخلف از قوانین و مقررات نظام اسلامی جایز نیست. رعایت قوانین و مقررات نظام اسلامی واجب و تخلف از آن جایز نیست. با توجه به آن که فیس بوک بستری جرم خیز است. افراد برای عضویت در این شبکه باید هوشیار باشند که خواسته یا ناخواسته وارد محورهای مصداق جرم نشوند»
در این خصوص باید اذعان داشت که ظاهراً در هیچ قانونی به صراحت عضویت در شبکه های اجتماعی نظیر فیس بوک یک جرم مستقل قابل مجازات عنوان نشده است اما با توجه به این که این سایت ها فیلتر شده اند. استفاده از فیلتر شکن برای دسترسی به این نوع سایت ها برای عضویت در آن ها می تواند خلاف قانون باشد. البته خبرگزاری ها و برخی دیگر از اشخاص حقیقی و حقوقی مجوز قانونی استفاده از این سایت ها بدون وجود فیلتر را دارند، بنابراین باز هم باید دایره جرم را محدودتر کرد و گفت تنها کسانی که «بدون مجوز قانونی» از فیلتر شکن استفاده می کنند مرتکب جرم شده اند. بنابراین خبرگزاری ها، نهادهای دولتی و غیردولتی و اشخاصی که مجوز استفاده مستقیم و بدون فیلتر از اینترنت را دارند قاعدتاً در صورت ورود به فیس بوک مرتکب جرمی نشده اند مگر اینکه بعد از ورود به این سایت سایر مقررات عمومی و اختصاصی کشور را نقض کنند که در این صورت به ارتکاب همان جرم تحت تعقیب قرار خواهند گرفت. در حال حاضر بسیاری از نهادهای دولتی می توانند با ارایه درخواست به کمیته 12 نفره فیلترینگ از این قانون مستثنا شوند به این ترتیب دسترسی به فیس بوک و دیگر شبکه های اجتماعی در این مکان های بدون فیلتر از نظر ظاهری یک جرم مستقل به حساب نمی آید.
حقوق شهرندی و تساوی مقامات و شهروندان
موضوع دیگری که در رابطه با فعالیت این شبکه اجتماعی ایجاد چالش می کند این است که چرا در استفاده از ظرفیت های فضای مجازی تساوی میان مقامات و شهروندان وجود ندارد. آنچه روشن است اینکه کار گروه تعیین مصادیق محتوای محرمانه فیس بوک را دارای محتوای مجرمانه تشخیص داده و ورود به آن را ممنوع کرده است. در چنین شرایطی که مرجع صالح چنین تصمیمی اتخاذ کرده است رعایت آن برای همه اتباع و ساکنان ایران تکلیف محسوب می شود بنابراین مقامات دولتی در فیس بوک و استفاده از آن محل چالش است. بی تردید مقامات نیز مانند سایر شهروندان در برابر قانون مساوی هستند و ملزم تبعیت از آن می باشند تا زمانی که کار گروه مذکور که در قانون جرایم رایانه ای پیش بینی شده و مرجع رسمی تصمیم گیری در این خصوص است از آن رفع فیلتر کند.
تقابل قانون و عرف
نمی توان انکار کرد که فیس بوک به عنوان بزرگ ترین جامعه مجازی جهان محبوبیت زیادی در میان مردمان تمامی کشورها دارد. اعضای ایرانی این شبکه اجتماعی نیز بسیار زیاد هستند علاوه بر این سایت های مشابه داخلی و خارجی دیگری نیز وجود دارند که شهروندان در محیط مجازی به عضویت آنها در می آیند در چنین شرایطی برخی برآنند که اعضای این شبکه های اجتماعی برای ورود به این سایت ها اقدام به استفاده از فیلتر شکن ها، وی پی ان ها و سایر ابزارهای دور زدن قانون می کنند. اصرار بر منع این افراد باعث اصرار آن ها بر ارتکاب تخلف می شود و قبح نقض قوانین را در نگاه کاربران این سایت ها که بسیاری از آن ها نوجوان و جوان هستند ، می کند متاسفانه شاید ممانعت از ورود به چنین شبکه هایی جرم زا نیز باشد زیرا شهروندان بسیاری با خرید وی پی ان یا فیلتر شکن برای ورود به این دسته سایت ها تمایل به ورود به سایت های غیر اخلاقی و نامناسب پیدا می کنند. زیرا دارای ابزار عبور از این موانع قانونی می شوند در مقابل گروهی دیگر معتقدند پیش گیری از جرایمی که در این شبکه های اجتماعی ممکن است رخ دهد تنها با منبع و محدود کردن دسترسی به این سایت ها امکانپذیر است.
قانون جرایم رایانه ای 1388 مرجعی است که می توانیم برای مجرمانه بودن یا مجاز بودن یک عمل در فضای مجازی به آن مراجعه کنیم. اصل بر آزادی است و شهروندان از تمامی امکانات اینترنت می توانند استفاده کنند اما این اصل استثناهایی دارد که عمدتا در قانون جرایم رایانه ای آمده است ارتکاب این ممنوعیت ها جرم و قابل مجازات است
فرهنگ سازی ارتباطات مجازی
به جای مبارزه با معلول همیشه باید به دنبال مبارزه با علت بود. برخورد مقطعی و مجازات گونه با افراد سوء استفاده گر در فضاهایی نظیر فیس بوک صرفاً به طور موقتی باعث باز داشتن آنها و شاید دیگر افراد از انجام اقدامات نادرست در این شبکه اجتماعی می شود. اما باید به طور ریشه ای و بلند مدت مساله را حل کرد بهترین روش برای جلوگیری از اقدامات غیراخلاقی در فضای مجازی از جمله فیس بوک بالا بردن آگاهی عمومی در این زمینه از طرق مختلفی نظیر رسانه ها است.
عاملی برای جذب رحمت خداوند!
در هیچ زمان و در هیچ حالی، جای ناامیدی و مأیوس شدن از درگاه الهی نیست و رحمت واسعه الهی، همواره شامل حال بندگان و به خصوص م?منان میباشد.
گنهکاران در هر مرحلهای و با هر نوع گناهی، نباید از دریای بیکران رحمت الهی نومید باشند؛ چرا که او بخشنده و آمرزنده و رحیم است.
یکی از ابعاد رحمت خداوند، رحمت خاص اوست که از آن به رحمت (رحیمیه) یاد میشود. این نوع رحمت، ویژه بندگان صالح و فرمانبردار اوست.
رحمت در قرآن
رحمت ، معنای بسیار وسیع و گستردهای دارد که تمام مواهب جهان را شامل میشود، گاه جنبه معنوی دارد و گاه جنبه مادی؛ به همین دلیل گاه که انسان تمام درهای ظاهری را به روی خود بسته میبیند، احساس میکند رحمت الهی به قلب و جان او روان است، لذا شاد و خرسند است، آرام و مطمئن، هر چند در تنگنای زندان گرفتار باشد. (1)
از آنجا که رحمت خدا مفهوم وسیعی دارد و دنیا و آخرت را در بر میگیرد، در قرآن کریم به معانی زیادی اطلاق شده است؛ گاه بر مسئله هدایت، گاه نجات از چنگال دشمن، گاه باران پربرکت، گاه به نعمتهای دیگر مثل نعمت نور و در بسیاری موارد به بهشت و مواهب خدا در قیامت نیز اطلاق شده است. (2)
خداوند دوگونه رحمت دارد؛ یکی رحمت عام خداست که شامل دوست و دشمن، م?من و کافر، نیکوکار و بدکار میباشد؛ زیرا باران رحمت بیحسابش، همه جا به همه میرسد و خوان نعمت بیدریغ او همه جا گسترده است.
همه بندگان از مواهب گوناگون حیات بهرهمندند و روزی خویش را از سفره گسترده نعمتهای بیپایان او برمیگیرند؛ این همان رحمت عام اوست که پهنه هستی را در برگرفته و همگان در دریای آن غوطهورند.
رحمت دیگر خداوند، رحمت خاص اوست که از آن به رحمت (رحیمیه) یاد میشود. این نوع رحمت، ویژه بندگان صالح و فرمانبردار اوست؛ زیرا آنها به حکم ایمان و عمل صالح، شایستگی این را یافتهاند که از رحمت و بخشش و احساس خاصی که آلودگان و تبهکاران از آن بهرهای ندارند، برخوردار شوند. (3)
م?منان، مورد رحمت خدا
«لِیُعَذِّبَ اللَّهُ الْمُنَافِقِینَ وَالْمُنَافِقَاتِ وَالْمُشْرِکِینَ وَالْمُشْرِکَاتِ وَیَتُوبَ اللَّهُ عَلَى الْمُ?ْمِنِینَ وَالْمُ?ْمِنَاتِ وَکَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِیمًا»؛ [آرى، چنین است] تا خدا مردان و زنان منافق، و مردان و زنان مشرک را عذاب کند و توبه مردان و زنان با ایمان را بپذیرد، و خدا همواره آمرزنده مهربان است». (4)
از میان مخلوقات خداوند، تنها انسان حاضر شد بار امانت الهی را بر دوش کشد، که این مسئله نشان از جایگاه ویژه و ظرفیت و استعداد عظیم انسان دارد.
اگرچه درباره چیستی این امانت الهی، مفسران نظرات مختلفی را بیان کردهاند، اما به طور کلی میتوان گفت این امانت، ولایت الهى است؛ یعنى تکامل به طور نامحدود و رسیدن از حضیض ماده به اوج اخلاص و وصول به آخرین قله تکامل و مقام قرب الهى است.
در روایات متعددى امانت به قبول ولایت امام على (علیه السلام) و اولاد طاهرش (علیه السلام) تفسیر شده و شاید دلیلش این باشد که روشنترین مصداق ولایت الهى، همان ولایت ائمه (علیه السلام) مىباشد و تحمل بار امانت الهى جز با قبول ولایت آنها ممکن نمىباشد. (5)
امانت الهى مسئولیتآور است. آن که امانت را حفظ کند، مشمول رحمت و آن که با کفر و شرک، خیانت کند، کیفر مىبیند.
منافقان و مشرکان که در این امانت، خیانت میورزند، کیفر میبینند و م?منان، مشمول رحمت الهی میشوند؛ و در این میان، هیچ فرقی نیز میان زن و مرد وجود ندارد؛ همانطور که در صعود به کمالات یا سقوط در پستىها، یکسانند. از همین روست که خداوند نیز در آیه شریفه از زنان و مردان در کنار هم نام میبرد.
به دوش کشیدن این امانت الهی، در حقیقت آزمونی است که خدا درباره بندگان خویش جاری میکند تا مشخص شود چه کسانی خدا را اطاعت میکنند و چه کسانی تابع شیطان درون و بیرون میشوند.
خدا نیز در قرآن کسانی را که از آزمونهای الهی سربلند بیرون آیند، مورد رحمت خود قرار داده است. (6)
صابران م?من، مورد رحمت خدا
«الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِیبَةٌ قَالُواْ إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّـا إِلَیْهِ رَاجِعونَ
أُولَـئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَوَاتٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ وَأُولَـئِکَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ »؛ «[همان] کسانى که چون مصیبتى به آنان برسد، مىگویند: «ما از آنِ خدا هستیم، و به سوى او باز مىگردیم.»
بر ایشان درودها و رحمتى از پروردگارشان [باد] و راهیافتگان [هم] خود ایشانند». (7)
صبرپیشگان م?من، هدایتیافتگانی هستند که خداوند بر آنها درود فرستاده و وعده رحمت خویش را در هر دو دنیا را به آنان داده است. صبر از بزرگترین ملکات و احوالی است که قرآن، آن را ستوده و مکرر بدان امر نموده است.
خداوند آزمایش الهی را به عنوان یک امر قطعى و تخلفناپذیر معرفی میکند و از آنجا که پیروزى در این امتحانات جز در سایه مقاومت و پایدارى ممکن نیست، صابران و پایداران را به رحمت خود و پاداش الهی بشارت میدهد؛ چرا که آنها هستند که از عهده این آزمایشهاى سخت به خوبى بر مىآیند و بشارت پیروزى متعلق به آنهاست.
قرآن آنها را کسانی معرفی میکند که هرگاه مصیبتى به آنها رسد، مىگویند ما از آن خدا هستیم و به سوى او باز مىگردیم.
توجه به این واقعیت که ما همه به سوى او باز مىگردیم، به ما اعلام مىکند که اینجا سراى جاویدان نیست، و زوال نعمتها و کمبود مواهب و یا کثرت وفور آنها همه زودگذر است، و همه اینها وسیلهاى است براى پیمودن مراحل تکامل. توجه به این دو اصل اساسى، اثر عمیقى در ایجاد روح استقامت و صبر دارد.
منظور از گفتن جمله «انا لله و انا الیه راجعون» تنها ذکر زبانى آن نیست؛ بلکه توجه به حقیقت و روح آن است که یک دنیا توحید و ایمان در عمق آن نهفته است.
حال این صابران و سختکوشان که از عهده این امتحانات بزرگ بر آمدهاند، مستحق این هستند که لطف و رحمت خدا و درود الهى بر آنها جاری شود.
شهدا، مورد رحمت خدا
«وَلَئِن قُتِلْتُمْ فِی سَبِیلِ اللّهِ أَوْ مُتُّمْ لَمَغْفِرَةٌ مِّنَ اللّهِ وَرَحْمَةٌ خَیْرٌ مِّمَّا یَجْمَعُونَ »؛ «و اگر در راه خدا کشته شوید یا بمیرید، قطعاً آمرزش خدا و رحمت او از [همه] آنچه [آنان] جمع مىکنند بهتر است». (8)
مرگ، انتقال از نشئهای به نشئه دیگر و وفات است، نه زوال و نابودی و فوت. اینکه خدای سبحان در برخی موارد از کافران و منافقان به «اموات» تعبیر کرده است، برای این است که گاهی «موت» به معنای زوال اثر انسانی است؛ نه زوال هستی، و اطلاق آن بر کافران نیز به لحاظ بیاثر بودن آنان است.
اما شهید، زنده و منشأ اثر است، هم اهل دنیا و بازماندگان خود را بیدار و نورانی میکند و هم به برزخیان روح و ریحان میرساند. همه انسانها پس از مرگ زندهاند و هیچ کس مرگِ به معنای فنا و نابودی ندارد، اما راز نهی از توهم مرگ درباره شهیدان، آنگونه که درباره دیگران پنداشته میشود، تذکر این نکته است که آنان، حیاتی برتر دارند.
برخلاف سایر مرگها که بدون آگاهی و هدف خاص، انسان را در بر میگیرد؛ علاوه بر انتخاب آگاهانه، با کشته شدن با هدف و در راه خدا محقق میشود.
خداوند رزق و روزی نیکویی نصیب کشتهشدگان در راهش میگرداند و آنان به فضل و رحمتی که خداوند نصیبشان گردانده، شادمانند. (9)
براساس روایتی از رسولاکرم(صلی الله علیه وآله)، با ریخته شدن اولین قطره خون شهید بر زمین، تمام گناهان وی آمرزیده شده و مورد مغفرت کامل الهی قرار میگیرد. (10)
استغفار، عاملی برای جذب رحمت خداوند
«لَوْلَا تَسْتَغْفِرُونَ اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ »؛ «چرا از خدا آمرزش نمىخواهید؟ باشد که مورد رحمت قرار گیرید». (11)
منظور از استغفار، گفتن و تکرار جمله «خدایا مرا ببخش» یا «اللهم اغفر لى» نیست؛ بلکه روح استغفار یک حالت بازگشت به سوى حق و آمادگى براى جبران گذشته است.
در آیات فراوانی، امر به «استغفار» و «توبه» شده است. توبه، حقیقتی است قلبی که همان پشیمانی از گناه و عزم ترک آن، و ظهور این توبه، به طلب غفران و آمرزش میباشد.
استغفار و طلب بخشش از درگاه الهی، یکی از مراحل توبه واقعی است که انسان همراه با حالت پشیمانی از گناهان، از خداوند درخواست عفو و بخشش میکند.
انسان میتواند با آمرزش خواستن به پیشگاه خداوند متعال، دربهای رحمت الهی را به سوی خود باز کرده و از نعمات بیکران او بهره گیرد. زمانی که فرد در پیشگاه خداوند متعال اظهار ندامت و پشیمانی میکند، در حقیقت روی به سوی رحمت خداوند آورده و خویشتن را به سرچشمه فیوضات نزدیک ساخته است.
در این زمان است که آغوش رحمت الهی دیگر بار به رویش گشوده میشود و خداوند، او را در پناه خویشتن قرار میدهد؛ همچنانکه رسولخدا (صلی الله علیه وآله) فرمود: «هر که استغفار کند، خدا براى او از هر غمى گشایش و از هر تنگنایى مفرى پدید آرد و او را از جایى که انتظار ندارد روزى دهد». (12)
در هیچ زمان و در هیچ حالی، جای ناامیدی و مأیوس شدن از درگاه الهی نیست و رحمت واسعه الهی، همواره شامل حال بندگان و به خصوص م?منان میباشد. (13)
گنهکاران در هر مرحلهای و با هر نوع گناهی، نباید از دریای بیکران رحمت الهی نومید باشند؛ چرا که او بخشنده و آمرزنده و رحیم است.
پینوشت ها:
1. تفسیر نمونه، ج 18، ص 171.
2. همان، ج 21، ص 282.
3. همان، ج 1، ص 22.
4. احزاب: 73.
5. ر.ک: تفسیر المیزان، ج 16، ص 370؛ تفسیر نمونه ج 17، ص 452
6. ر.ک: بقره: 155 – 157؛ مجمعالبیان، ج 2، ص 128.
7. بقره: 156 – 157.
8. آلعمران: 157.
9. حج: 59 ـ 58.
10. محمدرضا حکیمی، الحیاة، ج 3، ص 154.
11. نمل: 46.
12. ابوالقاسم پاینده، نهجالفصاحه، ص 755.
13. زمر: 53.
باور مسیحیان نسبت به رجعت چیست؟
« رجعت » از عقاید عمومی و قدیمی است که در ملل مختلف جهان، میان همه اقوام و مذاهب شرق و غرب قبل از اسلام - چه در ادیان آسمانی و چه در ادیان دیگر- وجود داشته و کم و بیش هنوز وجود دارد، اگر چه در پارهای از مذاهب، تأکید بیشتری روی آن شده است، ناگفته نماند که عقیده به رجعت، در هر دینی به نوع خاص خود مطرح شده است، چنانچه در فرهنگ عقیدتی و سیاسی جهان مشاهده میشود که هر ایده و اندیشهای برای بسط و ترویج افکار و عقاید خود همت میگمارد.
به همین منظور در سلسله مباحثی با تکیه بر کتاب «رجعت در عصر ظهور» تألیف محمدعظیم محسنی دایکندی به طور اجمال به مقوله رجعت و بازتاب آن میان اقوام و ملل مختلف اشاره میکنیم:
1) توجه به عمومی بودن مسأله، یعنی یک نوع نگاه به آینده تاریخ و بشر، از دریچه تعالیم ادیان.
2) توجه به اصول مشترکی که در برنامه آن روز میان همه وجود دارد؛ یعنی نجات فردی و اجتماعی و استقرار کمال و عدالت، در گروه آن روز خواهد بود.
رجعت در دین مسیحیت
اندیشه رجعت باوری در مسیحیت، از جایگاه خاص و والایی برخوردار است، باور این عقیده، یکی از ویژگیهای خاص دین مسیحیت شده است، ریشه این عقیده را باید میان باورهای یهودیان درباره منجی موعود جست و جو کرد. زیرا مسیحیت بر پایه دین یهود شکل گرفت.
مسیحیان اولیه، کتب یهودیان را قبول داشته و به اعتقادات و اعمال و آداب و سنن یهودی پایبند بودند و حتی کسانی از غیر یهودیان را که میخواستند در دین خود بپذیرند، به یهود و انجام شریعت آن از قبیل رعایت حلال و حرام، شرکت در کنیسه و مراسم عبادی یهودیان، ختان و ... وادار میکردند، تنها چیزی که آنها را از دیگر یهودیان متمایز میساخت، این بود که عیسی، همان مسیح موعود است.
مسیحیت، دینی است که بر اساس اعتقاد به ماشیح بودن عیسی شکل گرفت و بر اساس رجعت دوباره و آخرین موعود بودن عیسی در ذهن همه ریشه دوانده و گسترش یافت و به عنوان دینی جدید، عالم گیر شد، از این زمان به بعد از اندیشه مسیحایی در جامعه جوان مسیحی از سنت یهودی خود فاصله گرفت، اگر چه در زمینه کارکرد، هنوز هم مسیحیان بر آنند که عیسی با تشکیل یک حکومت جهانی، در میان همه امتها داوری خواهد کرد و ملکوت آسمانی خود را در جهان استوار خواهد ساخت.
رجعت در عقیده مسیحیت، در دو بخش قابل بررسی است:
1) بازگشت عیسی
بنا بر عقیده مسیحیان، عیسی یک بار مُرد و به صلیب کشیده شد، وی روز یکشنبه، سومین روز پس از مصلوب شدن و دفن، بر مرگ پیروز شده و از قبر بیرون آمد و بر شاگردانش ظاهر شد و مدت چهل روز، میان مردم زندگی کرد، سپس به آسمانها رفت و نزد خدای پدر زندگی میکند، او باز میگردد تا ملکوت خدا را برپا کند.
در انجیل لوقا، از قول عیسی مسیح(علیه السلام) چنین آمده است: و به شما میگویم، که مرا دیگر نخواهید دید تا وقتی آید که گویید: مبارک است که به نام خداوند میآید.
و نیز در اعمال رسولان آمده است: نفس او در عالم اموات، گذشته نشود و جسد او فساد نبیند؛ پس همان عیسی را خدا برخیزاند و ما همه شاهد بر آن هستیم.
2) زنده شدن گروهی از مردگان
در قسمتی از نامههای پولس مطلبی به این مضمون آمده است: عیسی، اولین نفری است که از میان کسانی که دوباره زنده خواهد شد. مرگ، به سبب گناه آدم، به این دنیا آمد و زندگی پس از مرگ به سبب هدیه نجات مسیح، نصیب ما شد. همه میپرسیم چون همه ما از نسل آدم گناهکاریم و هر جا گناه است، نتیجه آن مرگ است؛ اما وقتی مسیح بازگردد، تمام مسیحیان که مال او هستند، زنده میشوند، پس از آن، آخرت میرسد و آن وقتی است که مسیح، تمام دشمنان خود را شکست داده است و سلطنت را به خدای پدر واگذار میکند.
در متن، علاوه بر رجعت حضرت مسیح(علیه السلام)، از زنده شدن تمام مسیحیان نه همه انسانها، سخن به میان آمده است که به پیش از وقوع قیامت و هنگام رجوع حضرت مسیح مربوط است، همچنین در اناجیل، از رجعت سومی هم صحبت شده است که در آن، تمامی مردگان زنده میشوند، اما از سیاق عبارات، چنین بر میآید که این رجعت، در واقع همان برپایی قیامت و داوری نهایی انسانها است و اگر با لفظ رجعت، بیان شده است، اشاره به این مطلب دارد که قیامت جسمانی است نه روحانی.
در کتاب مقدس، به کمال انسانهای رجعت کننده در عصر بازگشت، اشاره شده است و از آیات استفاده میشود که چند رستاخیز به وقوع خواهد پیوست، رستاخیز اول، وقتی انجام خواهد شد که مسیح از آسمان بیاید. در این دوره، تمام مقدسان قیام خواهند کرد، مقدسان عهد عتیق و مقدسانی که در دوره مصیبت عظیم کشته شدهاند، در موقع آن مسیح به زمین، زنده خواهند شد.
دومین رستاخیز، بعد از یک هزار سال صورت خواهد گرفت و چنین به نظر میرسد که خدا درباره مردگان بیایمان، صبر و تحمل بسیار دارد، آنها در این دوره میانه در عذابند؛ ولی به عذاب نهایی نرسیدهاند و بعد از پایان هزار سال، در رستاخیز به عذاب نهایی خود خواهند رسید. آنان معتقدند که در هنگام رستاخیز اول، افراد ظالم و فاسد زنده نمیشوند؛ بلکه آنان در مدت هزار سال عیش و سلطنت صالحان، در قبر مشغول دیدن عذابهای مقدماتی هستند، تا زمان رستاخیز بزرگ فرا رسد و آنان به کیفر نهایی اعمال خود برسند، در برخی کتابها، آمده است که شیطان و نیروهایش، هزار سال در قعرها محبوس خواهند ماند و در این هزار سال، شهیدان زنده میشوند و مسیح، بر جهان حکومت میکند و صلح و خیر در جهان برقرار می شود.
هدف رجعت مسیح(علیه السلام)
رجعت، به چند منظور صورت میگیرد:
الف. در برخی انجیلها آمده است: مقصود مکشوف شده مسیح از رجعت او به زمین، عبارت است از استقرار ملکوت در روی زمین.
ب. در پایان تاریخ انسان، عیسی، مردگان را به حیات باز گردانده و نقش داوری الهی را در جدا ساختن نجات یافتگان از نفرین شدگان ایفا میکند، پس مفهوم داوری مسیح آمیخته میشود. مردگان، زنده میشوند؛ زیرا حضرت مسیح(علیه السلام) خواهان داوری میان آنان است و گروه رستگاران را از نفرین شدگان جدا میکند.
بسیاری از آنانی که در خاک زمین خوابیدهاند، بیدار خواهند شد، پس برخی از مردگان بر میخیزند و نه همه آنان. ... برخی زنده میشوند به جهت شرمساری و حقارت جاودانی و... اما آنها از دیگر مردمی که به جهت حیات جاودانی از قبر برمیخیزند، قابل تمیزند.
ج.رجعت مردگان، در عین حال برای انتقام نیز خواهد بود؛ به این معنا که کسانی که در راه عقیده خود، جان خویش را از دست دادهاند، بر میخیزند و زندگی تازهای از سر میگیرند، مدارج کمال را طی میکنند و فریاد انتقام سر میدهند.
این مفهوم را در مکاشفه یوحنا نیز میتوان یافت؛ آنجا که صحبت از یک طومار است که با هفت مهر، مهر و موم شده است. با گشوده شدن هر یک از این مهرها، اتفاقات خاصی در جهان میافتد.
با برداشته شدن مهر پنجم، شهیدانی را که در راه ایمان خود جان باختهاند، آشکار میسازد، آنان که زیر قربانگاه، دفن شدهاند و برای آن که خود را کفاره گناه دیگران سازند، جان باختهاند.
در ر?یای یوحنا، شهدا فریاد سر داده، محاکمه و انتقام کسانی را که مسبب مرگ آنان بودهاند، خواستار میشوند.
د. دلیل دیگر رجعت، حکومت این افراد، همراه مسیح است، کسانی که جان خود را برای اشاعه نیز بهرهمند شوند. بنابر همین موضوع است که حکومت هزار ساله مسیح، با رستاخیز اول (رجعت گروهی از مردگان و شهیدان) شروع میشود.
نتیجه اینکه تعبیر به قیامت اول و قیامت دوم، از قیامتی پیش از قیامت بزرگ حکایت دارد که این مطلب با «رجعت» سازگار است؛ زیرا شبیه به این تعابیر، مانند قیامت کوچک و بزرگ، در منابع اسلامی فراوان ذکر شده است.
بخش مهدویت تبیان
+ سلام.دوستان عزیزی که افتخارمیدن و به این وبلاگ سر میزنن من مدتیه تو فیسبوک به اسمalikhodabakhshi@gmail.comفعالیت میکنم. یاعلی