بهترین سفارشها که سبب عاقبت به خیری میشوند!
وقتی محضر خوبان عالم مینشینی، بلافاصله انسان را به تقوا سفارش میکنند. بعضیها هم وقتی دور هم مینشینند، مدام میگویند: آقا! فلان چیز گران شده و ... امّا با اولیا که مینشینی، اصلاً انگار در دنیا نیستند، مدام انسان را به تقوا سفارش میکنند.
حق خداوند را رعایت کنید
«إِنْ أَرَدْتَ أَنْ یُخْتَمَ بِخَیْرٍ عَمَلُکَ حَتَّى تُقْبَضَ وَ أَنْتَ فِی أَفْضَلِ الْأَعْمَالِ فَعَظِّمْ لِلَّهِ حَقَّهُ أَنْ تَبْذُلَ نَعْمَاءَهُ فِی مَعَاصِیهِ وَ أَنْ تَغْتَرَّ بِحِلْمِهِ عَنْکَ وَ أَکْرِمْ کُلَّ مَنْ وَجَدْتَهُ یَذْکُرُنَا أَوْ یَنْتَحِلُ مَوَدَّتَنَا ثُمَّ لَیْسَ عَلَیْکَ صَادِقاً کَانَ أَوْ کَاذِباً إِنَّمَا لَکَ نِیَّتُکَ وَ عَلَیْهِ کَذِبُه:
امام حسن عسکرى علیه السّلام از پدرانش علیهم السّلام روایت میکند که امام صادق علیه السّلام به مردى نوشتند اگر می خواهى کارهایت به نیکى انجام گیرد و پایان زندگیت خیر باشد تا هنگام مرگ حق خدا را مراعات کن نعمت هاى خداوند را در راه معصیت خرج نکن، به حلم خداوند مغرور نباش، به دوستان و طرفداران ما نیکى نما، لازم نیست بدانى او راست میگوید یا دروغ، تو طبق نیت خود کار کن و او را به دروغش واگذار»[بحارالانوار ج 70 ص 351.]
کسب صفات نیکو و پسندیده در زندگی
«عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: أُتِیَ النَّبِیُّ ص بِأُسَارَى فَأَمَرَ بِقَتْلِهِمْ وَ خَلَّى رَجُلًا مِنْ بَیْنِهِمْ فَقَالَ الرَّجُلُ یَا نَبِیَّ اللَّهِ کَیْفَ أَطْلَقْتَ عَنِّی مِنْ بَیْنِهِمْ فَقَالَ أَخْبَرَنِی جَبْرَئِیلُ عَنِ اللَّهِ جَلَّ جَلَالُهُ أَنَّ فِیکَ خَمْسَ خِصَالٍ یُحِبُّهَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ الْغَیْرَةَ الشَّدِیدَةَ عَلَى حَرَمِکَ وَ السَّخَاءَ وَ حُسْنَ الْخُلُقِ وَ صِدْقَ اللِّسَانِ وَ الشَّجَاعَةَ فَلَمَّا سَمِعَهَا الرَّجُلُ أَسْلَمَ وَ حَسُنَ إِسْلَامُهُ وَ قَاتَلَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ص قِتَالًا شَدِیداً حَتَّى اسْتُشْهِدَ:
امام باقر علیه السّلام فرمود: اسیرانى چند به نزد پیغمبر آوردند پیغمبر دستور فرموده آنان را بکشند و مردى را از میان آنان رها فرمود آن مرد عرض کرد اى پیغمبر خداى براى چه مرا از میان اینان رها فرمودى فرمود: جبرئیل مرا از جانب خداوند خبر داد که تو را پنج خصلت است خصلتهائى که خدا و رسولش آنها را دوست میدارد:
1- نسبت به اهل و عیالت سخت غیرتمندى.
2- سخاوتمندی.
3- خوش خلقى.
4- راستگوئى.
5-شجاعت دارى.
چون آن مرد این سخن شنید اسلام آورد و نیکو مسلمانى شد و در رکاب رسول خدا جنگ سختى نمود تا به درجه شهادت رسید.[خصال ج 1 ص 282]
تقوا را فراموش نکنیم
در یکی از خطبههای نهج البلاغه است که وقتی مولی الموالی (علیه السلام) در نماز جمعه خطبه میخواندند، میفرمودند: «أُوصِیکُمْ عِبَادَ اللَّهِ بِتَقْوَى اللَّهِ فَإِنَّهَا خَیْرُ مَا تَوَاصَى الْعِبَادُ بِهِ وَ خَیْرُ عَوَاقِبِ الْأُمُورِ عِنْدَ اللَّهِ». (خطبه 173 نهج البلاغه)
لذا معمولاً همین است که وقتی محضر خوبان عالم مینشینی، بلافاصله انسان را به تقوا سفارش میکنند. بعضیها هم وقتی دور هم مینشینند، مدام میگویند: آقا! فلان چیز گران شده و ... امّا با اولیا که مینشینی، اصلاً انگار در دنیا نیستند، مدام انسان را به تقوا سفارش میکنند، البته اشتباه نشود، نه اینکه ندانند اوضاع و احوال دنیا چیست، اتّفاقاً اولیای خدا از من و تو بهتر میدانند در دنیا چه میگذرد و این تعبیر عوام النّاسی فکر کنیم، اینها از مرحله پرت هستند و نمیدانند در دنیا چه خبر است، خیر، آنها میدانند چه خبر است و حتّی خبر دارند که در کلّ عالم چه میگذرد، امّا وقتی من و شما در نزد آنها مینشینیم، دایم یاد آخرت را برای ما زنده میکنند و اتفاقاً همین عامل میشود که اگر به ظاهر دنیایمان هم سخت بگذرد، یک آرامش روحی پیدا میکنیم.
لذا حضرت میفرمایند: ای بندگان خدا! شما را به تقوای الهی سفارش میکنم؛ چون این بهترین سفارشی است که بندگان خدا به یکدیگر میکنند «فَإِنَّهَا خَیْرُ مَا تَوَاصَى الْعِبَادُ بِهِ وَ خَیْرُ عَوَاقِبِ الْأُمُورِ عِنْدَ اللَّهِ» و بهترین عاقبت به خیری برای انسانها در پیشگاه خدا دارد؛ یعنی عاقبتها را نزد خدا به خیر میکند.
لذا وقتی انسان را به تقوا سفارش کرد، بهترین مطالب این است که انسان از دنیا کنده شود، با متّقین عالم باشد و وجودش را از گناه خالی کند تا بتواند این تقوا را درک کند و إلّا گرفتار میشود. وقتی وجودش از گناه خالی شد، اهل شب میشود، اهل قیام میشود و اندازه قیام در لیل را درک میکند، میفهمد و متوجه میشود.
گاو نُه من شیرده نباشیم!
برادر و خواهرى که مسئولیتى را پذیرفتهاى، کار ارباب رجوع را به فردا و فرداها موکول نکن، اگر در ساعت ادارى رجوع کرده، وظیفه تو است که گره از کارش بگشایى، و اگر خارج از ساعت ادارى است، بزرگوارى کرده و مشکلش را حل نما، و مواظب باش که منت نگذارى.
اقتصاد هر مملکتى متوقف بر کار است: کار تولیدى، کار توزیعى و کار خدماتى. از نظر اسلام، قرآن و روایات اهل بیت (علیهم السلام) کارهاى خدماتى ـ نظیر ادارهها ـ اهمیت بیشترى دارد؛ تا جایى که مىتوان گفت: عبادتى بالاتر از خدمت به جامعه نیست.در روایتى آمده است: «برآوردن حاجت مردم ، مساوى با هفتاد، حج مقبول است». این روایت به طور پى در پى و متواتر، نقل شده است.
سعى و کوشش پیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله) این بود که گرهاى از کار مسلمانى باز کند. یا اگر امیرالم?منین (علیه السلام) گرهاى از کار یک مسلمانى مىگشود، برایش از نماز شب خوشحالکنندهتر بود. از تاریخ و سیره پیامبر و ائمه (علیهم السلام) به خوبى استفاده مىشود که بىتفاوت بودن در کار مسلمانان، توهین کردن به آنان، به اندازهاى براى آن بزرگواران ناراحت کننده و غم انگیز بوده که حتى اگر فرزندشان از دنیا مى رفت، آن اندازه ناراحت نمىشدند.
خدمت خالصانه
کار اداریان خدمت به مردم و ساماندهى کار آنان است. این قشر عظیم و محترم همیشه در فکر آنند که گرهاى از کار فرو بسته خلق خدا بگشایند. اما نکته این جاست که اگر بخواهند این کارها پربرکت و جاویدان شود و در دنیا و آخرت به کارشان بیاید باید با اخلاص هم آغوش گردد. از همین روست که در اینجا اندکى درباره این موضوع بحث مىکنیم.
خلوص واژهاى است که همواره تقدس و نورانیت و نجات را به همراه دارد. در مقابل خلوص، ریا و تظاهر است که هر گاه این کلمه را تصور مىکنید نامیمونى و ظلمت در ذهنتان تداعى مىشود. نتیجه و معناى این دو واژه از حیث تأثیر در جامعه به اندازهاى بزرگ و وسیع است که حتى به لفظ خود نیز سرایت کرده و آن را مقدس و نامقدس نموده است.
وقتى به قرآن و روایت اهل بیت(علیهم اسلام) رجوع مىکنیم، مىبینیم که در مورد کسب خلوص و پرهیز از ریا و تظاهر تأکید فراوان شده است.
اهل بیت (علیهم السلام) تلاش فراوان داشتند که چشم ارباب رجوع، و مستمندان و گرفتاران به چشم آنان نیفتد که در نتیجه خجالت بکشند، از این رو، همیشه سعى مىکردند که در نیمههاى شب به سراغ محرومان رفته و نیازهاى آنان را برطرف کنند؛ به طورى که محرومان متوجه نمىشدند چه کسى است که به یارى آنان مىشتابد. زمانى یاور و حامىشان را مىشناختند که نعمت از دستشان مىرفت
عمل، هر چه که کوچک باشد، اگر خلوص را به همراه خود داشته باشد ارزش پیدا مىکند، حتى ارزشش از دنیا و آنچه در آن است بیشتر و بزرگتر مىشود.
در روایت مىخوانیم روز قیامت شخصى را که عمرش را وقف مردم نموده و با زبان پول و قدم و قلم شبانه روز براى مردم کار کرده است، در محضر عدل الهى حاضر مىکنند و از او مىپرسند: چه کاره بودى؟ مىگوید: خدمتگذار خدا بودم و اصلا زندگىام را صرف مردم کردم و خطاب مىرسد: درست است که چنین بودى اما کارهایت براى خدا نبود، بلکه به خاطر این بود که شهرت و موقعیت اجتماعى کسب کنى و عملت ریا داشت. سرانجام دستور مى رسد که او را هم داخل آتش کنید.
ریا دل را تاریک و عمل را باطل مىسازد و انسان را از جامعه طرد مىکند. هیچ کس انسان ریاکار و زبانباز را دوست ندارد. انسان ظاهرساز مىکوشد تا خود را بالا ببرد اما هم در میان مردم منفور مىشود و هم از نظر خدا مىافتد. رنگ خلوص، رنگ بسیار زیبایى است؛ بیایید کارى کنیم که همگى در زندگى به این رنگ، مزین باشیم.
انسان الهى مىخوابد تا خستگى را از تن دور کرده و آمادگى براى کار پیدا کند. مىخورد تا نیرو بگیرد؛ حال اگر طلبه و محصل است براى تحصیلش، اگر ادارى است براى راه انداختن کارهاى ارباب رجوعش، و اگر کارگر است براى کار کردن و به حرکت در آوردن چرخهاى اقتصاد جامعه و ... شما هم مىتوانید فعالیت کنید، کاردان باشید، با مردم مدارا کنید، تا مىتوانید گره از کار مردم بگشایید، با اخلاق اسلامى برخورد کنید و سعى نمایید که همه اینها را براى خدا انجام دهید.
هر کدام از ما از همین لحظه مىتوانیم براى کسب اخلاص تلاش کنیم؛ یعنى زمانى که از خانه قدم بیرون مىگذاریم بگوییم: خدایا! براى خدمت به خلق تو مىخواهم به اداره و محل کار بروم و هنگامى که وارد محل کار شدى با خدایت پیمان ببندى که خدایا! براى رضا و خشنودى تو مىخواهم با بندگانت ـ که ارباب رجوع من هستند ـ برخورد انسانى داشته باشم، و به خاطر تو مىکوشم که مشکل انسانهاى گرفتار را حل کنم.
پرهیز از منت گذارى
على (علیه السلام) به مالک اشتر مى فرمایند: «ایاک و المن على رعیتک باحسانک ... فان المن یبطل الاحسان؛ مبادا هرگز با خدمتهایى که انجام دادى بر مردم، منت گذارى ... زیرا منت نهادن پاداش نیکوکارى را از بین مىبرد.
اهل بیت (علیهم السلام) تلاش فراوان داشتند که چشم ارباب رجوع، و مستمندان و گرفتاران به چشم آنان نیفتد که در نتیجه خجالت بکشند، از این رو، همیشه سعى مىکردند که در نیمههاى شب به سراغ محرومان رفته و نیازهاى آنان را برطرف کنند؛ به طورى که محرومان متوجه نمىشدند چه کسى است که به یارى آنان مىشتابد. زمانى یاور و حامىشان را مىشناختند که نعمت از دستشان مىرفت.
راوى نقل مىکند که: در تاریکى شب از کوچه عبور مىکردم دیدم شخصى در حالى که بارى بر دوش حمل مىکند نقش زمین شد، نزدیکش رفتم و دیدم که امام صادق (علیه السلام) است، و سفره نانى که بر دوش داشت پخش زمین شده است.
سعى و کوشش پیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله) این بود که گرهاى از کار مسلمانى باز کند. یا اگر امیرالم?منین (علیه السلام) گرهاى از کار یک مسلمانى مىگشود، برایش از نماز شب خوشحالکنندهتر بود. از تاریخ و سیره پیامبر و ائمه (علیهم السلام) به خوبى استفاده مىشود که بىتفاوت بودن در کار مسلمانان، توهین کردن به آنان، به اندازهاى براى آن بزرگواران ناراحت کننده و غم انگیز بوده که حتى اگر فرزندشان از دنیا مى رفت، آن اندازه ناراحت نمىشدند
ممکن است به ذهن بسیارى از افراد، خطور کند که امامان ما در تاریکى شب و یا غیر مستقیم به بیچارگان، رسیدگى مىکردند تا ریا از آنان سر نزد، اما به یقین مىتوان گفت که قضیه این نیست، زیرا ریا درباره آن بزرگواران معنا ندارد، بلکه مىخواستند که طرف مقابل خجالت نکشد.
گاو نه من شیر نباشیم!
برادر و خواهرى که مسئولیتى را پذیرفتهاى، کار ارباب رجوع را به فردا و فرداها موکول نکن، اگر در ساعت ادارى رجوع کرده، وظیفه تو است که گره از کارش بگشایى، و اگر خارج از ساعت ادارى است، بزرگوارى کرده و مشکلش را حل نما، و مواظب باش که منت نگذارى.
در میان عوام مشهور است که مىگویند: بعضى گاو نه من شیر هستند؛ بعضى از گاوها شیر زیادى مىدهند، اما وقتى که مىخواهى شیر را بردارى یک لگد مىزند و همه شیرها را به زمین مىریزد! کسى که کارى و خدمتى براى شخصى انجام مىدهد و منت بر سرش مىگذارد همانند گاو نه من شیر است که زحمتش را کشیده و وظیفهاش را انجام داده، اما با یک منت همه را نابود کرده است. فرق گاو با انسان منتگذار، این است که گاو فقط نتیجه و حاصل زحمتش را نابود مىکند اما انسان با منت گذاشتن، علاوه بر اینکه پاداش عملش را باطل و نابود مىکند، مرتکب گناه نیز مىشود، منت گذاشتن، اجر و ثواب را حبط و محو مىکند.
8راه معنوی کسب آرامش
توکل یعنی این که انسان وظیفه خود را در حد توانایی انجام داده و نتیجه کارها را به خداوند واگذار نماید. قرآن مجید می فرماید: "کسی که بر خدا توکل کند خداوند او را کفایت می کند
آرامش یعنی طمأنینه، تسکین و آسودگی خاطر[1] که در مقابل آن تشویش، نگرانی و اضطراب است.
از نظر اسلام آرامش و طمأنینه امری واقعی، حقیقتی و دست یافتنی است. در متون دینی ما راه های به دست آوردن آرامش بیان شده است و همین امر بهترین دلیل بر امکان دست رسی به آن است. علاوه بر این مطالعه زندگی بزرگانی که به دستورات دین عمل کرده اند و به آرامش درونی رسیده اند، می تواند ما را به این واقعیت رهنمون سازد که کسب آرامش در زندگی یک شعار نیست و این چیزی است که ما خود می توانیم با به کار بستن دستورات دینی آن را در خود احساس و تجربه نماییم.
عوامل پیدایش و ایجاد آرامش
قرآن و روایات عوامل متعددی را برای آرامش بیان نموده اند برخی از آنها عبارتند از:
1. ذکر و یاد خدا:
در قرآن آمده است: همانا با یاد الهی قلب ها آرام می شود.[2] منظور از یاد و ذکر خدا یعنی این که انسان همیشه توجه و یقین داشته باشد که هیچ موجودی در عالم نمی تواند مستقل و جدای از «الله» وجود داشته باشد تا چه رسد به این که بتواند منشأ اثر باشد: «تمام عزت از او است»،[3] و تمام قدرت و ملک و هستی از او است. عزت و ذلت بندگان نیز به دست او است. او بر همه چیز توانا است.[4]
چنین انسانی هیچ نگرانی و خوف و حزنی ندارد؛ چنان که قرآن می فرماید: "کسی که دنبال هدایت من باشد او دیگر خوف و نگرانی ندارد".[5] بله اگر انسان واقعا با تمام وجودش باور داشته باشد که هیچ دگرگونی و قدرتی در عالم نیست مگر این که وابسته به خداوند بزرگ است و آن گاه با زبان بگوید: «لاحول و لاقوة الا بالله العلی العظیم»، دیگر دغدغه و اضطرابی ندارد. رسول مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله) فرمودند: ذکر «لاحول ولا قوة الا بالله» شفای از 99 درد است که کمترین آن دردها، غم و غصه است.[6]
2. توکل به خدا:
توکل یعنی این که انسان وظیفه خود را در حد توانایی انجام داده و نتیجه کارها را به خداوند واگذار نماید. قرآن مجید می فرماید: "کسی که بر خدا توکل کند خداوند او را کفایت می کند".[7]
3. رضایت به خواست الاهی:
اگر انسان باور داشته باشد که خداوند متعال همیشه خیر خواه بندگان خود است و به خواست الاهی گردن نهد هیچ دغدغه ای نخواهد داشت.
4. ارتباط و اطاعت از اولیای الاهی:
خداوند به پیامبرش می فرماید: "نگامی که از مردم خمس و زکات دریافت می کنی بر آنها درود بفرست؛ زیرا که صلوات تو بر آنها، مایه آرامش آنها است".[8]
5. ازدواج با همسر مومن و صالح:
قرآن می فرماید: "یکی از نشانه ها و آیات الهی این است که برای شما از جنس خودتان همسرهایی آفرید تا با او به سکونت و آرامش برسید".[9]
6. استراحت در شب:
خداوند در قرآن می فرماید: "او همان کسی است که شب را برای شما قرار داد تا در آن آرام شوید".[10]
7. خوردن غذای سالم و طبیعی:
در روایات وارد شده است که خوردن انگور سیاه،[11] غم و غصه را از بین می برد.
8. پاکیزگی و نظافت:
در روایات زیادی آمده است که: شستن لباس،[12] و شستن سر[13] و... باعث از بین رفتن غم و غصه می شود. اینها بعضی از عوامل ایجاد آرامش است که در روایات و آیات مطرح شده است.
موانع آرامش
از طرف دیگر، اگر انسان از چیزهایی که مانع آرامش است و برای انسان پریشانی خاطر می آورد دوری کند، زمینه رسیدن به حالت طمأنینه و آرامش را فراهم ساخته است. بعضی از عوامل از بین رفتن آرامش که در روایات بدان ها اشاره شده است عبارت اند از:
1-دلبستگی به دنیا:
پیامبر اکرم (ص) فرمود: "رغبت و علاقه به دنیا موجب غم و حزن انسان است و زهد و بی رغبتی به دنیا موجب راحتی قلب و بدن است".[14]
امام خمینی (ره) نیز با توجه به روایات به فرزندشان حاج سید احمد فرمودند: «... من آنچه ملاحظه کردم و مطالعه در حال قشرهای مختلف نمودم، به این نتیجه رسیده ام که قشرهای قدرتمند و ثروتمند، رنج های درونی و روانی و روحیشان از سایر اقشار بیشتر و آمال و آرزوهای زیادی که به آن نرسیده اند بسیار رنج آورتر و جگر خراش تر است... آنچه مایه نجات انسان ها و آرامش قلوب است، وارستگی و گسستگی از دنیا و تعلقات آن است که با ذکر و یاد دایمی خدای تعالی حاصل می شود».[15]
2- طمع و چشم داشت به مال مردم:
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند: "کسی که به مال دیگران طمع و چشم داشت، داشته باشد حزن و اندوهش طولانی خواهد شد".[16]
3- حسادت:
امیرالم?منین علی (علیه السلام) فرمود: "غیر از حسود ظالمی را ندیدم که شبیه ترین کس به مظلوم باشد؛ زیرا دارای قلبی غصه دار و حزنی پیوسته است" .[17]
4- شک و عدم رضایت:
رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند: "مانا که خداوند با حکمت و فضلش، راحتی و شادی را در یقین و رضا قرار داده و غصه و ناراحتی را در شک و نارضایتی گذاشته است".[18]
پس دست یابی به آرامش تنها یک شعار نیست، بلکه حقیقتی دست یافتنی و دارای راه های عملی بسیاری است که در متون دینی به وضوح بیان شده است.
پی نوشت:
[1] المصباح المنیر، قسمت حرف «ط» کلمه طمأن.
[2] رعد، 28. «الا بذکر الله تطمئن القلوب».
[3] نساء، 139. «ان العزة لله جمیعاً».
[4] آل عمران، 26؛ «قُلِ اللَّهُمَّ مالِکَ الْمُلْکِ تُ?ْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشاءُ وَ تَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشاءُ وَ تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ بِیَدِکَ الْخَیْرُ إِنَّکَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ».
[5] بقره،38؛ «فمن تبع هدای فلاخوف علیهم...»
[6] بحارالانوار، ج 74، ص 88.
[7] طلاق، 3؛ «ومن یتوکل علی الله فهو حسبه».
[8] توبه، 103. .«ان صلوتک سکن لهم».
[9] روم، 2.
[10] یونس، 67. «هو الذی جعل لکم اللیل لتسکنوا فیه».
[11] 6- سن، [المحاسن] عَنْ بَکْرِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ شَکَا نَبِیٌّ مِنَ الْأَنْبِیَاءِ إِلَى اللَّهِ الْغَمَّ فَأَمَرَهُ بِأَکْلِ الْعِنَبِ. بحارالانوار، ج 73، ص 323.
[12] قال علی (علیه السلام): غسل الثیاب یذهب بالهم و الحزن – بحارالانوار، ج 76، ص 84 و الخصال.
[13] قال الصادق (علیه السلام): "من وجد هما فلایدری ما هو فلیغسل رأسه"، بحار الانوار، ج 76، ص 323.
[14] قال رسول الله (ص): "الرغبة فی الدنیا تورث الغم و الحزن، و الزهد فی الدنیا راحة القلب و البدن"، بحارالانوار، ج 73، ص 91.
[15] وعده دیدار، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، نامه 26/4/1363.
[16] قال رسول الله (ص): "من نظر الی ما فی ایدی الناس، طال حزنه و دام اسفه"، بحارالانوار، ج 77، ص 172.
[17] بحارالانوار، ج 73، ص 256.
[18] بحارالانوار، ج 77، ص 61 و تحف العقول
خواسته اسلام، جامعه ای صمیمی و مهربان
مساله همبستگی اجتماعی و چگونگی ایجاد هماهنگی و وحدت بین افراد متفاوت یک جامعه یکی از مسائل پر اهمیت علوم اجتماعی و علوم سیاسی می باشد که ذهن ها و اندیشه های زیادی را به خود مشغول ساخته است.
بسیار جالب خواهد بود اگر بدانیم در میان تعالیم اسلامی بر روی مجموعه ای از مسائل و دستورات تأکید شده است که به زبان امروزین می توانند تأمین کننده هبستگی اجتماعی در میان جامعه اسلامی باشند. افزون بر این، ضمانت اجرایی این دستورات سرچشمه گرفتن آن ها از منبع و حیاتی از یک سو و از سوی دیگر وابستگی عمل به آن ها به ایمان انسان ها و تأثیر فراوان عمل به آن ها در سعادت دینوی و آخرتی انسان هاست. آنچه در مکتوب کوتاه پیش رو تقدیم می کنیم تنها گوشه ای از این تعالیم و دستورات حیاتبخش می باشد. در پایان این مکتوب، اشاره ای نیز هر چند گذرا به اهمیت مقوله امنیت اجتماعی در جامعه خواهیم داشت و از زاویه اهمیت جامعه همگرا و متحد به فائده مجازات جرم اخلال در امنیت خواهیم پرداخت البته به صورت مختصر.
امیرالمومنین(علیه السلام) شاید در آخرین ساعات، عمر نورانی خود خطاب پسران خود که البته خطابی عمومی است، بر اساس نقل معتبر مرحوم کلینی فرموده اند: و علیکم یا بنی بالتواصل و التباذل و التبار و ایّاکم و التقاطع و التوابر و التفّرق و تعاونوا علی البر و التقوی و لا تعاونوا علی الاثم و العدوان و اتّقوا الله ان الله شدید العقاب.[1]
بر شما باد ای پسران من! بر ارتباط و همبستگی با هم و بخشش در میانتان و نیکویی با یکدیگر و بر حذر باشید از جدایی و رویگردانی از یکدیگر و تفرقه.
در کار نیک و پسندیده و رعایت تقوا، مددکار و یار یکدیگر باشید و در گناه و معصیت و ظلم کردن به یکدیگر کمک مکنید و تقوای الهی پیشه سازید که عذاب خدا، شدید و ناگوار است. آری این جملات، آخرین وصایای مولی الموحدین حضرت امام علی(علیه الصلاة والسلام) است و خود فضای وصیّت و آن هم قرار دادن وصیّت به سبک زندگی اجتماعی در کنار امر به تقوا، گویای اهمیت فراوان و سعادت بخش روابط اجتماعی گرم و صمیمی در میان جامعه اسلامی می باشد. این نکته نیز از این وصیّت به دست می آید که روابط گرم اجتماعی باید بر پایه تقوا و نیکی بوده باشد و نه معصیت و ظلم وتعدی به حقوق دیگران.
در خورد توجه بسیار آنکه در میان کتب حدیثی با انبوهی از عناوین و به اصطلاح امروزی تیترها بر خورد می کنیم که در ذیل هر یک چند روایت مرتبط با آن عنوان آمده است که همگی دارای یک محور مشترک هستند و آن ضرورت همبستگی و صفا و صمیمیت بر پایه تعالیم ایمان و اسلامی، در میان آحاد جامعه اسلامی است. در اینجا بعضی از آن روایات را به همراه عناوین آن ها از کتاب شریف کافی، نقل می کنیم.
رسول خدا فرمودند: کسی که باعث سرور مومنی بشود، مرا مسرور ساخته و آن کس که مرا شادمان کند خدا را مسرور کرده. البته روشن است که منظور از شادی خداوند سبحان، معنای دیگری است که بعضی گفته اند آن معنای دیگر، جلب محبت اولیاء خدا نسبت به آن شخص است
گفتنی است همانطور که هر صاحب فردی درک می کند منظور این روایات نادیده گرفتن تفاوت ها و اختلافات اختیار و غیراختیاری افراد جامعه نمی باشد بلکه مقصود، ایجاد اجتماعی صمیمی و همگرا در جهت رسیدن به آرمان های اصیل اسلامی و سعادت افراد جامعه است با حفظ تفاوت ها و اختلافات گوناگون. البته همواره پاره ای از تفاوت ها و تفاوت ها هستند که بر اساس خیالات و توهمات پایه ریزی شده اند که حتی اگر این احادیث نیز وجود نداشتند باید برای برچیدن آن ها تلاش می شد. اما احادیث: در باب «اهتمام به امور مسلمانان و خیرخواهی و سود رساندن به آن ها» چنین می خوانیم، امام صادق(علیه السلام) از رسول مکرّم اسلام نقل فرموده اند «من اصبح لایهتّم بامور المسلمین فلیس منهم و من سمع رجلاً ینادی یا للمسلمین فلم یجبه فلیس بمسلم.»[2] هر کس صبح کند و اهتمامی به امور مسلمانان نداشته باشد، از مسلمین نیست و آن کس که بشنود مردی(کسی) از مسلمانان طلب کمک دارد ولی او جوابش را ندهد، پس مسلمان نیست.
از حضرت امام صادق(علیه السلام) نقل است که: «قال فی قول الله عز و جل «و اجعلنی مبارکاً اینما کنت» قال: نفاعا» [3]
در مورد سخن خداوند سبحان از قول حضرت عیسی(علیه السلام) که از خداوند درخواست کردند که: مرا در هر جا که هستم با برکت قرار بده (سوره مریم، آیه 31) حضرت امام صادق (علیه السلام) فرمودند: مبارک یعنی نفّاع یعنی کسی که بسیار به مردم منفعت و فائده می رساند.
اما باب دیگری که به آن اشاره می کنیم باب «اصلاح رابطه مردم با همدیگر است» از امام صادق(علیه السلام) می خوانیم: «صدقة یحبّها الله اصلاح بین الناس اذا تفاسد و او تقارب و بینهم اذا تباعدوا»[4] صدقه ای که خداوند آن را دوست دارد. (ظاهراً یعنی یکی از بهترین انواع صدقه) اصلاح رابطه بین مردم است، وقتی که رابطه آن ها، به تباهی کشیده شده و ایجاد الفت و ارتباط نزدیک است وقتی که از هم دور شده اند.
در باب «نصیحت و خیرخواهی برای مومن» از امام صادق(علیه السلام) منقولست که فرمودند: «قال رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) ان اعظم الناس منزلة عندالله یوم القیامة امشاهم فی ارضه بالنصیحة لخلقه»[5] رسول خدا(صلی الله علیه واله وسلم) فرمودند: با عظمت ترین رتبه در نزد خداوند، روز قیامت برای کسی است که بیشترین تلاش را در زمین، برای نصیحت آفریدگان خدا انجام داده است. در باب «برادری بعضی از مومنین یا بعضی دیگر از مومنین» از امام صادق (علیه السلام) می خوانیم «المومن اخوالمومن،عینه و دلیله لایخونه و لا یظلمه و لا یغشّه و لا یعده عدة فیخلقه.»[6]
م?من، برادر م?من است. چشم اوست و راهنمای وی. به او خیانت نمی ورزد، ظلم نمی کند، او را نمی فریبد و وعده ای به او نمی دهد تا از آن وعده تخلّف کند. در باب «به یکدیگر رحمت کردن و مهرورزی با یکدیگر» از امام صادق(علیه السلام) منقولست «اتقوا الله و کونوا اخوة بررة متحابین فی الله متواصلین متراحمین تزاو روا و تلاقوا و تذاکروا لمرنا و احیوه»[7] تقوای خدا را پیشه سازید و برادرانی نیکوکار باشید. در راه خداوند یکدیگر را دوست بدارید و با هم پیوند داشته باشید و به یکدیگر رحمت بورزید و مهربان با هم باشید. به زیارت یکدیگر بروید و همدیگر را ملاقات کنید و امر ما (امامت و مسائل دینی) را به یکدیگر یادآوری کنید و آن را زنده کنید. در باب «زیارت برادران» از امام صادق (علیه السلام) نقل است که: «من زار أخاه فی الله قال الله عزوجل: إیای زرت وثوابک علی، ولست أرضى لک ثوابا دون الجنة »[8]
امام صادق (علیه السلام) از رسول مکرّم اسلام نقل فرموده اند «من اصبح لایهتّم بامور المسلمین فلیس منهم و من سمع رجلاً ینادی یا للمسلمین فلم یجبه فلیس بمسلم.»هر کس صبح کند و اهتمامی به امور مسلمانان نداشته باشد، از مسلمین نیست و آن کس که بشنود مردی (کسی) از مسلمانان طلب کمک دارد ولی او جوابش را ندهد، پس مسلمان نیست
هر کس برادر خود را که برادری وی تنها برای خداست و نه غیر خدا، زیارت کند و مقصود وی دستیابی به وعده (پاداش و ثواب) خدا باشد و رسیدن به آنچه در نزد خداوند است، خداوند هفتاد هزار ملک را مامور وی می گرداند که او را ندا می دهند: هان! پاک شدی و بهشت برای تو گوار شد. در باب «ایجاد شادمانی برای مومنین» از امام باقر (علیه السلام) می خوانیم، «قال رسول الله (صلی الله علیه واله وسلم» من سرّ مومنا فقد سرّی و من سرّی فقد سرّ الله»[9]
رسول خدا فرمودند: کسی که باعث سرور مومنی بشود، مرا مسرور ساخته و آن کس که مرا شادمان کند خدا را مسرور کرده. البته روشن است که منظور از شادی خداوند سبحان، معنای دیگری است که بعضی گفته اند آن معنای دیگر، جلب محبت اولیاء خدا نسبت به آن شخص است. در باب «تلاش برای بر طرف کردن حاجت مومن» از حضرت امام رضا (علیه السلام) می خوانیم: «ان لله عبادأ فی الارض یسعون فی حوائج الناس، هم الامنون یوم القیامة و من ادخل علی مومن سرورا فرح الله قلبه یوم القیامة» [10] همانا خداوند در زمین بندگانی دارد که سعی و تلاش در برطرف کردن نیازهای مردم دارند، اینان روز قیامت در امان هستند و هر کس شادمانی بر قلب مومنی وارد سازد، خداوند در روز قیامت، قلب او را شادمان می کند.
افزون بر این ابواب و احادیث، ابواب و روایات دیگری نیز وجود دارند که از مجموعه همه آن ها می توان فهمید اسلام عزیز، جامعه ای همگرا، مهربان و یار و یاور و دوست یکدیگر و به قول ساده، جامعه ای صمیمی و با صفا را طرحریزی می کند. به نظر می رسد در پرتو همین احادیث نورانی و فراوان بتوان بعضی از حکمت ها و فوائد بخشی از حدود و احکام جزایی اسلام را فهمید. مانند احکامی که در قرآن مجید و در روایات اهل بیت (علیهم السلام) برای جرم های ضد امنیت عمومی مثل محاربه یا جاسوسی و عملیات خرابکارانه، بیان شده است. جرم های که فضای با نشاط و برادرانه جامعه را بر هم می زنند و بستری ناامن و بدون اخوت و صمیمیت و پر از ترس و دلهره و اضطراب تولید می کنند تا جای که آرامش فردی نیز به تباهی کشیده می شود تا چه رسد به آرامش مجموعه افراد اجتماع. البته و صد البته کسی که واقعاً مومن و خدا شناس باشد به خاطر برخورداری از معرفت خداوند حکیم و علیم به همه دستورات الهی پایبند و در برابر همه آن ها تسلیم است.
پی نوشت ها:
[1] - الکافی، ج7، ص 52
[2] - الکافی، ج2، ص 164
[3] - همان مأخذ، ص 165
[4] - همان مأخذ، ص 209
[5] - همان مأخذ، ص 208
[6] - همان مأخذ، ص 166
[7] - همان مأخذ، ص 175
[8] - همان مأخذ، ص 175
[9] - همان مأخذ، ص 188
[10] - همان مأخذ، ص 197
در پی درگذشت مادر گرانقدر و مؤمنه سردار سرلشکر قاسم سلیمانی، سپاه پاسداران در اطلاعیهای رحلت این بانوی مکرمه را به ایشان تسلیت گفت.
به گزارش خبرگزاری فارس به نقل از روابط عمومی کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، در پی درگذشت بانو فاطمه سلیمانی مادر گرانقدر و مؤمنه سردار سرلشکر قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه، این نهاد در اطلاعیه ای رحلت این بانوی مکرمه را به ایشان تسلیت گفت. در بخشی از این اطلاعیه آمده است: بی تردید تربیت فرزندی برومند و رشید که اخلاص، معنویت، شجاعت، ولایت مداری و صلابت وی آوازه جهانی یافته است محصول دامان پر مهر و عطوفت و اهتمام بانویی بزرگ و پاک طینت از روستایی محروم و از خیل عشایر غیور و بی ادعا، در پرورش ایمانی، دینی و معرفتی چنین فرزندی در فضایی معطر به ذکر خدا و تعالیم قرآن و اهل بیت عصمت و طهارت(ع) به شمار می رود. این اطلاعیه افزوده است: امروز اگر خیل عظیمی از جوانان پرشور و انقلابی فراتر از میهن اسلامی حتی در جغرافیای تحت تأثیر فرهنگ لیبرال ـ دموکراسی غربی الگوی خود را در شخصیت سردار سلیمانی جستجو می کنند؛ آن را باید ناشی از عنایت پروردگار به مادر ایشان دانست که شایستگی تربیت و پرورش چنین فرزندی را به وی عطا فرمود. در ادامه این اطلاعیه تصریح شده است: گرچه این مصیبت اندوه بار است اما فرصتی را فراهم آورده تا آحاد علاقمندان به انقلاب و سربلندی ایران اسلامی با تکریم این مادر مهربان و پاک دامن قدردان حماسه آفرینی های فرزند دلاور و خردمندش سرلشکر قاسم سلیمانی در عرصه های مختلف دفاع از انقلاب اسلامی بویژه هشت سال دفاع مقدس و دوره ی فرماندهی و پیشتازی در لشکر 41 ثارا... و هم اینک در نیروی قدس سپاه باشد. سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در پایان این اطلاعیه با تسلیت درگذشت این بانوی فداکار و متعهد به بیت معزی بویژه سردار سرلشکر قاسم سلیمانی، از درگاه خداوند سبحان برای آن فقیده سعیده غفران و رضوان الهی و برای بازماندگان مکرم صبر و عزت روزافزون مسئلت کرده است.
+ سلام.دوستان عزیزی که افتخارمیدن و به این وبلاگ سر میزنن من مدتیه تو فیسبوک به اسمalikhodabakhshi@gmail.comفعالیت میکنم. یاعلی