سفارش تبلیغ
صبا ویژن
aliakbarkhodabakhshi
ارسال شده در سه شنبه 92/7/9 ساعت 8:47 ع توسط علی اکبرخدابخشی

«صدق الله العلی العظیم» مشکلی دارد؟

 


بین اهل تسنن و شیعیان گاها اختلافاتی وجود دارد که عمده آنها برمی‌گردد به منابعی که ایشان استفاده می‌کنند. در فقه، عقائد، اصول و ... اختلافاتی که مشاهده می‌شود برگشت به منابعی می‎کنند که مورد اعتماد ایشان است.


صدق الله العلی العظیم

یکی از اختلافاتی که شیعیان و اهل تسنن دارند، نحوه پایان دادن به قرائت قرآن است. در همین ابتدا بایستی یادآور شویم که خیلی از اختلافات موجود، آن چنان مهم نیستند که کسی بخواهد با بزرگ‌نمایی آن‌ها بخواهد بگوید بین شیعه و سنی اختلاف عظیم است. این که قرائت قرآن را با "صدق الله العلی العظیم" پایان دهیم یا با "صدق الله العظیم"؛ امر زیاد مهمی نیست.

اما اینکه این اختلاف از کجا آب می خورد باید عرض کنیم:

اصراری که شیعیان بر خواندن "صدق الله العلی العظیم" دارند با توجه به روایاتی است که در منابع‎شان موجود است. نمونه ای از آنها این است:

دلیل اول: «ابن سلام از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلّم) سوالات متعددی کرد که یکی از آنها این بود: ای محمد(صلی الله علیه و آله و سلّم) به من خبر ده شروع و ختم قرآن با چیست؟ 

پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: شروع آن با «بسم الله الرحمن الرحیم» و پایان آن با «صدق الله العلی العظیم» است» .[1]

دلیل دوم: در اعمال ام داود است که امام صادق(علیه السلام) فرمود: «بعد از خواندن قرآن در حالی‎که رو به قبله هستی «صدق الله العلی العظیم» بگو».[2]

این دو حدیث است که شیعه  بر طبق آنها عمل می‎کند.

علامه مجلسی در شرح این عبارت گفته است: معنای کلام این نیست که: "صدق الله العلی العظیم" جزء قرآن است بلکه منظور این است که سزاوار می باشد تلاوت قرآن با این عبارت ختم شود.( علامه مجلسی ، بحارالانوار ، هشتم ، بیروت ، الوفا ، دفتر انتشارات اسلامی ، 1374 ش ، ج 57 ، ص 243)

بالاخره هر کلامی آداب خاص خود را دارد وقتی ما کلام خداوند متعال را با استعاذه آغاز می کنیم و در آغاز «بسم الله الرحمن الرحیم » می گوییم شایسته است با اتمام تلاوت نیز با ذکری از خداوند متعال به آن پایان دهیم .

وصف خدای متعال در قرآن در مورد اوصاف خدا، "هو العلی العظیم" آمده است

 

«علی» از اسماء خداوند است و خداوند خود را با این نام یا صفت در قرآن مجید خوانده است. چنانکه در سوره بقره، آیه 257 آمده است «و هو العلی العظیم».

اما اهل تسنن دلیلی که برای گفتن "صدق الله العظیم" ارائه می‎کنند ظاهرا این است که (چون شیعیان علی را هم‎طراز خدا قرار می‎دهند و آن‎را در کنار نام خدا در "صدق الله العلی العظیم" می آورند، ما "العلی" را حذف می‎کنیم).

برای قضاوت در مورد دلیل اهل سنت، بد نیست به قرآن هم مراجعه‎ای داشته باشیم. وصف خدای متعال در قرآن در مورد اوصاف خدا، "هو العلی العظیم" آمده است[3] که باید اهل تسنن بدان جواب مناسبی داشته باشند. آیا خدا هم خواسته نام علی(علیه السلام) را هم‎طراز خود قرار دهد؟ یا وصف "العلی" به معنی بلند مرتبه، یکی از اوصاف خداست؟

می‎بینیم که شیعه با استناد به روایاتی که در منابعش آمده است، صدق الله را همراه وصف "العلی" می آورد. اما متأسفانه اهل تسنن که ادعای عمل به سنت رسول الله را می‎کنند، به دلایلی واهی و غیر حقیقی، "صدق الله العظیم" می‎گویند. 

«وَمَا یَتَّبِعُ أَکْثَرُهُمْ إِلاَّ ظَنًّا إَنَّ الظَّنَّ لاَ یُغْنِی مِنَ الْحَقِّ شَیْئًا إِنَّ اللّهَ عَلَیمٌ بِمَا یَفْعَلُونَ» (یونس، 36)؛ و بیشترشان جز از گمان پیروى نمى‏کنند [ولى] گمان به هیچ وجه [آدمى را] از حقیقت بى‏نیاز نمى‏گرداند آرى خدا به آنچه مى‏کنند داناست.

اما اهل تسنن دلیلی که برای گفتن "صدق الله العظیم" ارائه می‎کنند ظاهرا این است که (چون شیعیان علی را هم‎طراز خدا قرار می‎دهند و آن‎را در کنار نام خدا در "صدق الله العلی العظیم" می آورند، ما "العلی" را حذف می‎کنیم)

 

 

این سوء ظن به شیعیان هرگز سودی به حال آنان نخواهد داشت ، تهمت شرک زدن به شیعیان عاقبت خوشی نخواهد داشت، شیعه هرگز امام علی علیه السلام را هم مرتبه خداوند متعال قرار نداده است، اگر کمی منصف باشند یک سند بیاورند در جایی از مستندات شیعه کوچکترین اشاره ای به این شده باشد که شیعیان چنین اعتقادی داشته باشند.

مگر نه این است که در اذان شیعیان امام علی علیه السلام را «ولی» و «حجت» خداوند می دانند و هر روز این حقیقت را اذعان می کنند، چگونه است که در جایی ایشان را ولی خدا بدانند و در جایی دیگر هم مرتبه با خداوند جل جلاله .

بار دیگر هم متذکر می شویم آوردن نام بلند مرتبه خداوند با همان وصفی که در قرآن مجید برای ذات متعالش به کار برده است ، نه تنها شرک نبوده که ذکر بلند مرتبگی خداوند متعال است.

 

پی نوشت‎ها:

[1] علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 57، ص 243، باب 37، ص 241، چاپ بیروت.

[2] همان، ج 95، ص 400، باب 26.

[3] بقره/255 و شوری/4





      
ارسال شده در سه شنبه 92/7/9 ساعت 8:46 ع توسط علی اکبرخدابخشی

هم اکنون انسان در جهنم یا در بهشت است

 


حقیقت انسان را بهشت و جهنم تشکیل می دهد و هم اکنون انسان در جهنم یا در بهشت به سر می برد.

 


تهذیب
اهمیت تهذیب نفس

قرآن کریم، تزکیه نفس را برجسته ترین هدف رسالت عامه دانسته است. گرچه دربخشی از آیات، تزکیه نفوس از برنامه های رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم دانسته شده؛ ولی دعای ابراهیم خلیل (علیه السلام) این است که: «خدایا در بین مردم، پیامبری مبعوث کن که آیات تو را بر آنها تلاوت و آنها را پس از علم به کتاب و حکمت، تزکیه کند. » (سوره بقره، آیه 129):

این مسئله هم، هدف نوع انبیاست و هم اهمیت آن به قدری است که هر انسان عاقلی آن را می خواهد و مایل است سعادت خود را به دست آورد.

دیدگاه های مختلف برای سعادت و نیکبختی تفاسیر متنوعی دارند و منشا همه این آرای متعدد هم، انسان شناسی، معرفت نفس و مانند آن است. اگر کسی انسان را موجودی مادی بداند، قهرا سعادت و خیر او هم، در مسائل رفاهی و مادی خلاصه می شود؛ و اگر حقیقت انسان را امری مجرد بداند، خیر و نیکبختی او در معارف، اخلاق و فضایل نفسانی، خلاصه می شود.

مشکلات جامعه را نیز اخلاق حل می کند؛ اعتماد به یکدیگر و عمل به وظیفه از سوی هر کارگزار، مشکل جامعه را حل می کند و کسی که شغل آزاد دارد، اگر در همان محدوده کسب آزادش متخلق به اخلاق الهی باشد، مردم از او در رفاهند، کارمند دولت نیز در کارگزاری دولتی، اگر مهذب باشد، مراجعان، از او راضیند. مشکلات مادی و اقتصادی کم و بیش در هر جامعه ای هست؛ ولی هرگز فشار اقتصادی، انسان عاقل آزاده را وادار نمی کند که روحش را برای ابد، تیره کند و این به سود هیچ کس نیست، به سود دیگران نیست چون دیگران را در فشار قرار دادن و چیزی را بی حساب از کسی گرفتن و کار کسی را به تاخیر انداختن، به سود آنها نیست، به سود خود شخص هم نیست؛ گناه قبل از این که به دیگری ضرر بزند، به گناهکار ضرر می رساند، همان طور که هیزم پیش از این که پارچه را بسوزاند، ماده و بدنه خود را می سوزاند.

گناه، در حقیقت آتش است و قبل از این که به کسی آسیب برساند، خود گناهکار را می سوزاند؛ از این رو، قرآن کریم، از ظالمان، تعبیر به «حطب» یعنی هیزم می کند: «ظالمان هیزم جهنمند! » (سوره جن، آیه 15)

هیچ عاقلی، حاضر نیست بسوزد و کسی که دست به تبهکاری می زند خیال می کند گناه، امری اعتباری است و امر اعتباری با گذشت دوره اعتبار، از حوزه حقیقت، رخت بر می بندد؛ غافل از این که گناه امری حقیقی است و ریشه تکوینی دارد. چنان که ثواب، امری حقیقی تکوینی است و اعتبار و قرارداد نیست که بر اثر تغییر زمان اعتبار و مکان قرار داد، عوض شود.

خود م?من مقرب، روح و ریحان و بهشت نعیم است نه اینکه برای او روح و ریحان هست؛ چنانکه در مورد م?منان آمده: «هم درجات»خود آنان درجات هستند، نه اینکه برای آنان درجاتی است
 

بهشت و جهنم اخلاقی

قرآن کریم، حقیقت اخلاق بد و خوب را به بهشت و جهنم ارجاع داده است، باطن اخلاق بد جهنم و حقیقت اخلاق خوب بهشت است. قرآن، بهشت و جهنم را مظاهر اسمای حسنای خداوند می داند و خدای سبحان را غفار و قهار «ارحم الراحمین» و «اشد المعاقبین» معرفی می کند؛ یعنی خدا هر حکمی که دارد، اسمای حسنای او دارد و هر حکمی که اسمای حسنای او دارد، مظاهر او دارد و هر حکمی که مظاهر او دارد آثار آن مظاهر دارد.

بهشت و جهنم

همان گونه که قرآن کریم درباره ذات اقدس اله، نخست از اصل هستی و آن گاه از نزدیکی او، سپس از نزدیکتر بودن او به محتضر از دیگران، سخن به میان می آورد و بعد می فرماید: من به انسان از رگ گردن او نزدیکترم و بین انسان و حقیقت وی فاصله می شود؛ درباره بهشت و جهنم نیز گاهی از اصل وجود بهشت و جهنم سخن می گوید که بسیاری از آیات قرآن کریم ناظر به این بخش است. و گاهی از مظاهر و قرب و تجلی و مانند آن بحث می کند. چنانکه بسیاری از آیات توحیدی ناظر به اصل وجود مبدء و نیز راجع به مظاهر الهی است.

به طور فشرده می توان بیان قرآن کریم را درباره دوزخ و بهشت، چنین دسته بندی کرد:

1- بهشت و جهنم موجود است.

2- نه تنها در قیامت، بلکه هم اکنون نیز موجودند.

3- نه تنها بهشت و جهنم هم اکنون موجودند، بلکه به انسان نزدیکند.

4- نه تنها نزدیکند، بلکه از چیزهای دیگر به انسان نزدیکترند.

5- نه تنها به انسان از چیزهای دیگر نزدیکترند بلکه از رگ گردن او نیز نزدیکترند.

6- حقیقت انسان را بهشت و جهنم تشکیل می دهد و هم اکنون انسان در جهنم یا در بهشت به سر می برد.

البته همه این مراحل حق است، اما بسیاری از مردم در مرحله اول به سر می برند. برخی، گذشته از طی مرحله اول، به مرحله دوم می رسند. چون توده مردم چنین فکر می کنند که بهشت و جهنم در قیامت، یافت می شود، در حالی که از بیان نورانی امام رضا (علیه السلام) کاملا برمی آید که:

«از ما نیست یعنی آن فضیلت برتر را ندارد کسی که بگوید بهشت و جهنم هم اکنون مخلوق نیست، بلکه بهشت و جهنم هم اکنون مخلوقند»

همان گونه که توحید، بهشت و جهنم در چند بخش در قرآن کریم ارائه شده، اخلاق نیز چنین است. عبادات در سفیدرو کردن و روسفید شدن انسان سهم موثری دارد؛ در این زمینه قرآن می فرماید: «یوم تبیض وجوه و تسود وجوه» برخی در قیامت روسفید و سفیدرو و عده ای دیگر روسیاه و سیاه رو هستند

قرآن کریم درباره تک تک مراحل یاد شده گاهی به صورت «شاهد بازاری» و گاهی به صورت «پرده نشین» سخنی دارد؛ گاهی می فرماید بهشت «أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِینَ »  یا جهنم و آتش «أُعِدَّتْ لِلْکَافِرِینَ »؛ یعنی بهشت و جهنم نه تنها هم اکنون موجود است، بلکه هم اکنون آماده است. گاهی از این مرحله بی پرده تر می گوید: «و ازلفت الجنة للمتقین»  بهشت برای مردان پرهیزکار آماده است.

گاهی ظریف تر از این می گوید: «وَأُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِینَ غَیْرَ بَعِیدٍ » نه تنها آماده شده و نزدیک است، بلکه تاکید کرده و چنین فرمود که بهشت گذشته از همه اوصاف قرب آمیز خود، دارای وصف دیگری است که دور نیست و گاهی هم به عنوان شاهد بازاری می فرماید:

«فَأَمَّا إِن کَانَ مِنَ الْمُقَرَّبِینَ فَرَوْحٌ وَرَیْحَانٌ وَجَنَّةُ نَعِیمٍ » (آیات 88 و 87 سوره واقعه)

خود م?من مقرب، روح و ریحان و بهشت نعیم است نه اینکه برای او روح و ریحان هست؛ چنانکه در مورد م?منان آمده: «هم درجات» خود آنان درجات هستند، نه اینکه برای آنان درجاتی است.

امام صادق (علیه السلام) خطاب به اهل ولایت فرمود:

بهشت

«شما اهل بهشتید، اکنون نیز در بهشت هستید. چون معتقد به ولایت اهل بیت (علیهم السلام) هستید؛ پس، دعا کنید که از بهشت بیرون نروید» .

مرحوم صدوق نقل می کند که پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم به امیرالم?منین (سلام الله علیه) فرمود:

«یا علی! انا مدینة الحکمة و هی الجنة و انت یا علی بابها» ؛ من شهر حکمتم و حکمت بهشت است و تو ای علی، در این بهشتی.

پس «جنة الحکمة» و «جنة الولایة» اکنون نیز موجود است، و حیکم الهی و ولی الله هم اکنون در بهشتند.

درباره اهل جهنم نیز همین گونه می فرماید:

«وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِیطَةٌ بِالْکَافِرِینَ» (کافرون / 54) جهنم، محیط بر کفار است. این مشتق «محیطة» حقیقت در «متلبس بالفعل» است. بنابراین، جهنمی ها هم اکنون در جهنم هستند.

تعبیر لطیف قرآن کریم این است:

«فَلْیَدْعُ نَادِیَه سَنَدْعُ الزَّبَانِیَةَ » (علق 17/ 18) آن شخص تبهکار، اعضای انجمن خود را بخواند، ما هم آتش را می خوانیم. «زبانیه» آتش جهنم در حقیقت همان مجلس بزم و محفل میگساری و نامحرم بینی، ندا کننده است، به طوری که نادیه امروز همان زبانیه فرداست! فردا ظهور می کند نه آنکه حادث گردد.

گناه قبل از این که به دیگری ضرر بزند، به گناهکار ضرر می رساند، همان طور که هیزم پیش از این که پارچه را بسوزاند، ماده و بدنه خود را می سوزاند

 

بنابراین، همان گونه که توحید، بهشت و جهنم در چند بخش در قرآن کریم ارائه شده، اخلاق نیز چنین است. عبادات در سفیدرو کردن و روسفید شدن انسان سهم موثری دارد؛ در این زمینه قرآن می فرماید:

«برخی در قیامت روسفید و سفیدرو و عده ای دیگر روسیاه و سیاه رو هستند

در روایتی از امام صادق(علیه‌السلام) آمده است که وقتی حضرت آدم(علیه السلام) به سراغ درخت ممنوع رفت و چیزی را خورد که نباید بخورد، در اثر آن، لکه سیاهی در صورتش پیدا شد، اما پس از چندین نماز، این لکه سیاه به تدریج زایل شد ائمه(علیهم السلام) با این تشبیه معقول به محسوس به ما آموختند که خطیئه و گناه، مایه سیه رویی و روسیاهی در قیامت است و نماز سهم موثری در تبدیل روسیاهی به روسفیدی دارد. 

مهمترین عضو ظاهری انسان صورت اوست، به همین جهت، انسان هنگامی که شرمنده می شود، صورتش عرق می کند و سرخ می شود؛ نه دست و پای او، ارتباط ویژه ای بین صورت و جان آدمی وجود دارد، حیا نیز در چشم ظهور خاصی دارد. در اسلام، دستور داده شده است که حتی صورت حیوان را نزنید! در قیامت، ممکن است همه بدن انسان تبه کار سیاه باشد ولی قرآن فقط از سیاهی صورت او خبر می دهد. قرآن نمی فرماید: عده ای در قیامت، سیاه پوست محشور می شوند، بلکه می فرماید: سیاه روی محشور می شوند. به این ترتیب می بینیم ذات اقدس الهی، مسائل اخلاقی را به این برمی گرداند که باطن اخلاق بد، جهنم است و حقیقت اخلاق خوب، بهشت است.





      
ارسال شده در سه شنبه 92/7/9 ساعت 8:45 ع توسط علی اکبرخدابخشی

کلید های موفقیت در زندگی اسلامی

 


یکی از چیز هایی که در آیات و روایات روی آن تأکید و توجه بسیاری شده است. مساله حب و بغض در زندگی می باشد. دوست داشتن برای خدا و دشمن داشتن برای خدا یکی از آداب مهم در سبک زندگی اسلامی می باشد، که تاثیر آن بر زندگی غیر قابل انکار می باشد.


محبت

حقیقتاً در دنیایی زندگی می کنیم که هر یک از ما  انسانها درگیر این مساله یعنی حب و بغض در زندگی می باشیم. یا از چیزی خوشمان می آید و از آن استقبال می کنیم، و یا این که احساس انزجار و نفرت و کراهت نسبت به چیزی در وجود خودمان احساس می کنیم. اگر کسی خارج از این دو حالت باشد، یعنی در دنیایی که مملو از زشتی ها و خوبی ها هست؛ خود را کنار نگهداشته و همانند یک موجود خنثی در مقابل این زشتی ها و خوبی ها عبور کند. یقنیاً از حیث سلامت روانی و روحی در وضعیت مناسبی به سر نمی برد. باید  برای بهبود حال خود کاری انجام دهد.

 

اهمیت حب و بعض در قرآن

وقتی که با آیات کلام الله مجید مأنوس و همراه می شویم، به زیبایی می شود جایگاه حب و بغض و اهمیت این موضوع را از کلام الله بدست آورد. برای نمونه، آیاتی که انسان را دعوت به دوستی و محبت نسبت به اولیای الهی می کند.

آیات محبت ورزیدن در زندگی

« قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى [شوری/23] بگو: «من هیچ پاداشى از شما بر رسالتم درخواست نمى‏کنم جز دوست‏داشتن نزدیکانم [اهل بیتم] »

این آیه به زیبایی، گواه بر جایگاه والا و ارزشمند محبت درکلام الهی می باشد. وقتی حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و اله و سلم) در مقابل این همه مرارتها و مشقت هایی که در راه دین و رسالت و سعادت مردم تحمل می کنند و در نهایت می فرمایند: چیزی جز محبت شما را خواستار نیستم؛ ارزش و جایگاه رفیع این شاخصه ی اخلاقی زیبا را در زندگی اسلامی مشخص و معین می شود، «الَّذِینَ جَا?ُوا مِن بَعْدِهِمْ یَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَلِإِخْوَانِنَا الَّذِینَ سَبَقُونَا بِالْإِیمَانِ وَلَا تَجْعَلْ فِی قُلُوبِنَا غِلًّا لِّلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّنَا إِنَّکَ رَ?ُوفٌ رَّحِیمٌ[الحشر/  10] کسانی که از پس ایشان آمده اند، می گویند: ای پروردگار ما، ما و، برادران ما را که پیش از ما ایمان آورده اند بیامرز و کینه کسانی را که ایمان آورده اند، در دل ما جای مده ای پروردگار ما، تو مشفق و مهربان هستی»

چه قدر زیبا این آیه تکلیف ما را روشن کرده است، واقعاً کسی بهانه ای برای کینه توزی و دشمنی و حسادت به برادر ایمانی و دینی خود  به واسطه این آیه نورانی نخواهد داشت، چه بسیاری از مشکلات که ما انسانها به خاطر عدم دوستی و محبت بر خودمان تحمیل کرده ایم.«وَنَزَعْنَا مَا فِی صُدُورِهِم مِّنْ غِلٍّ إِخْوَانًا عَلَى سُرُرٍ مُّتَقَابِلِینَ[الحجر/47] هر کینه ای را از دلشان برکنده ایم ، همه برادرند ، بر تختها روبه روی همند».

یکی از شاخصه های بسیار زیبا و ارزشمند در دین مبین اسلام ابراز تنفر و دوری از آلودگی و پلیدی می باشد. در واقع اگر انسانی نسبت به فعل حرامی بغض و تنفر و انزجار نداشته باشد، همین عدم بغض و تنفر چه بسا در مواردی موجب جلب و جذب این افراد به پلیدی شود. به خاطر این که عدم وجود نیروی باز دارنده در زندگی می تواند انسان را بسیار سست و ضربه پذیر کند

 

دین اسلام دین محبت و دوستی و برادری و برابری و مساوات و نوع دوستی است، روایات متعدد سفارش به محبت و احسان و اکرام به دیگران و هم نوعان دارد، شاید بدون اغراق در هیچ دینی به این اندازه در این خصوص سفارش نشده باشد.

 

آثار مثبت محبت در سبک زندگی

1-تقویت اشتیاق به خوبی ها

محبت و دوستی نسبت به خوبان و خوبیها  همانند یک نیروی محرک انسان را در جهت رسیدن به مقامات عالی و الهی کمک می کند و باعث ایجاد انگیزه و شوق برای رسیدن به مقصود می شود. در واقع بسیار از موارد که انسان از راه می ماند و نمی تواند کار را به اتمام برساند به خاطر نقص و کاستی و در شوق و محبت می باشد. چه بسیار افرادی که به واسطه داشتن محبت درست وصحیح، مشکلات و سختی ها را به جان میخرند ودر مسیر الهی شدن و رسیدن به سعادت ذره ای به خود تردید راه نمیدهد. 

امام علی
2-تقویت ارتباط ها

یکی دیگر از آثار ارزشمند محبت در زندگی حفظ و استحکام بخشیدن به ارتباط های سالم و دینی در بین خانواده و اجتماع می باشد. چه بسیار خانواده هایی که به خاطر  وجود همین عنصر در زندگی خودشان توانسته اند زندگی صمیمانه و توأم با آرامش را فراهم کنند. بسیار از طلاق ها و جنگ  اعصاب ها به خاطر فقدان این نیروی ارزشمند در زندگی می باشد. یقیناً با تقویت و بهبود بخشیدن به این عنصر این مشکلات رخ نخواهد داد.

 

آثار منفی محبت

محبت به خوبی ها و خوبان هرچند بسیار زیبا و مورد سفارش و تأکید آیات و روایات می باشد، ولی این محبت اگر در چار چوب اعتدال و میانه روی نباشد، انسان را به هلاکت و نابودی سوق می دهد. بهترین اشاره را در این خصوص، مولی الموحدین حضرت علی علیه السلام می فرمایند: هلک فی رجلان: محب غال و مبغض قال[حکمت 113 نهج البلاغه] دو تن به خاطر من به هلاکت رسیدند: دوست افراط کننده، و دشمن دشنام دهنده.»

یکی دیگر از آثار ارزشمند محبت در زندگی حفظ و استحکام بخشیدن به ارتباط های سالم و دینی در بین خانواده و اجتماع می باشد. چه بسیار خانواده هایی که به خاطر وجود همین عنصر در زندگی خودشان توانسته اند زندگی صمیمانه و توأم با آرامش را فراهم کنند. بسیار از طلاق ها و جنگ اعصاب ها به خاطر فقدان این نیروی ارزشمند در زندگی می باشد. یقیناً با تقویت و بهبود بخشیدن به این عنصر این مشکلات رخ نخواهد داد

بغض در زندگی

یکی از شاخصه های بسیار زیبا و ارزشمند در دین مبین اسلام ابراز تنفر و دوری از آلودگی و پلیدی می باشد. در واقع اگر انسانی نسبت به فعل حرامی بغض و تنفر و انزجار نداشته باشد، همین عدم بغض و تنفر چه بسا در مواردی موجب جلب و جذب این افراد به پلیدی شود. به خاطر این که عدم وجود نیروی باز دارنده در زندگی می تواند انسان را بسیار سست و ضربه پذیر کند. در واقع بغض و تنفر به عنوان یکی از نیروی های بازدارنده می تواند انسان را از ارتکاب محارم و معاصی نگه دارد؛ لذا می بنیم که یکی از احکام امر به معروف و نهی از منکر در یکی از مراحل آن ابراز انزجار و تنفر و از پلیدی و آلودگی می باشد.«یَا وَیْلَتَى لَیْتَنِی لَمْ أَتَّخِذْ فُلَانًا خَلِیلًا[الفرقان 28/]وای بر من، کاش فلان را دوست نمی گرفتم»«بَراءَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ إِلَى الَّذینَ عاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِکینَ[توبه /1](این، اعلام) بیزارى از سوى خدا و پیامبر او، به کسانى از مشرکان است که با آنها عهد بسته‏ اید!»

 

سخن آخر

بر اهل علم و نظر و تحقیق، پوشیده نیست، که محبت و نفرت دو عنصر  ارزشمند و کارآمد در سبک زندگی اسلامی می باشد،  تنها چیزی که می بایست در کنار این دو عنصر ارزشمند وجود داشته باشد تا این ارزش تداوم و ثبات خود را حفظ کند، اعتدال و قرار دادن این دو عنصر در مسیر عقل و شرع می باشد. اگر محبت و نفرت از دایره ی عقل و شرع تجاوز نکنند، یقیناً بسیار مفید و سازنده خواهد بود.





      
ارسال شده در سه شنبه 92/7/9 ساعت 8:43 ع توسط علی اکبرخدابخشی

تا چند روز میهمان عزیز است؟!

 


هر چند در روزگاری به سر می بریم که افراد در به جا آوردن صله رحم به یک پیامک و یا تلفن اکتفا می کنند و میهمانی رفتن و میهمانی دادن با وجود مشغله های کاری، بسی سخت و طاقت فرساست. با این وجود هنوز افرادی هستند که به این سنت ارج نهاده و هر از چند گاهی چند روزی را میهمان هم می شوند . این نوشتار متوجه این افراد است هر چند که گمان می رود تعداد اندکی را شامل گردد.


میهمان
ارزش میهمانی دادن

روایت و حدیث در باب میهمان رفتن و میهمانی دادن فراوان است از آن جمله از امیر م?منان علیه السلام است که فرمود: م?منى مهمان دوست نباشد جز که از گورش برخیزد و رویش چون ماه شب چهارده باشد و اهل محشر نگرند و گویند این جز پیغمبر مرسل نیست، و فرشته‏اى گوید: این م?من مهماندوست است و پذیرائى مهمان و راهى ندارد جز که به بهشت رود. پیغمبر (صلوات الله علیه ) فرمود: چون خدا مردمى را دوست دارد به آنها هدیه‏اى دهد، گفتند آن چه باشد؟ فرمود: مهمان که روزى خود آورد و گناهان خاندان را برد.(آداب معاشرت ( ترجمه بحار الأنوار) / ج‏2 / 297)  اما در این میان لازم به ذکر است که مهمانی نیز دارای آداب و رسوم خاص بود و برای آن نیز قواعدی ذکر شده است و یکی از این قواعد مدت حضور میهمان نزد میزبان است.

 

بیشتر از سه روز مهمان نباشید

یکی از روایاتی که در آداب میهمانی بسیار تأثیر برانگیز بوده و قابل توجه است مدت زمان مهمان شدن است، رسول خدا (صلوات الله علیه ) فرمود: پذیرائى از مهمان روز اول حق اوست و روز دوم و سوم و اما پس از سه روز صدقه‏اى است که میزبان به مهمان میدهد سپس فرمود: هیچ کس از شما در منزل برادر خود آنقدر نماند که او را گنهکار پندارد عرض شد یا رسول اللَّه چگونه گنهکارش مى‏پندارد؟ فرمود این قدر می ماند که میزبانش نمی تواند خرج او را تأمین نماید. (الخصال/ ترجمه فهرى /  ج‏1 / 167) عزت  و کرامت انسانی از جمله مواردی است که در اسلام بدان سفارش فراوانی شده است کرامت در لغت یعنی گرامی داشتن و بزرگداشت دیگران(افراد) کرامت و عزت و بزرگواری جزئی از سرشت انسان است . این است که اگر انسان خود را آنچنانکه هست بیابد کرامت و عزت می یابد، از این رو  انسان از دست زدن به عملی که عزت و احترام وی و در نهایت کرامت او را خدشه دار سازد نهی شده است.

یکی از روایاتی که در آداب میهمانی بسیار تأثیر برانگیز بوده و قابل توجه است مدت زمان مهمان شدن است، رسول خدا (صلوات الله علیه ) فرمود: پذیرائى از مهمان روز اول حق اوست و روز دوم و سوم و اما پس از سه روز صدقه‏ اى است که میزبان به مهمان میدهد سپس فرمود: هیچ کس از شما در منزل برادر خود آنقدر نماند که او را گنهکار پندارد عرض شد یا رسول اللَّه چگونه گنهکارش مى‏پندارد؟ فرمود این قدر میماند که میزبانش نمیتواند خرج او را تأمین نماید

 

عزت و احترام شرط لازم میهمانی

حضرت امام صادق علیه السّلام مى‏فرماید که: بزرگ نمى‏دارد عزّت و حرمت مسلمانان را مگر کسى که عظیم کرده باشد خداى تعالى عزّت او را بر مسلمانان. حاصل آنکه هر که از براى خدا، عزّت و حرمت م?منان و مسلمانان بجا مى‏آرد و تعظیم ایشان محض از براى خدا مى‏کند، حضرت خداوند عالم نیز او را در نظرهاى مردم عزیز و محترم مى‏دارد، و هر که مبالغه در احترام الهى و رسول او بیشتر مى‏کند، البتّه احترام و عزّت م?منان را نیز بیشتر مى‏کند، و هر که در پى استخفاف م?منان است و ایشان را به نظر حقارت نظر مى‏کند و مرتبه ایشان را سهل مى‏گیرد و رخنه در احترام ایشان مى‏کند، به تحقیق که استخفاف انبیا کرده است و پرده حرمت انبیا را دریده است. (مصباح الشریعة / ترجمه و شرح عبد الرزاق گیلان/  431  ) روایت دیگری در باب حرمت مومن چنین است ابراهیم بن عمر از امام صادق (علیه السلام) نقل مى‏کند که فرمود: حرمت م?من از کعبه بزرگتر است. روایت مذکور در باب آداب میهمانی چنین جلوه گر می شود که فرد با حضور بی اندازه اش نزد میزبان ممکن است سختی ها و معضلاتی را در انجام امور روزمره و یا تهیه اسباب پذیرایی برای او فراهم آورده و در نهایت نارضایتی میزبان از حضور میهمان را موجب گردد که همین امر امکان خدشه دار ساختن حرمت و عزت مومن را با خود به همراه دارد که در این صورت احترام خداوند نیز خدشه دار می گردد چرا که «کسى که برادرش را احترام و تکریم کند، خدا را احترام کرده، به نظر شما خداوند متعال با کسى که خدا را احترام کند چه مى‏کند؟».(آیین بندگى و نیایش (ترجمه عدة الداعی) /311)  عدم تکریم برادر مومن یعنی عدم تکریم خدا.

حضرت امام صادق علیه السّلام مى‏فرماید که: بزرگ نمى‏دارد عزّت و حرمت مسلمانان را مگر کسى که عظیم کرده باشد خداى تعالى عزّت او را بر مسلمانان. حاصل آنکه هر که از براى خدا، عزّت و حرمت م?منان و مسلمانان بجا مى‏آرد و تعظیم ایشان محض از براى خدا مى‏کند، حضرت خداوند عالم نیز او را در نظرهاى مردم عزیز و محترم مى‏دارد، و هر که مبالغه در احترام الهى و رسول او بیشتر مى‏کند

عبد اللَّه بن سنان مى‏گوید: امام صادق (علیه السلام ) فرمود: شرافت م?من در نماز شب او، و عزّت او در پرهیز از آزار مردم است. (همان /ص 17) و  فرمودند : صله رحم کن اگر چه به یک آشامیدن آب باشد، و بهترین صله رحم آزار نرسانیدن به اوست. (مشکاة الأنوار / ترجمه هوشمند و محمدى /333)  این روایات را نیز به نحوی می توان در ربط و نسبت با مدت میهمانی قرار داد چرا که میهمان با حضور بیش از سه روز خویش در نزد میزبان ممکن است موجبات آزار و اذیت وی را فراهم سازد چرا که آزار دادن نمونه های متعددی داشته و  یکی از این موارد می تواند به تکلّف انداختن میزبان توسط میهمان باشد. از این رو رعایت کردن حد اعتدال در این مورد نیز از شروط لازم یک زندگی مدبرانه و دین مدارانه است .

میهمان گرچه عزیز است ولی همچو نفس          خفه می سازد اگر آید و بیرون نرود





      
ارسال شده در سه شنبه 92/7/9 ساعت 8:41 ع توسط علی اکبرخدابخشی

مجسمه‌ای که امریکا به ایران پس داد چیست؟
شیردال

 

 


بازگشت رئیس سازمان میراث فرهنگی و گردشگری از نیویورک با یک هدیه پر سر و صدا همراه بود. یک «شیردال» تاریخی که گفته می شود در سال 2003 در حال قاچاق به امریکا ضبط شده و حالا دولت امریکا برای نشان دادن حسن نیتش آن را به ایران تحویل داده اشت.


 

اما شیردال چیست؟

بدن شیر و سر عقاب با بال‌های نگشوده و سه جام در سه طرف، مشخصات شی‌ای است که به نام شیردال یا ریتون، پس از 10 سال به ایران بازگشته‌است. ماجرا از این قرار است که در سال 2003 گمرک نیویورک اقدام به ضبط شی‌ای تاریخی، احتمالا متعلق به دوره مادها کرد. شی‌ای که گفته می‌شود از یک قاچاقچی آثار تاریخی گرفته شده و در تمام این مدت در خزانه وزارت امورخارجه آمریکا نگهداری می‌شده‌است.

شیردال (یا بَشکوچ) یک موجود افسانه‌ای با تن شیر و سر عقاب (دال) است که گوش‌هایی شبیه به اسب دارد و نماد قدرت و شکوه به حساب می آید. سرستون‌های مشهور هخامنشی یکی از مشهورترین سازه‌هایی هستند که شیردال‌ها را نمایش می‌دهند. اما این سازه‌ها که در معماری عیلامی کاربرد داشته‌اند بیش از همه در شوش و مناطقی از آسیای غربی، مدیترانه و یونان پیدا می‌شوند. قدیمی‌ترین «شیردال» کشف‌شده از آسیای مرکزی به سده‌های چهارم و پنجم پیش از میلاد برمی‌گردد و به حکومت‌های تابع امپراطوری هخامنشی تعلق دارد.

طبق افسانه های اروپایی پنجه شیردال شفابخش بود و پر شیردال می‌توانست چشمان نابینا را بینایی ببخشد؛ اما آنچه در عطاری‌های اروپایی به عنوان پنجه شیردال فروخته می‌شد چیزی نبود جز شاخ بزکوهی

 

 هخامنشیان شیردال را «نگهبانی در برابر اهریمن، جادو و دروغ» می‌دانستند. سرستون‌های مشهور هخامنشی هم یکی از مشهورترین مصنوعات بشری هستند که شیردال‌ها را نمایش می‌دهند. نام این جانور در پارسی میانه «بشکوچ» است. خیلی‌ها اعتقاد دارند سیمرغ در ادبیات کلاسیک پارسی نو، نمود نوینی از شیردال یا بشکوچ است، هرچند نام خود سیمرغ به پیش از اسلام باز می‌گردد.

یکی از افسانه‌هایی که درباره شیردال گفته شده این است که شیردال بر دروازه‌ی شهر «تِبس» در مصر باستان می‌نشست و از رهگذران ضرب‌المثل می‌پرسید؛ هر کسی پاسخ غلط می‌داد، او را روی تختی می‌خواباند و اگر بدنش بزرگ‌تر از تخت بود، قسمت‌های اضافه را می‌برید و اگر کوچک‌تر بود، بدنش را می‌کشید تا به اندازه‌ تخت شود.

شیردال

طبق افسانه های اروپایی پنجه شیردال شفابخش بود و پر شیردال می‌توانست چشمان نابینا را بینایی ببخشد؛ اما آنچه در عطاری‌های اروپایی به عنوان پنجه شیردال فروخته می‌شد چیزی نبود جز شاخ بزکوهی.

تحقیقات باستان‌شناسی نشان می‌دهد که شیردال، تصویری بود که تاجران عصر باستان که در جاده ابریشم سفر می‌کردند، در کوهستان‌های آلتایی در سرزمین سکاها (قزاقستان و مغولستان امروز) فراوان به چشمانشان می‌خورد؛ اسکلتهای سنگواره‌شده دایناسوری متوسط به نام Protoceratops.

دانته در «کمدی الهی» جایی که سفر در دوزخ و برزخ به پایان می‌رسد، سوار بر شیردالی که به سرعت برق حرکت می‌کند، سفر به بهشت را آغاز کرد؛ اما این نخستین نمود شیردال در فرهنگ ایتالیایی نیست، در پیزا، از ایتالیای قرون وسطی نیز شیردالی برنجی باقی مانده که به‌نظر می‌رسد منشأ آن، سرزمین‌های اسلامی باشد یا از روی دست صنعتگران مسلمان ساخته شده باشد. این شیردال که بزرگ‌ترین مجسمه‌ی شیردال دوره‌ی اسلامی است بیش از یک متر بلندی دارد و احتمالا در قرن یازدهم میلادی در آندالوس ساخته شده است.

خیلی ها اعتقاد دارند سیمرغ در ادبیات کلاسیک، شکل امروزی همان شیردال است. شیردال‌ها نماد موجوداتی وفادار بودند که حتی اگر جفتشان می مرد، بعد از او به سراغ جفت دیگری نمی رفتند. گفته می‌شود نگاه منفی کلیسا به ازدواج مجدد، به افتخار این افسانه مربوط به شیردال‌ها بوده است؛ چون کلیسا شیردال را که موجودی زمینی و آسمانی بود، نماد عیسی مسیح (ع) می‌پنداشت.

شیردال

مسافر تاریخی نیویورک واقعی است؟

از همان زمانی که شیردال پا به ایران گذاشت بحث‌های زیادی درباره اصل بودن شی شکل گرفته که هیچ‌کدام نظری مبتنی بر بررسی علمی و کارشناسی نبوده‌است. برخی معتقدند که شیردال تقلبی‌است، اما پاسخ‌های دقیق به آزمایش‌های موزه ملی بازمی‌گردد که طی روزهای آینده اعلام می‌شود.

آنچه قطعی به نظر می‌رسد، این است که موزه ملی ایران باید پس از تحویل شی و انجام بررسی‌ها و آزمایش‌ها علمی، پاسخ روشنی درباره واقعی یا تقلبی بودن آن اعلام کند. پس تا پیش از این مهم هرنوع اظهار نظری درباره اصل بودن یا نبودن شیردال غیرتخصصی است.

یک مقام آمریکایی گفته‌است که بازگرداندن این اثر باستانی اقدامی برای نشان دادن حسن نیت آمریکا نسبت به ایران بوده است. همچنین تاکید شده از آنجا که آمریکا به میراث فرهنگی و همچنین به مردم ایران احترام می‌گذارد، آن را به ایران بازگردانده است.

 





      
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >
پیامهای عمومی ارسال شده

+ سلام.دوستان عزیزی که افتخارمیدن و به این وبلاگ سر میزنن من مدتیه تو فیسبوک به اسمalikhodabakhshi@gmail.comفعالیت میکنم. یاعلی


Online User