سفارش تبلیغ
صبا ویژن
aliakbarkhodabakhshi
ارسال شده در پنج شنبه 92/6/7 ساعت 11:34 ص توسط علی اکبرخدابخشی

خوشبین بودن به طلاب

خوشبین بودن به طلاب
اثرات رواج بدگمانی در جامعه به شدت خسارت آفرین و زیانبار است، زیرا فردی که به دیگران گمان بد می برد، در دل خویش از آنان هراسیده و از هم نشینی با آنان نگران است.

خوشبینی به عنوان یک صفت نفسانی و شاید هم عادت خوب، می تواند تاثیر قابل توجهی در رفع نابسامانی های اجتماعی داشته باشد و با برطرف کردن زمینه های درگیری و نزاع، امنیت اجتماعی را تا حدود زیادی تضمین نماید، چرا که جامعه ای که فرهنگ خوش گمانی در میان مردم آن جاری و ساری می باشد، همه با اعتمادورزی، به یکدیگر می نگرند و کارها زودتر به سامان می رسد.

 

نظر خوش بینانه در احوالات و امور مردم، از توصیه های اکید دین اسلام بوده و به تعبیر حضرت علی (ع) «خوش بینی، از نیکوترین ویژگی ها و برترین بهره هاست»(1) در این چارچوب و بر اساس این اصل مترقی، فرد مسلمان وظیفه دارد کار دیگران را تا حد ممکن، حمل بر صحت کند. « هرگز به سخنی که از کسی صادر می شود گمان بد مبر، درحالی که می توانی توجیه صحیحی برای آن بیابی.»(2)

 

در کنار تاکید منابع دینی بر لزوم خوش گمانی و خوشبینی نسبت به مومنین، قرآن کریم و روایات اهل بیت (ع) از بدبینی و سوء ظن به مردم، بشدت نهی نموده اند، بگونه ای که از نظر قرآن مجید، گناه محسوب می شود؛ «یا ایها الذین آمنوا اجتنبوا کثیراً من الظن ان بعض الظن اثم» (حجرات-21) ای کسانی که ایمان آورده اید، ازبسیاری گمان ها بپرهیزید که بعضی از آنها گناه است.

 

بنابراین اسلام فراتر از دستور به خوش رفتاری با مردم، از مسلمانان می خواهد که در خلوت اندیشه خود نیز به دیگران خوش گمان باشند، زیرا  این اندیشه هست که عمل آدمی را شکل داده و فضایی ازاعتماد عمومی را در جامعه می گستراند، امام علی (ع) در روایتی زیبا می فرمایند: «من حسن ظنه بالناس حاز منهم المحبه؛ کسی که بر مردم خوش بین باشد، محبت آن را به دست می آورد.»(3) 

 

اثرات رواج بدگمانی در جامعه به شدت خسارت آفرین و زیانبار است، زیرا فردی که به دیگران گمان بد می برد، در دل خویش از آنان هراسیده و از هم نشینی با آنان نگران است. از این رو، گوشه نشینی و دوری از جمع و اجتماع را بر می گزیند. مولای متقیان می فرماید: «من لم یحسن ظنه استوحش من کل احد؛ کسی که بد بین است، از همه وحشت دارد.»(4) اصولا هر قدر که شمار افراد بدگمان در جامعه افزایش یابد، بی اعتمادی و بد دلی نیز به همان اندازه بر جامعه سایه می اندازد و شادابی از روابط اجتماعی رخت بر می بندد. به همین خاطر نیز، پایه و اساس روابط در آموزه های دینی بر خوش گمانی و خوش فکری بنا گذاشته شده است. حضرت علی (ع) در این باره می فرماید: « کار برادر دینی ات را به بهترین شکل حمل کن تا زمانی که کاری ازاو سر زند که راه توجیه را بر تو ببندد و هیچ گاه به سخنی که از دهان برادرت بیرون آید، تا وقتی که برای آن محمل خوبی می یابی، گمان بد مبر.»(5)

 

مرحوم شیهد قدوسى (ره) در باب خوشبینی و خوش گمانی نسبت به افراد، ضمن نقل حکایتی می فرمایند: «  از یکى از وعاظ معروف اصفهان شنیدم که ایشان از یکى از مقسمین شهریه مرحوم آیة الله بروجردى(ره) نقل مى کرد که گفت من یک روز براى دادن شهریه به یکى از مدارس اصفهان رفتم، دیدم طلبه ها در مدرسه نشسته اند شلوغ مى کنند، مى خوانند و شوخى مى کنند ، من از دیدن آن منظره ناراحت شدم دفتر شهریه را بستم و بلند شدم حرکت کردم، گفتم دادن مال امام زمان به چنین اشخاصی صحیح نیست، آمدم خدمت آقا هم عرض کردم که من به کار شهریه دخالت نمى کنم. آقا فرمود: پس عصر بیا یک کمى صحبت کنیم، من فکر کردم اگر عصر بروم ،ایشان مرا دوباره براى دادن شهریه مجبور مى کنند، اصلا نرفتم، چند روز گذشت باز اول ماه شد، در مدرسه دیدم طلبه ها یک جورى به من نگاه مى کنند، ولى من لج کرده بودم و مى گفتم دادن شهریه به اینها صحیح نیست و ماعندالله مسوولیم، تا آنکه شب خواب دیدم یک آقائى وارد شد که به او مى گفتند: سیدالعراقین عده اى از آقایان اصفهان به دیدن او رفته بودند، من هم رفتم دیدم جمعیت زیاد است اگر من صبر کنم تا نوبت دیدن به من برسد طول مى کشد، در همین اثناء دیدم کسى مرا به اسم صدا مى زند مى گوید، آقا بیا من خوشحال شدم از اینکه زودتر مرا صدا زدند، به آنجا رفتم ولى دیدم آن سید معروف که من تلاش مى کردم زیارتش کنم نیست، بلکه یک آقاى محترم دیگرى است که برخوردش هم با من خیلى سنگین و ناراحت بود، عرض کردم : چرا با من کم لطفى مى فرمائید؟ گفت چرا شهریه طلبه ها را قطع کردى ؟ من در جواب خجالت کشیدم که اصل قضیه را بگویم، عرض کردم : آقا پول نداریم فرمود براى شما یک حواله نهصد و هفتاد و خرده اى مى فرستم، بقیه اش هم مرتب مى آید ،شهریه را بدهید، مى گفت من فورى بیدار شدم در حالى که ناراحت بودم، فکر کردم دلیل صحت خواب این است که آن حواله برسد، صبح زود بود دیدم در زدند یکى از آقایان کازرونى ها آمد و گفت: آقا میرزا جعفر کازرونى زنش مریض بوده و احتیاج به عمل داشته است .

ایشان نذر کرده اگر زنش خوب شد، شهریه دو ماه طلبه ها را بدهد، بفرمائید چقدر مى شود؟من گفتم : دوازده هزار و خرده اى آن مرد دست به جیبش ‍ کرد و گفتم: نهصد و هفتاد و خرده اى است ؟ گفت: بلى همین مقدار است، ولى شما از کجا دانستید ؟ گفتم : من دیشب چنین خوابى دیدم گفت : بلى این پول یک جنسى است ایشان به واسطه آن که زنش شفا یافته گفت فعلا این پول را بدهید، بقیه اش را بعدا مى فرستم گفت: من آمدم خدمت آقاى بروجردى و خوابم را عرض کردم حال ایشان منقلب شد و مدتی گریه کرد و گفت شاید در میان این طلاب افرادى باشند که خداوند به برکت وجود اینها به ما رحم کند.»(6)

 


پی نوشت‏ها:

1.عبد الواحد بن محمد  امدی، غررالحکم و درر الکلم، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ح2824

2.حاج سید علینفی فیض الاسلام ، نهج البلاغه،قمف انتشارات فقیه، حکمت 360

3.محمد محمدی ری شهری، میزان الحکمه، قم، دارالحدیث، ج7،3394

4.عبد الواحد بن محمد  امدی، همان، ص227

5.کلینی، اصول کافی، قم، انتشارات اسوه، ج2، ص 362

6.جمعی از دانشمندان با همکاری جمعی از شاگردان شهید قدوسى ، یادنامه شهید قدوسى ، قم، انتشارات شفق، ص 222

منابع:

غررالحکم و درر الکلم

یادنامه شهید قدوسى





      
ارسال شده در پنج شنبه 92/6/7 ساعت 11:33 ص توسط علی اکبرخدابخشی

غیرت‌های بی‌جا کدام است؟

غیرت

 


«غیرت» یکی از کمالات انسانی است که دست پرتوان آفرینش، اسباب آن را در وجود آدمی تعبیه کرده است. غیرت‌ورزی در حد عالی آن، لازمه انسانیت آدمیان مخصوصاً م?منان پرهیزکار است.

 


علمای اخلاق نیز «غیرت» را چنین تعریف کرده‌اند، غیرت و حمیت، یعنی تلاش در نگهداری آنچه که حفظش ضروری است، این صفت در قالب مطلوبش از شجاعت، بزرگ‌منشی و قوت نفس انسان سرچشمه می‌گیرد و یکی از ملکه‌های نفسانی انسان و سبب مردانگی است و مردِ بی غیرت، از زمره مردان خارج است. البته در کنار اهمیت و توجهی که به این صفت در دین ما شده، در عین حال از برخی غیرت‌های بی جا نیز بر حذر داشته شده است.

پیامبر خدا(ص) در معرفی و توصیف غیرت‌های بی‌جا چنین می‌فرمایند: «غیرتی هست که خدا دوست دارد و غیرتی هست که دوست ندارد. غیرتی که آن را دوست دارد، غیرت‌ورزی در تهمت و بدگمانی است و غیرتی که دوست ندارد، غیرت نشان دادن در جایی است که بدگمانی و تهمت در بین نباشد 1».

امام علی(ع) نیز در سفارش به فرزندش امام حسن(ع) فرمودند: «از غیرت نابجا (نسبت به زنان) بپرهیز که آن، زن سالم را به بیماری می‌کشاند و پاک‌دامن را به بدگمانی (و اندیشه گنه‌کاری)، بلکه درباره آنان محکم کاری کن. آن گاه اگر عیبی دیدی، در مجازات کوچک و بزرگ درنگ مکن 2».

در حدیثی دیگر امام صادق(ع) فرمودند: «در حلال، غیرت و تعصّب نیست ...3».

امیر م?منان علی(ع) همچنین می‌فرمایند: «خداوند برای م?من، غیرت می‌ورزد، پس او نیز باید غیرت آورد. هر کس غیرت نورزد، دلش وارونه است 4».

 

منابع روایات:

1- کنز العمّال: 7067 منتخب میزان الحکمة: 438

2- بحارالأنوار: 77 / 214 / 1 منتخب میزان الحکمة: 438

3- الکافی: 5 / 537 / 1 منتخب میزان الحکمة: 438

4- بحارالانوار، ج 79، ص 115.





      
ارسال شده در پنج شنبه 92/6/7 ساعت 11:31 ص توسط علی اکبرخدابخشی

ممنونم، متشکرم، سپاسگزارم

 


تشکر و سپاسگزاری از انرژی زیادی برخوردار است و بر دو طرف اثر مثبتش را نشان می دهد.

سپاسگزاری

سپاسگزاری باعث افزایش نیکیها و تقویت انگیزه ی نیکوکار می شود. مادامیکه فرهنگ تشکر و قدردانی در جامعه یا در خانواده ای رواج داشته باشد، خیر و خوبی هم در آنجا رواج خواهد داشت.

اگر فرهنگ تشکر در ملتی نباشد، بدبینی و خودخواهی همه جا را خواهد گرفت. در چنین جامعه ای نیکوکار، احمق خواهد بود و خیرخواهی معنایی نخواهد داشت. در چنین جایی باید فقط به فکر خود بود و برای انجام هر کاری دلیلی مادی پیدا کرد. به همین جهت است که دین ما می گوید شکر نعمت، نعمتت افزون کند ،کفر ،نعمت از کفت بیرون کند.

خداوند تشکر کردن از مخلوقات را تشکر کردن از خود می داند. «من لم یشکر المخلوق لم یشکر الخالق» :هر که از خلق خدا (که به او نیکی کرده) تشکر نکند، شکر خدا را هم به جا نیاورده است.

 

مخصوصا در این موارد تشکر یادتان نرود

اگر کسی به شما خدمتی انجام داده است لازم است از او تشکر کنید حتی اگر اجرت آن را دریافت کرده و موظف به انجام خدمت بوده است. تشکر اجرت معنوی کار است و مثل اجرت مادی، حق طرف مقابل است.

 

از قرض دهنده و ضمانت کننده تشکر کنید

اگر از کسی پولی قرض گرفتید مستحب است هنگام پس دادن ،مقداری بیشتر (بدون شرط قبلی) به عنوان هدیه و تشکر پس بدهید. اگر این فرهنگ در جامعه رواج داشت فرهنگ قرض الحسنه هم تقویت می شد.

اگر وام گرفتید بدانید که ضامن لطف زیادی در حق شما کرده است. یکی از سختیهای وام گرفتن پیدا کردن ضامن است. امروزه در کشور ما کسانی که شرایط ضمانت دارند بسیار زیادند اما کسانی که این مسئولیت را قبول کنند کم اند.وقتی ضامن از وام هیچ سودی نمی برد و تنها متقبل زحمت و مسئولیت می شود باید اکیدا مورد تقدیر و تشکر قرار گیرد اما در بسیاری از موارد ضامن نه تنها تقدیر نمی شود بلکه بسیار مورد آزار و اذیت قرار می گیرد و چه بسا به خاطر بی مبالاتی متعهد، به زندان می افتد. در این صورت چطور نیکوکاری در جامعه رواج پیدا خواهد کرد؟ این افراد لاابالی و بی مسئولیتی که موجب کم شدن خوبیها در جامعه می شوند سلسله ای از گناهان را به گردن می گیرند. قرض گیرنده ای که قرض دهنده را اذیت می کند و متعهدی که با ضامن بدرفتاری می کند، موجب کم شدن نیکوکاری و رواج ربا گیری و بسیاری از مشکلات دیگر می شوند.

بعضا دیده می شود زوجین در هنگام خوشیها هیچ یادی از واسطه ی ازدواجشان نمی کنند اما به محض برخورد با مشکلات ،واسطه را مورد توبیخ قرار می دهند. این کار دقیقا عبارت اخرای ناشکری از خداوند است

از واسطه ی ازدواج تشکر کنید

اگر کسی واسطه ی ازدواج شد حداقل به خاطر نیت خیرش از او تشکر کنید. در گذشته وساطت برای ازدواج جوانان بسیار بیش از اکنون مورد توجه بود. اما این فرهنگ نیز امروزه ضعیف شده است.

گفتنی است کسی که وساطت می کند ،پیشنهاد کننده است. آنکه قبول می کند خود مسئول است که تحقیق و تفحص کند، سپس بپذیرد یا نه . اگر پذیرفت مسئولیت ازدواج با خود اوست. واسطه، نباید به خاطر مشکلات بعدی ملامت و توبیخ شود اما متاسفانه این اتفاقی است که نهایتا می افتد. و درس عبرتی برای سایرین می شود.

بعضا دیده می شود زوجین در هنگام خوشیها هیچ یادی از واسطه ی ازدواجشان نمی کنند اما به محض برخورد با مشکلات ،واسطه را مورد توبیخ قرار می دهند. این کار دقیقا عبارت اخرای ناشکری از خداوند است.

تشکر از والدین

اگر سپاس از مخلوقات ،سپاس از خداوند متعال است، سپاسگزاری در برابر والدین بیش از هر کسی از مصادیق شکر خداوند است و آثار و برکات شکرگذاری را در زندگی پدیدار می کند. کسانی که همیشه نسبت به والدین خود طلبکارند و فقط ضعفها و کمبودها را می بینند، اگر چه همیشه در حال نماز و روزه باشند، کفران نعمت کرده و ناسپاسند. اینها از رحمت خداوند به دور اند. همین ها هستند که به مرور موجب کم شدن نسلها می گردند. چه بسا همسرانی که از ترس ناسپاسی اولاد از فرزند آوری رویگردانند.

سپاسگزاری

 

از جمله مصادیق تشکر از پدر و مادر، دیدار و دلجویی در فواصل نزدیک به هم است. این مسئولیتی است که متاسفانه مردها بعد از ازدواجشان کمتر به آن اهمیت می دهند. بی وفایی فرزندان مخصوصا بعد از ازدواج امر ناپسندی است که موجب پیشامد حوادث شومی در زندگی افراد می شود.

 

از همسرتان تشکر کنید.

تشکر از همسر نیز موجب بیشتر شدن محبت و انگیزه ی او برای خدمت می شود. یکی از دلایل ازدیاد دعوا در خانواده، کمبود فرهنگ تشکر و قدردانی است. کسی که مورد تقدیر و تشکر قرار نمی گیرد احساس یک قربانی را خواهد داشت. در این صورت دیگر به خیر او امیدی نیست .در فرصتهای خوب زندگی جا دارد کوچکترین خوبیها و خدمتهای یکدیگر را یاد کرده و تشکر کنیم تا به همسرمان نشان دهیم که خوبیهایش را نادیده نگرفته و قدر و ارزش محبتهایش را درک می کنیم. آنگاه خواهیم دید که با تشکر خیلی زود بر محبتها افزوده خواهد شد.





      
ارسال شده در پنج شنبه 92/6/7 ساعت 11:31 ص توسط علی اکبرخدابخشی

لباس عاریه ای به نام ...

 


محال است آدم خوب و آن‌که محبت خدا در دلش جا کرده، گناه را دوست داشته باشد؛ ممکن است گناه هم بکند، اما گناه را هیچ وقت دوست ندارد؛ چرا که می‌داند گناه او را به ورطه نیستی و نابودی می‌کشاند. اصلا لباس گناه و عصیان برای خوبان‌، عاریه‌ای است.

 


نفاق
گناه، لباس عاریه‌ای

گناه و معصیت، قشر سیاهی است که تا وقتی قلب را فرا گرفته، هیچ نوری به آن نفوذ نمی‌کند. مگر نه این است که گناه، خدافروشی است؟! و مگر نه این است که گناه، شیطان‌پرستی است؟! و مگر نه این است که گناه، زنگار قلب است؟! و مگر نه این است که گناه، سدّ‌ آسمانی شدن است؟! پس چرا دل نمی‌کنیم از آن؟ از سیاهی دل کندن، این همه تصمیم گرفتن و شکستن ندارد!

و من فکر می‌کنم چه بد معامله‌ای است؛ خدای خوبی‌ها، خدای بهجت‌ها، خدای جمال و کمال‌ها و خدای زیبایی‌ها را فروختن و با شیطان آشتی کردن ... فراموش کرده‌ایم که فرمود: «أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ » (1)

  

چیستی گناه

قرآن و روایات، واژه‌‎های مختلفی را برای گناه مورد استفاده قرار داده‌اند که هر کدام از بخشی از آثار شوم گناه پرده بر‎می‌‎دارد و بیانگر گوناگون بودن آن است؛ از جمله: ذنبْ، معصیت، إثم، سیئة، جرم، فسق، فساد، فجور، فاحشه، و ... . (2)

وقتی بدن آدمی با کمبود ویتامین مواجه می‌شود، آماده پذیرش میکروب‌ها شده و به راحتی بیماری‌ها را در خود می‌پذیرد. برای درمان بیماری و یا حتی برای پیشگیری از به وجود آمدن بیماری، باید این کمبود ویتامین به سرعت جبران شود.

گناه نیز همانند میکروبی است که در اثر کمبود تقوا در وجود آدمی، ایجاد می‌شود.

در حقیقت گناه، عملی است که با اراده و رضایت الهی در تضاد بوده، با ایجاد نوعی تاریکی معنوی در نفس انسان، آدمى را از خدای متعال که نور آسمان‌ها و زمین است، دور مى‌‏سازد و به عبارت دیگر، موجب بازماندن وى از کمال و قرب به خدا مى‏‌شود.

تعیین اینکه چه چیزی گناه است و چه چیزی ثواب، از طریق کتاب و سنت مقدور است؛ زیرا در بسیاری از موارد، گناه بودن عملی قابل تشخیص عقلانی نیست و خدای متعال است که این موارد را به اقتضای علم و حکمت مطلق خود، از طریق وحی و دین، برای بشر بیان نموده است.

به طور کلی می‌توان گفت گناه، به معنای خلاف است و در اسلام هر گونه کاری که بر خلاف فرمان خداوند باشد، گناه است؛ هر چند کوچک باشد، چون نافرمانی خداست، بزرگ است. (3)

هر گناه دو جنبه دارد که یک جنبه آن، عصیان و نافرمانی و حرمت‌ پروردگار است (ظلم در حق پروردگار) و جنبه دیگر، مربوط به فرد گناهکار و دیگر افراد جامعه است (ظلم در حق مردم و شخص گناهکار). (4)

تنها چیزی که می‌ تواند مایه آرامش حقیقی انسان باشد، توجه و ارتباط با خدا و دعا به درگاه اوست: «الَّذِینَ آمَنُواْ وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِکْرِ اللّهِ أَلاَ بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»؛ «همان کسانى که ایمان آورده‏‌اند و دل‌هایشان به یاد خدا آرام مى‌‏گیرد، آگاه باش که با یاد خدا دل‌ها آرامش مى‌‏یابد»

اثر گناه بر سلامت انسان

گناه همان‌گونه که بر زندگی معنوی انسان تأثیرات سوئی به جای می‌گذارد، بر جسم و روان آدمی نیز تأثیر سوء دارد.

برخی از این تأثیرات عبارت‌اند از:

محرومیت از درک حقایق

گناه، اثر سوئی بر حس تشخیص، درک و دید انسان به جای می‌گذارد «صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لاَ یَرْجِعُونَ»؛ «کرند، لالند، کورند بنا بر این به راه نمى‏آیند. ». (5) فرد گناهکار بر اثر غفلت و بی‌ حس تشخیص را از دست می دهد‌: «خَتَمَ اللّهُ عَلَى قُلُوبِهمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عظِیمٌ »؛ «خداوند بر دلهاى آنان، و بر شنوایى ایشان مُهر نهاده و بر دیدگانشان پرده‏اى است و آنان را عذابى بزرگ است.» (6)

در آیه دیگری خداوند از اثرات سوء گناه بر جسم و روان آدمی این‌ سخن گفته: «وَالَّذِینَ کَذَّبُواْ بِآیَاتِنَا صُمٌّ وَبُکْمٌ فِی الظُّلُمَاتِ »(7) و بیان کرده است که گناه، سه نعمت زبان، چشم و گوش را از افراد می گیرد‌.

به عبارتی دیگر چشمی که پرهیزگاران با آن آیات خدا را می‌ بینند، گوشی که با آن سخنان حق را می شنوند‌ و قلبی که به وسیله آن حقایق را درک می کنند‌، در وجود این افراد از کار افتاده است.

عقل و چشم و گوش دارند، ولی قدرت «درک»، «دید» و «شنوایی» ندارند؛ زیرا اعمال زشتشان و لجاجت و عنادشان، پرده‌ در برابر این ابزار شناخت شده است.

فریاد گناه

زایل شدن عقل

 وقتی انسان تابع یکی از قوای سبعی، حیوانی و شیطانی شد، از مرحله انسانیت دور می شود‌ و در حقیقت حیوانی است دو پا که تنها در اسم و صورت شبیه انسان است. (8)

انسان گناهکار از احساسات خود تبعیت می کند‌؛ بنابراین گناه پرده ضخیمی بر روی عقل و فکر او می کشد‌ و باطل را حق جلوه می دهد‌؛ از همین روست که بسیاری از گناهکاران پس از ارتکاب گناه، از عمل خویش پشیمان شده و گاه تعجب می کنند‌ که چگونه به انجام چنین کاری دست زده اند‌؛  و این همان است که قرآن می فرماید‌: « صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لاَ یَرْجِعُونَ»(9)

 

بازتاب منفی گناه بر روان انسان

در هیچ کجای قرآن نمی شود‌ آیه ای‌ یافت که از انسان بد یاد کرده باشد؛ بلکه هماره از انسان مریض یاد شده و گناه نوعی بیماری شمرده شده است: «وَإِذْ یَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ مَّا وَعَدَنَا اللَّهُ وَرَسُولُهُ إِلَّا غُرُورًا»؛ «و هنگامى که منافقان و کسانى که در دلهایشان بیمارى است مى‏گفتند: «خدا و فرستاده‏اش جز فریب به ما وعده‏اى ندادند.»(10)

روایات نیز گناه را به طور مطلق، بیماری بزرگ نام نهاده‌: «لا وَجَعَ أَوْجَعُ لِلْقُلُوبِ مِنَ الذُّنُوبِ؛ دردى براى قلوب، دردناک‌تر از گناهان نیست». (11)

چشمی که پرهیزگاران با آن آیات خدا را می‌ بینند، گوشی که با آن سخنان حق را می‌ شنوند و قلبی که به وسیله آن حقایق را درک می کنند‌، در وجود این افراد از کار افتاده است.

علم روان‌شناسی نیز ثابت کرده است اعمال هماره در روح آدمی بارتاب دارد و به‌ روح او را به شکل خود در می آورد‌.

انسان با تداوم گناه، لحظه به لحظه در تاریکی روحی بیشتری فرو می‌ رود و کم کم به جایی می رسد‌ که گناهان در نظرش، حسنات جلوه کرده و گاه حتی به گناهش نیز افتخار می کند‌ ، در چنین شرایطی است که راه‌ بازگشت یکی یکی به روی او بسته می شود‌. (12)

 

کمی ظرفیت و سعه صدر

کمی ظرفیت و سعه صدر، از دیگر آثار سوء گناه است. وقتی فردی کم‌ ظرفیت باشد و سعه صدر نداشته باشد، به انواع گناهان دست می زند‌؛ در حالی که صاحبان سعه صدر با تأنی، خویشتن‌ داری، توکل، ایمان و بردباری گام برمی دارند‌ و رضایت حق‌تعالی را در هر حال نظر می‌ دارند و با قدرت و قوت، به سوی مقصد پیش می روند‌؛ از همین روست که کمتر دچار شکست می شوند‌.

قرآن نیز آینده نیکویی را برای این افراد به تصویر می کشد‌: «فَاصْبِرْ إِنَّ الْعَاقِبَةَ لِلْمُتَّقِینَ». (13)

چشمی که پرهیزگاران با آن آیات خدا را می‌، گوشی که با آن سخنان حق را می‌ و قلبی که به وسیله آن حقایق را درک می‌، در وجود این افراد از کار افتاده است

یأس و ناامیدی

حاکم شدن روح یأس و ناامیدی بر روان فرد، دیگر اثر سوء گناه است. شخص گناهکار گاه در اثر گناه، از سعادت و نجات خود مأیوس می‌ شود و این خود، می تواند‌ دلیل دیگری باشد که به جنایات بزرگ‌ دست بزند.

در چنین شرایطی تنها دین و مذهب است که می‌ تواند با ایجاد حالت امیدواری به کرم، عفو و بخشش خداوند، فرد گناهکار را دلگرم سازد و از بیماری خطرناک یأس نجات دهد.

در سخنی از امام سجاد (علیه السلام) می‌: «وَ الذُّنُوبُ الَّتِی‏ تَقْطَعُ الرَّجَاءَ الْیأْسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ وَ الْقُنُوطُ مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ وَ الثِّقَةُ بِغَیرِ اللَّهِ وَ التَّکْذِیبُ بِوَعْدِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ؛ گناهی که امید را قطع می‌کند عبارت‌اند از: یأس از گشایش خداوند، نومیدی از رحمت خدا، اطمینان و اعتماد به غیر خدا و تکذیب وعده خدا». (14)

 

سلب آرامش

تنها چیزی که می‌ تواند مایه آرامش حقیقی انسان باشد، توجه و ارتباط با خدا و دعا به درگاه اوست: «الَّذِینَ آمَنُواْ وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِکْرِ اللّهِ أَلاَ بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»؛ «همان کسانى که ایمان آورده‏اند و دلهایشان به یاد خدا آرام مى‏گیرد. آگاه باش که با یاد خدا دلها آرامش مى‏یابد.»(15)

با ارتکاب گناه، این توفیق از انسان گرفته می شود‌. دل آدمی هماره به دنبال ریسمان محکمی است تا به وسیله آن سعادتش را تضمین کند. اگر این ریسمان، مادی باشد، به دلیل متغیر بودن، دل او نیز همواره دچار رعشه و اضطراب می‌ شود؛ در حالی که اگر این ریسمان و رکن، یاد خدا باشد، از آنجا که خدا فوق همه چیز است و بر هر کاری، قادر و مغلوب چیزی نمی شود‌؛ پس قلب انسان نیز همواره در آرامش است.

گناه، عملی است که با اراده و رضایت الهی در تضاد بوده، با ایجاد نوعی تاریکی معنوی در نفس انسان، آدمى را از خدای متعال که نور آسمان‌ها و زمین است، دور مى‌‏سازد و به عبارت دیگر، موجب بازماندن وى از کمال و قرب به خدا مى‏‌شود

تضعیف شخصیت همراه با رسوایی

انسان با ارتکاب گناه، شخصیت و احترام اجتماعی خویش را در هم می‌ شکند و خود را بیش از پیش به سوی ذلّت می کشاند‌؛ زیرا با انجام گناه، تمام قید و بندهای اجتماعی شکسته می‌ شوند و آدمی به هر پستی‌ تن می دهد‌.

نیم نگاهی به تاریخ بیانگر شرح زندگی افرادی است که در جامعه دارای مقام و موقعیت ممتاز بودند، ولی با اسیر شدن در دام شهوات و هواهای نفسانی، کارشان به رسوایی کشید.

نمونه بارز این واقعیت را در زندگی زلیخا، همسر عزیز مصر می‌ دید. (16)

 

قساوت قلب

دیگر اثر سوء گناه در وجود آدمی، قساوت قلب است که در اثر اصرار بر گناه به وجود می آید‌: «فَلَوْلا إِذْ جَاءهُمْ بَأْسُنَا تَضَرَّعُواْ وَلَـکِن قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَزَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَانُ مَا کَانُواْ یَعْمَلُونَ»؛ «پس چرا هنگامى که عذاب ما به آنان رسید تضرّع نکردند؟ ولى [حقیقت این است که‏] دلهایشان سخت شده، و شیطان آنچه را انجام مى‏دادند برایشان آراسته است.» (17)

در این عالم کسی بی‌رنج و غم نیست، حتی آن که خود را در تفکرات مادی مشغول کرده و از عالم دین و اخلاق بی‌بهره است ، در دنیا خوشی مطلق وجود ندارد؛ پس چه بهتر که در برابر خدایی که همه عالم تحت فرمان او و در سایه قدرت اوست و با کمال مهر و عطوفت بندگانش را نوازش کرده و به سوی خویش دعوت فرموده، سرسختی و لجاجت به خرج ندهیم و با ندامت و پشیمانی به سوی او روی آوریم و رحمت و مغفرت او را طلب کنیم و او را به گناهی که لذتش آنی است، نفروشیم.

 

پی‌نوشت ها:

1. یس:60

2. محسن قرائتی، گناه‌شناسی، ص 18

3. همان، ص 14

4. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج 6، ص 415

5.  بقره: 18

6.  بقره: 7

7.  انعام: 39

8.  بانوی اصفهانی، اخلاق، ص 17

9.  بقره: 171

10. احزاب: 12

11. مجلسی، بحارالانوار، ج 37، ص 432

12. علی‌محمد حیدری، گنج‌های بهشتی، ص 398

13. هود: 49

14. صدوق، معانی الاخبار، ص 271

15. رعد: 28

16. ر.ک: یوسف: 31

17. انعام:43





      
ارسال شده در پنج شنبه 92/6/7 ساعت 11:29 ص توسط علی اکبرخدابخشی

نگاه اسلام به کنترل نسل یا تکثیر آن!

 


تولید مثل امری پسندیده است و نسبت به آن ترغیب فراوانی شده است. از منظر دینی فرزند گلی از گلهای بهشت است.

 


فرزند

طبق دیدگاه قرآن «یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا کَثِیرًا وَنِسَاءً غڑ وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی تَسَاءَلُونَ بِهِ وَالْأَرْحَامَ غڑ إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلَیْکُمْ رَقِیبًا» اى مردم، درباره همنوعان خود از پروردگارتان پروا کنید و حقوق یکدیگر را پاس دارید؛ همان کسى که شما را از یک تن (آدم) آفرید و همسرش را از نوع او خلق کرد، و از آن دو، مردان و زنان بسیارى را پراکنده ساخت. آرى، از خدایى که او را بزرگ و عزتمند مى دانید و به نام او از یکدیگر درخواست مى کنید، پروا بدارید و از] پایمال کردن حقوق [خویشاوندان خود نیز پروا کنید و همبستگى میان خود و آنان را محترم شمرید، که خدا بر شما نگهبان است و اعمال شما را براى پاداش و جزا محفوظ مى دارد. (نساء/1)

یکی از دلایل ضرورت فرزندآوری حفظ نسل و بقای انسان است. تمام موجودات براساس غریزه طبیعی برای حفظ نسل خود به تناسل مشغول هستند. انسان نیز علاوه بر غریزه بر مبنای فطرت و عقل به بقای نوع خود توجه دارد. این ضرورت از طریق ازدواج و فرزندآوری پاسخ داده می شود. بنابراین هر اقدامی که از تناسل جلوگیری کند مخالف فطرت انسان است.

مدتی است که تبلیغات سوئی علیه تولید مثل و فرزندآوری از سوی دشمنان داخلی و خارجی صورت گرفته است. اینان با ابزارهای خود و حتی کج فهمی های مغرضانه و یا جاهلانه در این راه گام بر می دارند.

یکى از مستمسک‏هایى که برخى از مبلّغان به آن چنگ زده‏اند این روایت است:

«عنِ ابْنِ علْوان عن الصّادق علیه السلام عن ابیه علیه السلام قال: قالَ رسولُ اللّه صلى الله علیه وآله وسلم: قِلَّةُ العیّالِ اَحَدُ الْیَسارَیْن[1]» از این روایت اینگونه استفاده کرده‏اند که، کمىِ فرزند فضیلت دارد چون یکى از دو راحتى است. در حالی که:

اوّلا: «عیال» تنها فرزند را شامل نمى‏شود. کسى که عهده‏دار هزینه زندگىِ پدر و مادر و خواهران و برادران خود مى‏باشد، عائله‏مند است و علاوه بر تأمین هزینه زندگى آنان، اشتغال ذهنى و فکرى، آسایش را از او سلب مى‏کند. کسى که چنان عائله سنگینى دارد، باز هم نیازمند ازدواج و خواستار فرزند مى‏باشد. زیرا داشتن فرزند، داشتن عضو است. کمى عائله - به‏ویژه عائله‏اى غیر زن و فرزند - سبب آسایش است، نه نداشتن زن و فرزند.

چه چیزى انسان مومن را از این باز می‌دارد که همسرى برگیرد تا شاید خداوند فرزندى براى او روزى کند که زمین را با «لا اله الا الله» آکنده سازد

 

ثانیاً: با اینکه روایت دلالت دارد که کمىِ عائله یکى از دو راحتى است باز هم ائمّه هدى علیهم السلام به زیادىِ فرزند تأکید کرده‏اند. چرا آن بزرگواران و برگزیدگان نفرموده‏اند: بچّه‏دار نشوید تا راحت‏تر باشید؟ و چرا نفرموده‏اند: حالا که بچّه‏دار مى‏شوید، لااقل کمتر بچّه‏دار شوید تا راحت‏تر باشید؟ چرا با اینکه قلّت عائله باعث آسایش و راحتى است، باز هم امر به زیادى فرزند فرموده‏اند؟ پس معلوم است که با وجود راحتى در قلّت عیال، مطلوب بودن نسل و ازدیاد فرزند، به جاى خود محفوظ است. چه اینکه طبق روایات، شرع مقدّس اسلام، تناسل را مطلوب مى‏داند، اگرچه راحتى و آسایش را سلب کند. چون: «اِنّما اَمْوالُکمْ وَ اَوْلادُکُمْ فِتْنةٌ و اللّهُ عِنْدَهُ اَجْرٌ عظیمٌ[2]»، (همانا جز این نیست که اموال و فرزندان شما، باعث آزمایش شمایند. و نزد خداوند، پاداشى است بس بزرگ.) و «الدّنیا مَحْفوفَةٌ بالبلاء[3]»، و «الجنّةُ مَحْفُوفَةٌ بِالْمَکارِهِ، وَ النّارُ محْفوفَةٌ بالشّهَوات[4]».

یکى دیگر از اظهارات عجولانه این است که مى‏گویند:

«... هیچ آیه‏اى که جلوگیرى از باردارى را منع کرده باشد وجود ندارد، بر عکس آیات متعدّدى در قرآن کریم من جمله آیه 233 سوره بقره که از زمان دو سال براى شیر دادن مادر به کودکش سخن به میان مى‏آورد. در جایى مى‏فرماید: (نباید مادر در نگهدارى فرزند به زیان افتد...) که نشانگر توجّه به بهداشت و سلامتى مادر و توانایى او در بارور شدن و زایمان مى‏باشد...»«کتاب بهداشت خانواده صفحه 112»

«... آیاتى مشاهده مى‏شوند که اگرچه مستقیماً ارتباطى با مسأله تنظیم خانواده ندارند ولى اجراى مفاد آنها قهراً به نوعى تنظیم خانواده منجر مى‏شود. از جمله: (وَ الْوالِداتُ یُرضِعْنَ اَولادَهُنَّ حَوْلَیْنِ کامِلَیْنِ لِمَنْ اَرادَ اَنْ یُتِمَّ الرّضاعَةَ و عَلَى المَولودِلهُ رزقُهُنَّ و کِسوَتُهُنّ بِالمَعروفِ. لایُکلّفُ نفسٌ الاّ وُسعَها. لاتضارُّ والدةٌ بِوَلدِها و لا مَولودٌلهُ بِوَلَدِهِ - سوره بقره، آیه 233» یعنى مادران 2 سال تمام فرزندان خود را شیر دهند و این براى کسى است که بخواهد شیردادن را تمام کند. خوراک و پوشاک زنان شیرده به وجه پسندیده به عهده پدرى است که بچّه برایش به‏دنیا آمده. بر هیچ‏کس تکلیفى بیش از توانایى او نمى‏شود. نه هیچ مادرى به خاطر فرزندش زیان ببیند و نه هیچ پدرى....)

بنا به نظر پاره‏اى از صاحب‏نظران، قید اخیر آیه یعنى: (لاتضارّ والدة بولدها و لا مولود له بولده) نشان مى‏دهد که عدّه فرزندان نباید بیش از حدّ توانایى و امکانات پدر و مادر باشد و نشانه دیگرى است از تجویز ضمنى تنظیم خانواده در اسلام. چرا که در تمام مواردى که حاملگى متضمّن ضررى براى مادر یا پدر باشد، جلوگیرى از آن بلامانع است.»«جمعیّت و اثرات برنامه تنظیم خانواده، در تأمین سلامت مادران و کودکان»

کارشناسان ناآگاه از مسائل دینى، حتماً باور دارند که مسلمان بودن، پیروى از قرآن و عترت پیامبر علیهم السلام است نه تنها قرآن و نه تنها یک آیه از آن. آنچه در سخنان بالا جلب نظر مى‏کند، این است که آیات قرآن طبق میل آقایان تفسیر شده، و این تفسیر به رأى، به «پاره‏اى از صاحب‏نظران» نسبت داده شده است! معلوم نیست که منظور نویسنده از کلمه پاره، کیست؟ ولی فاصله گرفتن از معلّمان حقیقى قرآن و معارف اهل بیت عصمت و طهارت، سبب شده تا برخى به خود جرأت داده و قرآن را از پیش خود تفسیر کنند، و جایگاه خود را با اختیار، در آتش قرار دهند؛ زیرا نتیجه جدایى قرآن از اهل بیت پیامبر علیهم السلام، همین گمراهى‏هاست.

در تفسیر آیه: «لاتضارّ والدة بولدها و لا مولودله بولده و...» از مکتب پربار اهل‏بیت عصمت و طهارت بهره مى‏جوییم و توجّه شما را به روایتى در این باب جلب مى‏کنیم:

شیر دادن

«امام صادق علیه السلام در تفسیر این آیه فرمودند:... زنان مسلمان - شیرده - وقتى شوهرانشان مى‏خواستند با آنها نزدیکى کنند، دست خود را به سوى شوهر بالا مى‏بردند و مى‏گفتند: نمى‏گذارم؛ چون مى‏ترسم روى بچّه‏ام - که الآن شیر مى‏دهم - حامله شوم. مردان نیز - به زنانشان - چنین مى‏گفتند که با تو نزدیکى نمى‏کنم چون مى‏ترسم حامله شوى - و شیر تو قطع شود -، و من باعث قتل فرزندم - از بى‏شیرى - بشوم. پس خداى عزّ و جلّ نهى فرمود که زن - به شوهرش - زیان بزند و یا مرد به زنش ضرر برساند. «کافى، ج6، ص103، ح3»

این روایت با سندهاى مختلف و معتبر در مآخذ روایی، وارد شده است. و همانگونه که ملاحظه مى‏فرمایید، بحث بر سر زیان رساندن زن یا مرد در اثر ترک عمل زناشویى است، و زیان جنسى ملاک است نه آنچه که توجیه گران گفته‏اند.

بنابر این، اظهارات «پاره ای صاحب نظران» در مقابل این روایت و امثال آن، محلّی از اعراب ندارد. تمام توجیهاتى که براى آیات و روایات ذکر شده است، تقریباً حول همین چند محور دور مى‏زنند. و همه آنها به جهت مصالحى بیان شده‏اند که حاکى از سر فرود آوردن به شرایط بانک جهانى و صندوق بین المللى پول است، و حکایت از بى‏اطّلاعى گویندگان آن از علوم دین دارد. لذا این توجیهات، از ارزش علمى کافی برخوردار نیستند. به همین دلیل محلی برای بحث پیرامون آنها نیست.

از این قبیل تبلیغات سوء در زمینه کنترل موالید و ملحقات آن که براه افتاده است، بویی از حقیقت و صداقت نداشته و براى ایجاد جوّ مناسبِ این هدف، درراستای نقشه شوم استعمار است که بسیاری از مس?ولان، دانسته یا ندانسته، مجری آن هستند. این در حالى است که صهیونیزم بین الملل، براى رشد جمعیّت خود از هیچ اقدامى غفلت نمى‏ورزد. حتّى از بچّه‏دزدى!

آنگونه که واقفید، تعداد یهودیان اسرائیل، ابتدا حدود دوهزار نفر بود. ولى به خاطر اهتمام به رشد این جمعیّت، با مهاجرت یهودیان دنیا و تأکید بر زاد و ولد در دین یهود، اسحق رابین اظهار امیدوارى کرده است که تا سال 2000، جمعیّت اسرائیل به مرز 7 میلیون یهودى برسد. و براى تحقّق این اهداف:

«در سرزمینهاى اشغالى فلسطین به آن دسته از زوجهاى یهودى که صاحب فرزند مى‏شوند، و یا از تعداد فرزند بیشترى برخوردار باشند، هدایا و جوایز و امکانات ویژه‏اى تعلّق مى‏گیرد.»«روزنامه جمهورى اسلامى، 20/3/1376»

 

اصل در اسلام کنترل است یا تکثیر؟

خداوند در قرآن می‌فرماید «و کذلک جعلناکم أمه وسطا لتکونوا شهداء علی الناس و یکون الرسول علیکم شهیدا» (بقره, 143).

با توجه به مفاد این آیه می‌توان نتیجه گرفت که تعادل و ثبات و سلامت خانواده را باید در نظر گرفت اصل اول در اسلام تکثیر نسل و سامان‌دهی به این تکثیر و به نظم در آوردن اعضای خانواده است؛ بطوری که تکاملش کامل گردد و نسل صالحی به جامعه ارائه دهد.

انسان نیز علاوه بر غریزه بر مبنای فطرت و عقل به بقای نوع خود توجه دارد. این ضرورت از طریق ازدواج و فرزندآوری پاسخ داده می شود. بنابراین هر اقدامی که از تناسل جلوگیری کند مخالف فطرت انسان است

 

در تعابیر روایی فقط مسأله تکثیر بدون دغدغه دینی و تربیتی نیست. قبل از تشکیل خانواده می‌فرماید «اختارُوا لنطفکم فَاِنّ العرقَ دساسً» (الحرالعاملی، وسایل الشیعه، 1414 ه ‍ ، ج 14، ص 105). یعنی مسأله فرزندآوری و تولید نسل از جایگاه والایی برخوردار است که تمام مراتب زندگی طرفین را متأثر می‌نماید؛ از آن جمله انتخاب همسر و رعایت ارزش مداری زوجین برای تربیت و فرزندآوری صحیح.

 

روایاتی را که دلالت بر تکثیر نسل دارند

جابر از امام باقر از رسول خدا (صلی الله علیه وآله) نقل می کند که فرمود:

«ما یمنع المومن ان یتخذ اهلا لعل الله یرزقه نسمه تثقل الارض بلا اله الا الله» چه چیزى انسان مومن را از این باز می‌دارد که همسرى برگیرد تا شاید خداوند فرزندى براى او روزى کند که زمین را با «لا اله الا الله» آکنده سازد. (وسائل الشیعه/ج 14 / باب 1 / ص 3)

رسول خدا (صلی الله علیه وآله) در جای دیگر می فرماید:

«تَناکحوا و تَناسلوا فانّی اُباهی بِکُم یوم القیامه و لو بالسّقط» ازدواج کنید و تشکیل خانواده بدهید و تولید نسل نمایید، که من در روز قیامت به شما مباهات می کنم، حتی به طفل کوچکی که سقط شده باشد. (وسایل الشیعه، ج 20، ص 14).

بنابراین تولید مثل امری پسندیده است و نسبت به آن ترغیب فراوانی شده است. از منظر دینی فرزند گلی از گلهای بهشت است.

امام صادق (علیه السلام): اِنَّ الْوَلَدَ الصّالِحَ رَیْحانَةٌ مِنْ رَیاحینِ الْجَنَّةِ فرزند شایسته، گُلى از گل‏هاى بهشت است. (کافى، ج 6، ص 3، ح 10.)





      
<   <<   46   47   48   49   50   >>   >
پیامهای عمومی ارسال شده

+ سلام.دوستان عزیزی که افتخارمیدن و به این وبلاگ سر میزنن من مدتیه تو فیسبوک به اسمalikhodabakhshi@gmail.comفعالیت میکنم. یاعلی


Online User