جوان آنلاین: هر چند آقای هاشمی رفسنجانی ، پیش از این و در ایام تبلیغات انتخاباتی نیز با بیان این جمله که «ما با اسرائیل سر جنگ نداریم» بخشی از این پس زمینهها را روشن و عیان کرده بود، اما او ترجیح داده است پس از انتخابات یازدهم ریاست جمهوری، بیشتر در این باره سخن بگوید و مبنای مسیر متفاوتی را که این سالها در جایگاه عالیترین مقامات جمهوری اسلامی ایران پیموده بود را به صراحت بیان کند.
رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در گفتگویی با فصلنامه مطالعات بینالمللی، از رویکردی در سیاست خارجی سخن گفته است که خود نام «دیپلماسی اعتدال» را بر آن نهاده است و البته در این سیاست خارجی ادعایی، تلاش کرده تا مختصاتی را ترسیم کند که نه تنها نسبت چندانی با اندیشه و رویکرد حضرت امام (ره) در عرصه روابط خارجی ندارد، بلکه مسیر متفاوت و بعضا متضاد با اندیشههای امام بزرگوار را به دولتمردان ایران توصیه میکند.
او به اختلاف صریح دیدگاهش با حضرت امام (ره) در باره رابطه با امریکا و پذیریش امریکا به عنوان کدخدای جهان اینگونه اشاره میکند: «من در سالهای آخر حیات امام(ره) نامهای را خدمتشان نوشتم، تایپ هم نکردم. برای اینکه نمیخواستم کسی بخواند و خودم به امام دادم. در آن نامه هفت موضوع را با امام مطرح کردم و نوشتم که شما بهتر است در زمان حیاتتان، اینها را حل کنید، در غیر این صورت ممکن است اینها به صورت معضلی سدّ راه آینده کشور شود. گردنههایی است که اگر شما ما را عبور ندهید، بعد از شما عبور کردن مشکل خواهد بود... یکی از این مسایل رابطه با آمریکا بود. نوشتم بالاخره سبکی که الان داریم که با آمریکا نه حرف بزنیم و نه رابطه داشته باشیم، قابل تداوم نیست. آمریکا قدرت برتر دنیا است. مگر اروپا با آمریکا، چین با آمریکا و روسیه با آمریکا چه تفاوتی از دید ما دارند؟ اگر با آنها مذاکره داریم، چرا با آمریکا مذاکره نکنیم؟ معنای مذاکره هم این نیست که تسلیم آنها شویم. مذاکره میکنیم اگر مواضع ما را پذیرفتند و یا ما مواضع آنها را پذیرفتیم، تمام است.»
اما هاشمی در بخشی از مصاحبه خود سخنان مهمی را درباره مسئله فلسطین، حزبالله لبنان و اسرائیل بیان میکند که شاید بتوان آنرا به نوعی تکمیلکننده کلام قبلی او یعنی سر جنگ نداشتن با اسرائیل بر شمرد. آقای هاشمی در این زمینه میگوید: « در مورد حزب الله که شیعه و بخش عمده ملت لبنان است و در تاریخ همیشه مظلوم بوده هم برای فلسطین و هم برای لبنان. اینها قابل دفاع بوده هست. به شرط اینکه ما از اینها برای مزاحمت دیگران استفاده نکنیم و اینها هم کار خودشان را بکنند. وقتی که نظام نخواهد در دنیا ماجراجویی بکند، اینگونه مسائل قابل تحمل است.»
هر چند هاشمی رفسنجانی هرگز به این اشاره نمیکند، که بر خلاف رویکرد رهبران انقلاب اسلامی در دوره حضرت امام و آیتالله خامنهای، حمایت از فلسطین و مقاومت در برابر رژیم صهیونیستی نه برای آزار کشورهای دیگر یا قدرت نمایی و گروکشی ایران که برای حمایت و احیای یک ارزش دینی انجام گرفته و اتفاقا این نگاه برخی مدیران اجرایی از جمله هاشمی رفسنجانی بوده است که تلاش کرده تا این حمایت دینی را به ابزاری برای گروکشی سیاسی تبدیل کند.
چنانکه بارزترین نمونه آن را میتوان در ماجرای مکفارلین و تلاش هاشمی برای معامله بر سر تاثیر بر اقدامات مقاومت لبنانی در مقابل رابطه با امریکا یادآوری کرد و این در حالی است که دولت ایران و رهبر انقلاب حتی در جدیدترین حمله رژیم صهیونیستی به غزه و حماس در جنگ هشت روزه، صراحتا اعلام کرد که این کمکها بدون هیچگونه چشمداشت همراهی حماس انجام میشود و کیست که نداند زمانه این کمکها زمانی بود که حماس از معارضان دولت سوریه و بر خلاف منافع استراتژیک و منطقهای ایران اقدام میکرد.
شاید همین نگاه ابزارگونه و نه اعتقادی هاشمی رفسنجانی به موضع مقاومت اسلامی در منطقه باشد که او را نسبت به شعار مشهور نمازگزاران پا منبری اش در سال 88 با مضمون «نه غزه، نه لبنان؛ جانم فدای ایران» به سکوت واداشت، به نحوی که حتی در این مصاحبه از کشور بودن اسرائیل نیز سخن گفته و اعلام کند: « خودم یک بار در نماز جمعه به رژیم اشغالگر اسرائیل توصیه کردم که بمب اتم به نفع اسرائیل هم نیست. بالاخره اگر یک روزی درگیری اتمی پیش بیاید، اسرائیل یک کشور کوچک، ظرفیت تحمل بمب اتم را ندارد. کشور کوچکی است و خیلی آسان همه امکاناتش از بین میرود.»
هاشمی رفسنجانی در یکی دیگر از دیدارها و سخنرانیهای خود هم به نکته جالب توجهی اشاره کرده است، او با بیان داستانی دینی درباره خطا و گناه اجتماعی میگوید : « اگر شخص یا گروهی به واسطه تقصیر یا تصمیمات غلط عامدانه خود، به فرد یا جمعی ظلم کردند و یا حقی ضایع شد علاوه بر توبه به درگاه خداوند، باید در جهت احقاق حقوق ضایع شده نیز اقدام کنند.» هر چند هاشمی رفسنجانی ظلم به نظام بزرگ جمهوری اسلامی با هزاران شهید و خونهایی که برای به ثمر نشستن آن ریخته شده در مثالهای خود اشارهای نکرده است، اما قطعا یکی از جدیترین مصادیق سخنان هاشمی درباره توبه از یک گناه اجتماعی، توبه کسانی است که زمینهسازی روا شدن ظلمی بزرگ به انقلاب اسلامی در سال 88 را فراهم کردند تا دامان این انقلاب و نظام را ملکوک کنند. و این توبه نه تنها شامل ابراز ندامت و استغفار در پیشگاه خدا بلکه نیازمند احقاق حقوق پایمال شده مردم در فتنه 88 توسط مسببین اصلی آن است.
آنچه از گفتارها و فعالیتهای هاشمی رفسنجانی در روزها و هفتههای اخیر بر میآید آن است که ظاهرا هاشمی هشتاد ساله تصمیم گرفته تا آنچه را که در مغایرت با اندیشه و آرمان حضرت امام (ره) سالها در اندیشه میپرورانده و به فراخور مسئولیتهایش در بخشهایی هم اجرا کرده، علنی کند و مسیری متفاوت با آنچه حضرت امام (ره) به دنبال تحقق آن از ثمره انقلاب اسلامی بود را در مقابل انقلاب قرار دهد، شاید او زمان خود را در حال تمام شدن میبیند و یا اینکه شعف بیش از اندازه از پیروزی سیاسی او را به این مسیر کشانده است تا درونیات خود را علنی کند، اینکه علت چیست چندان هم مهم نیست، مهم آن است که سرانجام «یوم تبلیالسرائر هاشمی رفسنجانی » فرا رسیده است.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله منبع: سیری در سیره ی نبوی - استاد مطهری
آقای اوباما، به جوانان بیکار آمریکایی فکر کن که هر روز به تعداد موهای سرت، شغل شان را از دست می دهند؛ هزینه کردن برای جنگ با سوریه، خیانت به نسلی است که قرار است آینده آمریکا را بسازند.
20 ژانویه 2009 است. حدود 2 میلیون نفر در سرمای صفر درجه واشنگتن دی سی گردهم آمدند تا شاهد مراسم شروع دوران ریاست جمهوری تو باشند. پشت میکروفون می آیی. روی تریبون مقابل تو و البته بر روی تابلوهایی که در دست هوادارانت قرار دارد، کلمه جالبی نقش بسته است. واژه ای که وظیفه دارد حتی شده به ظاهر، راه تو را از جرج دبلیو بوش جنگ طلب ، جدا کند. «تغییر». حالا تو، سرخوش و خوشحال، دوباره وعده می دهی که بساط جنگ عراق و افغانستان را جمع می کنی. صدای تشویق هواداران، بلند می شود... فلاشبک... به خوبی به یاد داری که از سال 1992 تا 2004 در دانشگاه شیکاگو ، دروس حقوق اساسی تدریس می کردی. تو، در اصل فارغ التحصیل رشته حقوق هستی و البته یک لیسانس حقوق بین المللِ قاب گرفته هم داری. سال 2002 را به یاد داری؟ دوم اکتبر بود که کنگره، لایحه جنگ عراق را تصویب کرد و به دولت بوش مجوز جنگ داد. این تو بودی که در اجتماع بزرگی از مخالفان جنگ عراق در شیکاگو سخنرانی کردی! چندی بعد، درست 4 روز مانده به حمله به عراق یعنی در روز 16 مارس 2003، هنگامی که جورج بوش اولتیماتوم چهل و هشت ساعتهای به صدام حسین برای خروج از عراق یا مواجهه با جنگ داده بود، دوباره در بزرگترین اجتماع ضد جنگ در شیکاگو سخنرانی کردی و گفتی که هنوز برای جلوگیری از وقوع جنگ «دیر نشده است.» جایزه صلح سال 2009 است. کمیته نروژی صلح نوبل دنبال کسی می گردد. لیست شان را بالا و پایین می کنند تا می رسند به نام تو. هنوز یکسال از دوره ریاست جمهوری تو در سرزمین اتانازی نگذشته که به علت «تلاش فوقالعاده(!) برای تقویت دیپلماسی بینالمللی و ترغیب به همکاری میان مردم» جایزه صلح نوبل سال را دریافت می کنی! جایزه را کجا گذاشته ای؟ حتماً هر از چندگاهی، به آن ، نگاهی می اندازی؟ این روزها هم که حتماً برای لشکرکشی به سوریه، با آن شیر و خط می کنی! تعطیلی گوانتانامو راستی چه خبر از گوانتانامو؟! هنوز هم شرایط برای تعطیلی آنجا، فراهم نیست؟!! تعطیلی گوانتانامو که وعده خیلی کوچکی بود، بیا باز هم در مورد جنگ صحبت کنیم! پرسش اصلی بیشتر آمریکایی ها این است که سربازانشان کی به خانه برمی گردند. سربازانی که هنوز سایه هایشان در افغانستان و عراق، روی سر مردم این دو کشور، سنگینی می کند. باور کن، این سربازها هم، خسته شده اند. حالا هم که بر طبل جنگ سوریه می کوبی، باز باید تعدادزیادی از آنها از واشنگتن در این هوای گرم تابستانی، شال و کلاه کنند(!) به مرزهای سوریه برسند تا نقشه های تو را اجرا نمایند. خیلی ها هم که باید از افغانستان و عراق به تازه واردها، ملحق شوند. کابل – بغداد – دمشق در اتاق بیضی شکل کاخ سفید نشستهای و بر روی نقشه خاورمیانه، نقطه،نقطه بازی می کنی. نقطه کابل را که جرج بوش به بغداد وصل کرد حالا تو می خواهی، نقطه بغداد را به دمشق، متصل کنی. انگار هر از چند گاهی، جنگِ خون آمریکا، پایین می آید! کاخ سفید، خون می خواهد. برگرد به افغانستان نگاه کن. چه می بینی؟ طولانی ترین جنگ در تاریخ آمریکا. ده سال است که سربازان آمریکایی و مردم افغانستان در این جنگ کشته می شوند و هنوز تکلیف مشخص نیست. چاک هیگل، سینه چاک میدهد تا دستور حمله را صادر کنی. به تو گفته اند که بشار اسد، از سلاح شیمیایی استفاده کرده است. کلیپ تزریق یک ماده شیمیایی توسط تروریست های سوری به کودکان این کشور را در یوتیوب نگاه کن. این روزها وزیر خزانه داری ات از پرشدن چوب خط بدهی های ایالات متحده در ماه اکتبر صحبت می کند. یک تریلیون دلار بدهی. خیّر جنگ سوریه کیست که می خواهد در اوج بدهی، هزینه لشکرکشی تو را تأمین کند؟ همه می دانند. صهیونیست ها. 8 سال از جستجوی سلاح های کشتار جمعی در عراق می گذرد. چیزی پیدا کردید؟ همین امروز، حملات تروریستی، چندین نفر را در این کشور، کُشت. این بود ساختن ژاپن اسلامی در کنار دجله و فرات؟ حرف آخر حالا خیلی راحت می شود، دلیل تأخیرهای برگزاری ژنو 2 را متوجه شد. آقای اوباما، سوریه را تبدیل به عراق نکن. سوریه را با مختصات افغانستان، شبیه سازی نکن. الان وقت جنگ نیست. به جوانان بیکار آمریکایی فکر کن که هر روز به تعداد موهای سرت، شغل شان را از دست می دهند. هزینه کردن برای جنگ با سوریه، خیانت به نسلی است که قرار است آینده آمریکا را بسازند. به تاریخ فکر کن. نقاب جرج بوش بودن را کنار بزن. در سوریه، خبری نیست. اگر هم باشد، خبرسازی رفقای بندری(!) شماست که صدایش درآمده است. اشتباه نکن و وارد مراسم عبری - عربی «بالماسکه» در سوریه نشو. وقتی ماسک ها برداشته شود، جز چند سلاح شیمیایی در دست تروریست ها، چیز دیگری نمی بینی. یکبار دیگر با سکه نوبل صلح، شیر خط کن. شاید این بار، متوجه شدی و دور سوریه را خط کشیدی.
استاد علوم سیاسی و روابط بینالملل دانشگاه تهران که در مقاله «ابتکار یکجانبه در موضوع هستهای» پیشنهاد ارائه امتیاز بدون درخواست گرفتن امتیاز را مطرح میکند، فردی است که در سال 1375 در کنفرانس ضدروحانیت در انگلیس شرکت داشته و البته با هوشنگ امیراحمدی دلال رابطه ایران و آمریکا سابقه دوستی دارد.
به گزارش خبرنگار سیاسی خبرگزاری فارس، «ابتکار یکجانبه در موضوع هسته ای» این عنوان گزارشی است که دو روز قبل در روزنامه اصلاح طلب بهار منتشر شد. یادداشتی به قلم ناصر هادیان استاد علوم سیاسی و روابط بین الملل دانشگاه تهران که در آن پیشنهاد " امتیاز دادن و نخواستن امتیاز" را مطرح کرده و می گوید: آنچه باز هم مسلم است آن است که تداوم مسیر پیشین در پرونده هستهای دیگر به صلاح نیست. اما راهحل چیست و چه باید کرد که ضمن حفظ منافع کشور و حقوق هستهای بتوان موضوع هستهای را حل کرد؟ یکی از پاسخها در سیاست «ابتکار یکجانبه» نهفته است. تاکنون موضوع هستهای، عمدتا تمرکز بر معامله (بده – بستان) بوده است، اما سیاست «ابتکار یکجانبه» خروج از این چارچوب را پیشنهاد و یک اقدام اعتمادساز یکطرفه را توصیه میکند. در واقع در موضوع هستهای، دستگاه دیپلماسی ایران باید دست به یک «ابتکار یکجانبه» اعتمادساز بزند. بدون آنکه بخواهد مابهازا و امتیازی در قبال آن دریافت کند. این «ابتکار یکجانبه» اعتمادساز میتواند در هر یک از حوزههای شفافسازی در برنامه هستهای (transparency)، اقدامی در راستای ارتقای نظام راستیآزمایی Varification)، یا عدم اعمال حقی از حقوقمان باشد. نویسنده در این مقاله به تشریح ابعاد دیگر این ابتکار می پردازد و آنرا راه حل برون رفت موضوع هسته ای از بن بست معرفی می کند. اما برای شناخت و درک بهتر مفهوم این یادداشت و عقاید نویسنده آن باید کمی هادیان را بیشتر بشناسیم. هادیان؛ از تحلیلگری در مرکز تحقیقات استراتژیک تا اتاق فکر مذاکرات هسته ای نام هادیان در سال های گذشته و در دولت احمدی نژاد بیشتر به عنوان استاد و تحلیل گر حوزه روابط بین الملل شنیده می شد که بیشتر در روزنامه های اصلاح طلب به بیان مواضع خود می پرداخت. وی در کنار این عنوان، به مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلح نظام نیز رفت و آمد دارد و پژوهشگر ارشد این مرکز نیز محسوب می شود؛ بدون شک این حضور در مرکز توانسته رابطه خوبی میان وی و رئیس جهور فعلی برقرار کند. اما نام ناصر هادیان تا پیش از انتشار این یادداشت با موضوع دیگری در رسانه ها مطرح شد. " عضویت در اتاق فکر مذاکرات هسته ای در دولت روحانی " نام هادیان را دوباره به رسانه ها کشاند. البته وزیر امور خارجه تلویحا وجود چنین اتاق فکری را تکذیب کرد ولی رسما از عدم عضویت و بکارگیری افراد نام برده شده برای حضور در این جمع حرفی به میان نیاورد. پیشنهاد دهنده مذاکره مستقیم با آمریکا هادیان در مصاحبهای در 25 تیرماه امسال تاکید می کند که جمهوری اسلامی ایران باید به مذاکره رودر رو با آمریکا روی بیاورد و نیازی به داشتن رابطه و واسطه ماننده 5+1 نیست. وی در این گفت و گو تاکید می کند : به هر حال در حال حاضر برای حل مساله هسته ای بهترین چارچوبی که می توان انتخاب کرد همین 1+5 است. اما برای موضوعات دیگر نه. من خیلی موافق یک گفت وگوی دو طرفه هستم، من مخالف آن هستم که ما رابطه با امریکا را با واسطه انجام دهیم. ما احتیاجی به میانجی نداریم و باید رو در رو بنشینیم و گفت وگو کنیم. چه کسی هادیان را به سنای آمریکا برد " سخنرانی در سنای آمریکا " این موضوعی است هیچ اطلاعات دقیقی در فضای مجازی درباره آن وجود ندارد. ولی شخص هادیان در جایی به آن اشاره می کند. این تحلیلگر مسائل بین المللی در سخنرانی خود در نوزدهمین نشست دیپلماسی ایرانی در هفتم آبان ماه 1391 موضوع جامع بودن دستور کار مذاکرات مستقیم ایران و آمریکا را مطرح می کند و می گوید: این بحث را من برای اولین بار در سنای آمریکا مطرح کردم که دستور کار مذاکرات ایران و آمریکا باید جامع باشد و نه محدود. یعنی به هیچ وجه نفع ما در تعامل گزینشی با آمریکا نیست. حضور هادیان در سنای آمریکا چگونه رخ داده است؟ این سوالی است که پاسخ آن در رابطه وی با موسسه " سیرا " یا همان « مرکز مطالعات و تحقیقات مسائل ایران » باز می گردد. هوشنگ امیر احمدی یکی از چهره های معروف علاقه مند به میانجیگری در رابطه ایران و آمریکا عضو فعال موسسه سیرا محسوب می شود. امیر احمدی درباره این موسسه می گوید: فعالیت هایم در «سیرا» موجب شد که رابطه خوبی بین روشنفکران داخل و خارج کشور برقرار شود. هوشنگ امیر احمدی در سال 74 و 75 دو همایش با عنوان های «گذر از سیستم ولایت فقیه به کثرت گرایی» در آمریکا و « ایران پس از آخوندیسم » در شهر کاونتری انگلیس برگزار کرد. در میان ایرانیان حاضر در همایش برگزار شده در شهر کاونتری انگلیس در کنار نام هادی سمتی، عضو حزب مشارکت و عزت الله سحابی، عضو نهضت آزادی، از ناصر هادیان نیز به عنوان مهمان این همایش نام برده شده است. کیان تاجبخش: هادیان عضو پروژه " ردیف 2" بود البته با جست و جوی بیشتر می توان نام هادیان را در جای دیگری نیز پیدا کرد. کیان تاجبخش یکی از افراد دستگیر شده در فتنه سال 1388 در حاشیه اولین جلسه رسیدگی به اتهامات خود در نشست خبری از هادیان نام برد. وی در معرفی پروژه مذاکره و گفت و گوی نیمه پنهان میان ایران و آمریکا موسوم به "ردیف 2" می گوید: «عوامل مستقیم فعال در پروژه "ردیف 2" آقایان «ناصر هادیان» و «هادی سمتی» بودند که به سوئد و سوئیس میرفتند و جریانات دیگر یعنی احزاب سیاسی اصلاح طلب مانند حزب مشارکت نیز از طریق این افراد با نهادهای آمریکایی ارتباط برقرار میکردند و اشخاصی چون مصطفی تاجزاده و سعید حجاریان از طریق عوامل پروژه مذکور در قالب پروژههای تحقیقاتی و عملیاتی با بنیاد سوروس و دیگر موسسات فعال در عرصه انقلابهای رنگین ارتباط برقرار میکردند.» باید منتظر ماند و دید آیا نظرات و مشی هادیان در دیپلماسی هسته ای و بین المللی ایران در دولت یازدهم چه جایگاهی خواهد داشت و آیا اساسا چنین تفکری در دولت اعتدال گرا جایی دارد؟ فعالیت های هادیان و تعریف آلبرایت از فرزندان فکری اش البته در سال های رفت و آمد افرادی نظیر هادیان به اروپا و آمریکا و شرکت آنان در کنفرانس ها و همایش های گوناگون، مادلین آلبرات وزیر امور خارجه وقت آمریکا که نزدیکی قابل توجهی با لابی صهیونیستی آمریکا داشت درباره امثال این افراد با عنوان "فرزندان فکری " خود یاد می کند و می گوید: من به فرزندان فکریام در ایران امیدوارم.
شریعتمداری تصریح کرد: اسرائیل پاشنه آشیل آمریکاست و بدون کمترین تردیدی، با آغاز حمله به سوریه، همه روزه هزاران موشک سراسر این سرزمین اشغالی و تاسیسات حیاتی آن را زیر و رو خواهد کرد.
به گزارش سرویس فضای مجازی خبرگزاری فارس، حسین شریعتمداری امروز چهارشنبه 06/05/92 طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت: 1- روز پنجشنبه 27 مارس 2003- فروردینماه 1382- در حالی که ارتش آمریکا هفت روز بعد از آغاز حمله به عراق بر این کشور غلبه کرده بود، جرج بوش رئیس جمهور وقت آمریکا در محوطه بیرونی کاخ سفید به میان خبرنگارانی که با عجله فراخوانده شده بودند آمد و با غروری حاکی از برتری بلامنازع آمریکا خطاب به خبرنگاران گفت «عراق تمام شد»! این جمله جرج بوش «IRAQ IS OVER» که با آمیزهای پررنگ از تحقیر بیان شده بود ساعتی بعد به تیتر اول رسانهها تبدیل شد. 9 سال بعد، دسامبر 2011- دیماه 1390- وقتی آخرین نظامیان آمریکایی به دستور اوباما خاک عراق را ترک کردند، نشریه آمریکایی فوربس در یادداشتی که بوش و اوباما مخاطب مشترک آن بودند، نوشت؛ «از حمله نظامی به عراق و اشغال 9 ساله آن چه به دست آوردیم؟! بیش از 2500 تن از نظامیان خود را از دست دادیم، نزدیک به 5 هزار میلیارد دلار از مالیات شهروندان آمریکایی را هزینه کردیم، اصلیترین دشمن منطقهای ایران را حذف کردیم، آمریکا را جنگطلب معرفی کردیم و سرانجام، عراق را به دست دوستان و همپیمانان ایران سپردیم» همان روزها، سعود الفیصل وزیر خارجه عربستان در مصاحبه با واشنگتنپست گفت «آمریکاییها بعد از 9 سال عراق را در سینی طلا تقدیم ایران کردند»! 2- بعد از ناکامی آمریکا در حمله نظامی به عراق و نتیجه معکوسی که از این حمله گرفته بودند، ژنرال «پانهتا» وزیر جنگ آمریکا و رئیس اسبق سازمان «سیا» با استناد به بررسیهای چند مرکز استراتژیک هرگونه دخالت نظامی مستقیم آمریکا در منطقه را بیحاصل و خطرناک دانست و روزنامه آمریکایی «یو.اس.ای.تودی» به نقل از شورای آتلانتیک بر ضرورت جایگزینی جنگ نیابتی- PROXY WAR- به جای دخالت مستقیم نظامی تأکید کرد و... 3- فتنهانگیزی در سوریه به عنوان یکی از اصلیترین حلقههای محور مقاومت و متحد استراتژیک ایران اسلامی با بهرهگیری از فرمول «جنگ نیابتی» آغاز شد و کشورهای ترکیه، عربستان، قطر، اردن و بعدها مصر (مرسی) به نیابت از آمریکا و متحدانش مأموریت انجام این جنگ نیابتی را برعهده گرفتند، اما، برخلاف تصور اولیه و علیرغم حمایتهای گسترده نظامی، سیاسی و مالی از تروریستها، جنگ نیابتی یاد شده اگرچه برای مردم سوریه فاجعهآفرین بود ولی نه فقط شکست و براندازی دولت سوریه را در پی نداشت، بلکه فصل جدیدی از راهبرد مقاومت با دستاوردهای تازه و سرنوشت ساز را به دنبال داشت که تشکیل و سازماندهی نیروی فداکار و کارآزمودهای با عنوان «دفاع الوطنی» از جمله آنهاست، دفاع الوطنی چیزی شبیه نیروهای بسیج کشور خودمان است و بیش از دهها هزار عضو دارد. حضور در میدان یک جنگ واقعی به جای شرکت در رزمایشها، ارتش و نیروی دفاع الوطنی را به نیروهای کارآزموده و جنگ واقعی دیده، تبدیل کرده است. مقاومت مثالزدنی سوریه نشان داد که نیروهای محور مقاومت برخلاف آنچه در مصر و یمن و لیبی و تونس اتفاق افتاد، در جریان درگیریهای نظامی به جای سقوط، موقعیتهای جدیدی پیدا میکنند که میتواند تغییر معادلات منطقهای را در پی داشته باشد. شورای امنیت ملی آمریکا طی گزارشی در این باره آورده بود؛ جنگ 33 روزه بهجای نابودی حزبالله، گسترش دامنه حضور و نفوذ حزبالله در لبنان را به دنبال داشته و این کشور- قبلا ضعیف- را به کشوری موثر در معادلات سیاسی و نظامی منطقه تبدیل کرده است. 4- این روزها آمریکا و متحدان اروپایی و منطقهای آن که از جنگ نیابتی چندساله طرفی نبستهاند، آشکارا در صحنه حاضر شده و برای مقابله با محور مقاومت سوریه، آرایش نظامی گرفتهاند و احتمال حمله نظامی مشترک آمریکا و برخی کشورهای اروپایی و عربی علیه سوریه به خبر اول دنیا تبدیل شده است. بهانه این جنگ احتمالی که برخی از صاحبنظران وقوع آن را قطعی پیشبینی میکنند، اتهام استفاده دولت سوریه از سلاح شیمیایی علیه تروریستهای مسلح است. بهانهای دقیقا شبیه همان بهانه وجود سلاحهای شیمیایی و تسلیحات کشتار جمعی که حمله نظامی به عراق را در پی داشت و بعدها دولت بوش به ناچار اعتراف کرد هیچگونه سلاح شیمیایی و کشتار جمعی در عراق یافت نشده است. گفتنیاست که روز یکشنبه همین هفته، نشریه آمریکایی «فارینپالیسی» در افشاگری بیسابقهای با استناد به اسناد منتشر شده سازمان «سیا» فاش کرد که در جریان جنگ ایران و عراق، آمریکا سلاحهای شیمیایی مهلک و پیشرفتهای را در اختیار رژیم صدام گذارده است و کشتار رزمندگان ایرانی و قتلعام مردم حلبچه با همین بمبهای شیمیایی اهدایی آمریکا صورت پذیرفته بود. متهم کردن ارتش سوریه به استفاده از بمب شیمیایی در اطراف دمشق، در حالی است که هم اکنون گروهی از کارشناسان سازمان ملل متحد به دعوت دولت سوریه برای بررسی ماجرا در این کشور حضور دارند و کاوشهای اولیه و اعلام شده آنها حاکی از استفاده تروریستها از سلاح شیمیایی و قتلعام بیش از 635 غیرنظامی در اطراف دمشق است. از سوی دیگر تصاویر ماهوارهای که در اختیار کارشناسان سازمان ملل قرار گرفته و به عنوان سند ثبت شده است، بهرهگیری تروریستها از سلاح شیمیایی را تایید میکند. ضمن آن که به گفته وزیر خارجه سوریه، ارتش این کشور در اوج پیروزی بر تروریستها چه نیازی به استفاده از سلاح شیمیایی علیه آنها دارد، مخصوصا آن که این قتلعام در منطقهای صورت گرفته که محل حضور طرفداران دولت سوریه است و نه در اشغال تروریستها. 5- اخبار مربوط به آرایش نظامی آمریکا و متحدانش برای حمله احتمالی به سوریه و بازتابها و تحلیلها و رخدادهای مربوطه در گزارش مفصل و مبسوط کیهانامروز که تیتر اول روزنامه به آن اختصاص یافته چاپ شده است و اکنون در محدوده این نوشته محدود به پیامدهایی اشاره میکنیم که حمله احتمالی آمریکا و متحدانش به دنبال خواهد داشت اگرچه این احتمال نیز جدی است که هیاهوی اخیر از نوع عملیات روانی برای امتیازگیری از سوریه در اجلاس آتی ژنو باشد. چرا که آمریکای امروز در مقایسه با مارس 2003 که به عراق لشکرکشی کرد به مراتب ضعیفتر و شکنندهتر است و اقدام به حمله نظامی علیه سوریه به اعتراف بسیاری از کارشناسان برجسته و رسانههای معتبر آمریکایی و اروپایی فقط با واژه «حماقت» قابل ارزیابی است. اما، از آنجا که به قول «برتراند راسل» فیلسوف شهیر انگلیسی، «از کسی که چند بار دست به حماقت زده، اقدام احمقانه دیگر دور از انتظار نیست» باید گفت؛ الف: آمریکا میتواند آغازکننده جنگ باشد ولی پایان دادن به آن در اختیار آمریکا و متحدانش نیست. از این روی حمله موشکی دو یا حداکثر 3 روزه که «جان کری» وزیر خارجه آمریکا برای جلب موافقت مردم- به شدت مخالف جنگ آمریکا- به آن استناد میکند، کمترین زمینهای ندارد و به گزارش تحلیلی روزنامهآلمانی نویسدویچلند «آمریکا بعد از خروج از عراق توان آغاز یک جنگ فرسایشی را ندارد، مانند اسرائیل که در سال 1982 میخواست 48 ساعته کار لبنان را تمام کند ولی 18 سال طول کشید تا با جان کندن از آن خارج شود.» ب: اسرائیل پاشنه آشیل آمریکا و متحدان اروپایی آن است و بدون کمترین تردیدی، با آغاز حمله به سوریه، همه روزه هزاران موشک سراسر این سرزمین اشغالی و تاسیسات حیاتی آن را زیر و رو خواهد کرد. مخصوصا آن که در جریان جنگهای 33 روزه و 22 روزه و 7 روزه معلوم شد که موشکهای پاتریوت و گنبد به اصطلاح ضد موشک آهنین توان پیشگیری از ورود موشکهای شلیک شده به تلآویو را ندارد. ج: جهان اسلام از فتنهانگیزیهای آمریکا و اسرائیل و برخی کشورهای عربی به تنگ آمدهاند و برای مقابله مستقیم با صهیونیستها به جای رودررویی با عوامل دستنشانده آنها لحظهشماری میکنند. حمله به سوریه این فرصت طلایی را در اختیار ملتهای مسلمان که اسرائیل را در محاصره دارند، قرار خواهد داد. د: در حالی که کشورهای عربستان، اردن، ترکیه و... رسما مشارکت خود در حمله نظامی به سوریه را اعلام کردهاند، بدیهی است که در صورت وقوع جنگ به عنوان «کشورهای متخاصم» مورد حمله متقابل سوریه قرار خواهند گرفت و این در حالی است که کشورهای یاد شده طی چند سال اخیر با خیزشهای مردمی برخاسته از بیداری اسلامی روبرو هستند و به یقین درگیر شدن آنها در جنگ احتمالی، زمینه مناسبی برای فروپاشی دولتهای دستنشانده را در اختیار مردم این کشورها قرار خواهد داد و البته قطر که به یک تجارتخانه شبیه است موقعیت بسیار شکنندهتری دارد. هـ : در صورت وقوع جنگ، جریانات وابسته و اجیر شدهای نظیر سلفیها و تکفیریها که با تابلوی دروغین اسلامخواهی به آشوبآفرینی و عملیات تروریستی به نفع آمریکا و اسرائیل مشغولند، دیگر نمیتوانند زیر این تابلوی دروغین فعالیت کنند و چنانچه در حمله به اسرائیل و منافع و مراکز آمریکایی در منطقه شرکت نکنند، طرح فریب آنها با شکست روبرو شده و یورشهای مردمی علیه آنان شکل خواهند گرفت. و: حمله نظامی به سوریه با توجه به ماهیت شناخته شده کشورهای حملهکننده، مرزهای تفرقهافکنانه شیعه و سنی و عرب و عجم را از بین میبرد و بدیهی است که این عرصه شفاف، بسیج همگانی جهان اسلام علیه آمریکا و اسرائیل و سران خودفروخته عرب را در پی خواهد داشت، که فروپاشی پروژه مشترک آمریکایی-اسرائیلی در مصر از جمله پیامدهای قطعی آن خواهد بود. و... 6- اکنون جای این پرسش است که آیا نباید حماقت احتمالی آمریکا و متحدانش را به فال نیک گرفت؟ و آیا نمیتوان مطمئن بود دشمنان دیرینه اسلام و مسلمین با پای خود به مهلکهای پای میگذارند که سالهاست ملتهای مسلمان در انتظار آن بودهاند؟ همه شواهد حکایت از آن دارند که اگر هیاهوی اخیر، عملیات روانی نباشد، روز واقعه نزدیک شده و انتظارهای چندین و چند ساله برای انتقام رو به پایان است.
+ سلام.دوستان عزیزی که افتخارمیدن و به این وبلاگ سر میزنن من مدتیه تو فیسبوک به اسمalikhodabakhshi@gmail.comفعالیت میکنم. یاعلی