عضو شورای مرکزی جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی با تأکید بر اینکه هاشمی در انتخابات سال 76 در نمازجمعه قبل از انتخابات، آهنگ «تقلب نشود» را کلید زد، افزود: به دلیل همین حرف شایعه کردند بنویسید خاتمی بخوانید ناطق!
احمد نجابت عضو شورای مرکزی جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی در گفتوگو با خبرنگار حوزه احزابخبرگزاری فارس، از سخنان اخیر هاشمیرفسنجانی مبنی بر اینکه «مهمتر از خلق یک حماسه، حفاظت از آن است تا فرصتطلبان و شکستخوردگان سیاسی، آن را آلوده به اقدامات افراطی و تفریطی نکنند» انتقاد کرد و اظهارداشت: خدمات قبل و بعد از انقلاب آقای هاشمی قابل تقدیر است اما یکی از دستپختهای وی در دوران سازندگی کرباسچی بود که باید دید در دادگاه وی چه خبر بوده است.
عضو شورای مرکزی جمعیت ایثارگران همچنین تصریحکرد: در اوج دوران سازندگی تورم 50 درصدی شکل گرفت و سیاست تعدیل اقتصادی بدون در نظر گرفتن عدالت به وجود آمد.
وی با بیان اینکه در جریان انتخابات سال 84 هاشمی شکست خورد، افزود: در مجلس ششم، افرادی که امروز طرفدار هاشمی شدهاند بیشترین تهمتها و ظلمها را به وی داشتند و برخی اصلاحطلبان همچون اکبر گنجی در این زمینه کتاب نوشتند به حدی که وی در انتخابات مجلس نفر سیام و بعد هم بیست و ششم شد و به مجلس نیامد.
نجابت با تأکید بر اینکه در انتخابات سال 76 در نماز جمعه قبل از انتخابات، آهنگ «تقلب نشود» را کلید زد، افزود: به دلیل همین حرف شایعه کردند بنویسید خاتمی بخوانید ناطق!
عضو شورای مرکزی جمعیت ایثارگران با بیان اینکه در فتنه 88 نیز هاشمی بزرگترین اشتباه تاریخی را کرد، یادآور شد: عدهای فرصتطلب، منافق و ملیگرا و اراذل و اوباش با کفش در نماز جمعه شرکت کرده و شعار «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران» سر دادند و هاشمی هیچ عکسالعملی نشان نداد و هنوز هم میگوید اگر به حرفهایم عمل میکردند، فلان میشد.
وی با تأکید بر اینکه آقای روحانی سابقه خوبی دارد اما 50 درصد رأی آورد، اظهارداشت: اینکه بیش از 49 درصد رأی دهندگان، شکست خورده نامیده شوند ظلم به انقلاب و حماسه سیاسی است.
نجابت در ادامه سخنان خود اظهارداشت: احمدینژاد خدمات زیادی ارائه داد و اشتباهاتی هم کرد اما هاشمی یک طرفه دولت قبلی را میکوبد.
عضو شورای مرکزی جمعیت ایثارگران در عین حال به رواج تجملگرایی در دوران هاشمی اشاره و تصریحکرد: مقام معظم رهبری در دیدار با هیأت دولت تکلیف همه را روشن کردند و اینکه هیئت دولت باید چه شاخصهایی داشته باشند.
وی در خاتمه خاطرنشان کرد: هاشمی به دلیل حرفهایی که مطرح میکند باید پاسخگو باشد چراکه لقبهایی همچون افراطی به اصولگرایان انقلابی نمیچسبد.
سخنگوی کمیسیون فرهنگی مجلس با انتقاد از اظهارات وزیر ارشاد مبنی بر ادامه راه خاتمی در وزرات ارشاد، گفت که جنتی باید درباره این اظهاراتش به مجلس پاسخ دهد.
حجتالاسلام سید علی طاهری نماینده مردم گرگان در گفتوگو با خبرنگار پارلمانی خبرگزاری فارس، با اشاره به اظهارات اخیر وزیر ارشاد درباره اینکه میخواهد راه خاتمی را در وزارت ارشاد دنبال کند، تاکید کرد: این اظهارات آقای جنتی جای گلهمندی دارد و ایشان باید درباره این اظهاراتش به نمایندگان مجلس پاسخگو باشد.
وی با بیان اینکه دوران وزارت ارشاد خاتمی دوره مناسبی برای فرهنگ کشور نبود، افزود: انتظار ما از آقای جنتی بیش از آن بود که بگویند میخواهد راه خاتمی را دنبال کند چرا که دوران خاتمی، دوره فعالیت دگراندیشان در عرصه فرهنگ بود.
طاهری گفت: باید مشخص شود که آقای جنتی از کدام ابعاد گفته است میخواهد راه خاتمی را دنبال کند؛ این موضوعی است که قطعا نمایندگان درباره آن از وزیر ارشاد سؤال خواهند کرد.
سخنگوی کمیسیون فرهنگی با تاکید بر اینکه مجلس اجازه نمیدهد وزارت ارشاد به سمت دوران خاتمی برود، گفت: در اولین جلسهای که آقای جنتی در کمیسیون فرهنگی حضور یابند درباره این اظهارات از ایشان سؤال خواهم کرد.
مدیر مؤسسه ندای فطرت گفت: عدهای هر کاری را انجام میدهند و میگویند «دلت پاک باشد»، در حالی که نمیدانند دل ورودی دارد، اگر این ورودی ناپاک شود، دل از بین میرود و دلی که از بین برود، دیگر جایگاه خدا نیست.
هالیوود سبک زندگی را تغییر میدهد
به طور مثال ازدواج آنجلینا جولی و براد پیت جای بسی بحث دارد، اینکه نظام فاسد غرب به جایی رسیده است که باید یک ازدواج ساختگی ایجاد میکرد که بگوید در اینجا خانواده مهم است و خانواده ارزش دارد و چه کسی بالاتر از دو بازیگر معروف و مطرحی که جوانان آمریکایی و جوانهای غربی آنها را قبول دارند، رایزنیهای فراوان صورت گفت که اینها به هم علاقهمند شوند یا اگر علاقهمند نباشند با هم کنار بیایند و زیر یک سقف زندگی کنند و همدیگر را به عنوان یک همسر ایدهآل بپذیرند!
ببینید خود دیپلماسی غربی که آزادی و بیبند و باری را توصیه میکند، تولید عروسک باربی، برتز و عروسکهای دیگر که شخصیتهای کودکان بر اساس آنها رشد میکنند و ممکن است دچار فساد جنسی و فسادهای دیگر اخلاقی شوند، با این وجود غربیها یک خط و مرز قرمز دارند، موقعی که میبینند این خط قرمزها شکسته میشود، برای حل این مسائل اجتماعی فکری میکنند!
در برخی موارد هنرمندان و ورزشکاران کشورمان را با سبک زندگی دینی، یا نمیبینیم یا اگر هم میبینیم بسیار کم هستند و این روش در زندگیشان کمرنگ است، حیا در پوشش آنها را کمتر مشاهده میکنیم، منیّتهایی که در این قشر وجود دارد معمولا زیاد است.
استفاده از هنرمندان و بازیگران برای تحول در سبک زندگی اسلامی
حال ما چگونه میخواهیم جامعه را به سبک زندگی اسلامی و اخلاقی سوق دهیم، با این آرمانهایی که برای جوانان وجود دارد و این آرمانها اوج قله و چشمانداز آن کسانی قرار دارند که فرهنگ سبک زندگی آنها دینی نیست یا اگر هست، آن قدر کم است که به چشم نمیآید.
پس باید پیش از هر کاری سراغ الگوهای جوانان برویم، باید از مؤلفههای فرهنگی شروع کنیم، گاهی اوقات برای درست کردن یک بنیان فرهنگ دهها تا صدها سال طول میکشد، اما میشود ظواهر را درست کرد، با این وجود مردم ریشه دینی درستی دارند، اما ظواهر خراب شده است، این ظواهر تنها با این افراد و شخصیتهایی که در چشم هستند، درست میشود.
راه حلی برای نهادینه کردن حجاب و حیا در جامعه/ پوشش یک قانون اجتماعی است
* پس نقش اقدام سلبی و ایجابی در زمینه سبک زندگی کجاست، به عبارت دیگر روابط آزاد بین دختر و پسر و بدحجابی در جامعه دیده میشود چگونه با اقدام فرهنگی میتوان به اصلاح امور در سبک زندگی پرداخت؟
ـ قبل از اینکه درباره مسئله حجاب برخورد دینی کنیم، چرا در بحث پوشش از الگوی نقطه مقابل مانند فرانسه استفاده نکنیم؟ فرانسه میگوید بحث پوشش یا عدم پوشش یا حدود پوشش یک قانون دارد، چرا برای جوانان جا نینداختیم که شما همه جا ملزم نیستید آن پوشش خاص را رعایت کنید، در مقابل محارم، خانواده و همسر حتی در مجالس زنانه این مقدار پوشش از شما نمیخواهند، در پارک ویژه بانوان این مقدار پوشش از شما خواسته نشده، باید به جوان فهمانده شود که پوشش یک قانون اجتماعی است، هر چند که برخورد سلبی هم لازم دارد و مسائل شرعی هم هست، حلال و حرام در محدوده پوشش قرار میگیرد، اما پوشش پیش از آنکه دینی باشد اجتماعی است، این احکام دینی ناظر بر روابط اجتماعی است.
استفاده از قانون فرانسه در گسترش عفاف و حجاب در اجتماع
چه خوب است که کسانی بتوانند این قانون را به درستی در رسانهها پیگیری کنند، قوه قضائیه هم پیگیر شود و طرحی را آماده کند که یک قانون در مورد پوشش آقایان و بانوان با یک حد و مرزی حداقلی مشخص کنند، مانند آنچه در فرانسه اعمال میشود، بگوییم حجاب یک قانون اجتماعی است، بعد دستورالعمل برای رانندگان وسایل نقلیه عمومی صادر شود؛ کسی -چه مرد و چه زن- که حداقلهای پوشش را ندارد، حق ندارید سوار وسیلهتان کنید، اگر این کار را انجام دهید، جریمه میشوید!
ممکن است گفته شود که شما به قانون فرانسه ایراد میگیرید! بله قانون فرانسه براساس بیدینی نوشته شده است، حتی اگر بر اساس مسیحیت هم نوشته میشد، مسیحیت حتی پوشیه و نقاب برای زنان را جایز میداند، همچنان که یک راهبه مسیحی بخواهد جایی برود کسی به آن خرده نمیگیرد براساس قانون مسیحیت یک راهبه باید پوشیده باشد، نه راهبه بلکه زنان مسیحی.
اگر قانون مدون داشته باشیم و خوب اجرا شود که خانم و آقا این حداقلها را باید در حجاب داشته باشند و از این طرف مدهای اسلامی و مدهای جذاب و زیبا را عرضه کنیم، میتواند مؤثر باشد.
عزای امام حسین(ع) قرنهاست که توسط مردم اداره میشود/ لزوم فعالیت مردم در مبارزه با بدحجابی
متأسفانه درباره مدل اسلامی بسیار کم خرج شده است، همچنان که همه کشورها قوانین مقابله دارند، قوانین انگیزشی هم دارند، ما پیش از اینکه مقابله کنیم باید شیب منفی نسبت به بدحجابی ایجاد کنیم، باید در این باره کار کنیم که مردم فرهنگ بدحجابی را بد بدانند، این نگاههای بدِ مردم و تذکر مردم باعث میشود فرد بفهمد آن حریم را رعایت نکرده، پس چون نتوانستیم این کار را انجام دهیم و فرهنگ عمومی را در این زمینه گسترش دهیم، موفق نبودهایم.
البته هر کاری که مردمی نشود، موفق نمیشود، دولت چقدر میتواند بودجه خرج کند، ببینید اگر قرار بود عزاداری امام حسین(ع) دولتی باشد باید صدها پیش مفهوم عزاداری از بین میرفت، اما چون عمومی شد و خود مردم استقبال کردند و میدانستند آن چیزی است که خدا میخواهد، عزاداری حسینی(ع) ماندگار شد.
هنگامی اسلام ناب خودش را نشان میدهد...
با این وجود اگر سبک زندگی ما تغییر نکند و دینی نشود، آسیبی میبینیم که از اسلام ناب چیزی باقی نخواهد ماند، اسلام ناب زمانی خودش را نشان میدهد که همه آنچه را دارد بروز و ظهور پیدا کند.
زمانی ماشین دارید که سالم باشد و کار کند، ولی وقتی ماشینی خراب باشد و یک گوشه افتاده باشد و هیچ حرکتی نکند، بعد از 5 دقیقه سوار شدن، دیگر به درد نمیخورد، حتی اگر ماشین مدرن و آخرین سیستم باشد. حتی اگر یک قطعه سر جایش نباشد و درست کار نکند، بعد از مدتی فرد را دلزده میکند و فضای استفاده را از بین میبرد.
چرا بسیاری از افراد جامعه ما نسبت به اسلام خوشبین نیستند، چون اسلام را آن گونه که باید ندیدند و نشناختند یا در عمل مجال ظهور و بروز همه جانبه دین را ندادند، لذا نسبت به بسیاری از آموزهها و اخلاق چون و چرا دارند، اینکه چرا مردان آزادتر هستند را اصلاً نفهمیدند، در حالی که وقتی ارزشها بین زن و مرد تقسیم میشود، آرامش واقعی، باطنی و روانی ایجاد میشود، پس چون فهم صحیحی صورت نگرفته است، برای آنها جذاب نیست، بنابراین میگوید من خدا را دوست دارم، ولی نمیدانم چرا از دینم لذت نمیبرم!
مدیر مؤسسه ندای فطرت گفت: عدهای هر کاری را انجام میدهند و میگویند «دلت پاک باشد»، در حالی که نمیدانند دل ورودی دارد، اگر این ورودی ناپاک شود، دل از بین میرود و دلی که از بین برود، دیگر جایگاه خدا نیست.
هنگامی که سیره اهلبیت عصمت و طهارت(ع) را مورد مطالعه قرار میدهیم، متوجه میشویم که این ستارگان هدایت همواره بر حضور فرامین الهی در تمام عرصههای زندگی تأکید داشتند و برنامههای مدونی را برای پیروان خویش از آغاز طلوع تا غروب خورشید مبتنی بر تحصیل قرب الهی ارائه کردهاند.
روایتی تأکید میکند که دو روز یک مسلمان نباید شبیه هم باشد، نشان از هدفمندی و رشد صعودی انسان به سوی مبداء هستی دارد، حال هر فردی میتواند به اندازه وسع خویش در این راه روشن حرکت کند.
اهمیت موضوع از آنجایی است که مقام عظمای ولایت، آیتالله سید علی خامنهای در دیدارشان با هزاران نفر از دانشجویان، دانش آموزان و دیگر جوانان خراسان شمالی، «سبک زندگی» را بخش اساسی و حقیقی پیشرفت و تمدن سازی نوین اسلامی توصیف کردند و با دعوت از نخبگان و صاحبان فکر و اندیشه برای پرداختن به این مفهوم مهم، آسیب شناسی وضع موجود سبک زندگی در ایران و چاره جویی در این زمینه تأکید کردند.
به همین منظور بر آن شدیم به بازخوانی مفاهیم سبک زندگی و چرایی ضرورت توجه به سبک زندگی اسلامی در جامعه بپردازیم، در این زمینه با حجتالاسلام والمسلمین علی قهرمانی مدیر مؤسسه ندای فطرت و کارشناس حوزه سبک زندگی اسلامی گفتوگویی ترتیب دادیم که مشروح آن در ادامه میآید:
در این گفتوگو این مطالب را میخوانید:
-مسیری که مهارتهای زندگی در سبک زندگی میپیماید
-چرایی تفاوت سبک زندگی دینی و سکولار
-چه هنگام سبک زندگی دینی نیست!
-هنگامی که پای کاریکاتور به سبک زندگی باز میشود
-نرمافزار سبک زندگی چیست
-جایگاه خطوط سرعت در سبک زندگی دینی!
-سبک زندگی اسلامی شکل خاصی ندارد
-حیازدایی برنامههای تلویزیونی در برنامه کودک
-بهترین سریال برای معرفی سبک زندگی اسلامی
-جایگاه معنادار اباحهگری در سبک زندگی غربی
-خطوط قرمز اسلام درباره حیا
-محدوده حجاب در روابط حیا را میسازد
-محدوده حجاب از گفتار تا افکار
-مادر تمام حجابها کیست؟
-جایگاه اصالت در سبک زندگی دینی و غربی
-چرا دروغ میگوییم
-ردپای کفر عملی در سبک زندگی
-آسیبهای قطعی سبک زندگی کجاست
-چرا نقش مدیران در ایجاد سبک زندگی مخربتر است
-تأثیر سبک زندگی خوارج در بیراهه رفتن آنها
-فهمهای غلط از دین چه راهی را در سبک زندگی رقم میزند
-بالاترین نسخه دینی برای سبک زندگی اسلامی
-دل جایگاه خداوند است یا شیطان
-رابطه بهترین سبک زندگی با جاده
-نقش علایق و سلایق در بیراهه بردن سبک زندگی اسلامی
-چگونه به فضایل اخلاقی پر و بال دهیم
-جهادی که مدیر اجرایی کشور در ایجاد سبک زندگی اسلامی در پیش رو دارد
- هالیوود سبک زندگی را تغییر میدهد
-استفاده از هنرمندان و بازیگران برای تحول در سبک زندگی اسلامی
-راه حلی برای نهادینه کردن حجاب و حیا در جامعه
-پوشش یک قانون اجتماعی است
-استفاده از قانون فرانسه در گسترش عفاف و حجاب در اجتماع
-عزای امام حسین(ع) قرنهاست که توسط مردم اداره میشود
-لزوم فعالیت مردم در مبارزه با بدحجابی
-هنگامی اسلام ناب خودش را نشان میدهد...
*به عنوان نخستین سؤال بفرمائید منظور از سبک زندگی، مهارت زندگی و فرهنگ زندگی چیست و چه نسبتی با یکدیگر دارند؟
ـ یک سری مهارت در حوزه عمل وجود دارد که بود و نبود آنها در زندگی بسیار تأثیرگذار است، مهارتهایی که در طول مدت به دست میآید و بود و نبودشان تعیینکننده است و زندگی را دچار تغییر و تحول اساسی میکند، به طور مثال در بحث راستگویی، آیا راستگویی چیزی است که یک دفعه انسان به آن میرسد یا در صبر و کنترل خشم، آیا مسئلهایی است که آنی انسان میتواند به آن برسد!
مثلاً در یک شرایطی ویژه چگونه فرد باید خشمش را کنترل کند، آیا میتواند در آن واحد خشم خودش را کنترل کند و ملکه صبر یا ملکه راستگویی را به دست آورد! یا نه مهارتی است که آرام آرام انسان در اثر تمرین و ممارست به آن میرسد.
مسیری که مهارتهای زندگی در سبک زندگی میپیماید
این مهارتهای اساسی اصطلاحاً دارای ضریب در زندگی هستند، مانند مهارت خوش خلقی، مهربانی و مهرورزی، این مهارت یک روزه یا با یک بار دیدن و شنیدن ملکه انسان نمیشود، مجموعه اینها همان مهارتهای زندگی است.
سبک زندگی آن چیزی است که مهارتهای زندگی را کنار هم قرار میدهند و بر آنها یک نظام را حاکم میکند، به طور مثال برخی افراد با اینکه مهرورز هستند، زود از کوره در میروند، زیرا فرد خودخواه است و هر جا منافع و مسایل شخصیاش زیر سؤال برود، سریع عصبانی و خشمگین میشود، در حالیکه خیلی مهربان است، اما چون نظامی که در آن حاکم است یک نظامی خاص است، این مهرورزی در برخی جاها زیر سؤال میرود.
برای تعریف سبک زندگی، نظام حاکم بر زندگی فرد که در آن مهارتهای زندگی معنا پیدا میکند، لازم است،در این نظامی که انسان در آن زندگی میکند، بینشها و نگرشهای او شکل میگیرد که همان سبک زندگی است، این سبک و روش خاصی که در زیستن حاکم است را سبک زندگی و آن رنگ و بوی خاص برگرفته از آداب و رسوم را فرهنگ زیستن میگویند که این نظام جهت دهی میکند و نسبتش با نظام حاکم بر زیستن انسان، ترجیحات انسان و افکار انسان مشخص است.
چرایی تفاوت سبک زندگی دینی و سکولار
آن مواردی که روی مسایل ارتباطی انسان و رفتار انسان بار میشود، مهارت زندگی است و آن چیزی که به هر دوی سبک زیستن و مهارتهای زندگی غیرمستقیم رنگ و بو و جهتدهی میدهد فرهنگ زندگی گفته میشود.
خود سبک زندگی میتواند مبتنی بر یکسری مسائل باشد، نکتهای است که گاهی فراموش میشود، مثلاً برخی مواقع سبک زندگی مبتنی بر دین نیست، مثلاً زندگی سکولار است، اینکه ابتدای این سبک زندگی بر هر چیزی باشد شکل زیستن را عوض میکند.
در صورتی که سبک زندگی دینی و سکولار متناقص با هم هستند، یکی دینی و دیگری غیر دینی است، اما با این وجود در هر دو صبر، راستگویی و خوش خلقی حاکم است و آن مهارت تغییری پیدا نمیکند، پس چرا سبک زندگی متفاوت شده است؟! چون مبنا تفاوت پیدا کرده است.
در ابتدای این دو سبک زندگی، 2 نگاه کلان وجود دارد که یک دینی، الهی و توحیدی بودن است و دیگری غیر دینی و ضد دینی بودن است، اگر بخواهیم یک مقدار دقیقتر شویم، ممکن است ضد دینی را جدا از غیر دینی قرار دهیم که این به تفاوت نوع تفکرات باز میگردد.
در نگاه دینی مبناها میتواند متعدد باشد، مانند: مبنای حیای و عفت، بندگی و ...، آن مبانی که ریشه و پایه سبک زیستن و پایگاههای سبک زندگی است، در نگاه دینی، نگرش دینی حاکم است و چنین فردی زندگیاش واقعاً دینی است.
بعد از اینکه مبنا مشخص شد، آنگاه رویکرد سبک زندگی مطرح میشود، به گونهای که بعضی افراد زندگی خیلی ساده و روان را دوست دارند (ساده زیستی)، برخی دیگر زندگی با رنگ و لعاب فاطمی، حسینی و یا قرآنی را علاقهمند هستند.
چه هنگام سبک زندگی دینی نیست!/هنگامی که پای کاریکاتور به سبک زندگی باز میشود
*چگونه میشود فردی سبک زندگیاش دینی نباشد، اما مهارتهای زندگی دینی باشد؟
ـ سبک زندگی در واقع نظام حاکم بر فرد است، برخی انسانها زندگیشان نظاممند نیست، افکارشان افسار گسیخته است، یکسری از مواردی که از دین خوششان آمده است را گرفتهاند و برخی دیگر را خوششان نیامده است به آن تن نمیدهند یا شرایطی پیش نیامده است که سراغ دین برود، در واقع تجربیات شخصی مقدم شده است و آن مواردی که برای او دل پسندتر و سهل الوصولتر بوده به سراغ آنها رفته است.
بنابراین در بعضی موارد یا بیشتر موارد مهارتهای زندگی دینی است و حتی برای تکمیل این مهارتها، سراغ این موارد میرود، اما در نگرش کلان، نظام جامع زندگی این فرد سبک زندگی دینی به حساب نمیآید، زیرا چینش آنها با هم از نگاه نظام مهندسی دینی درست نیست، به عبارتی دیگر کاریکاتوری است.
نرمافزار سبک زندگی چیست
*از کجا میفهمیم که سبک زندگی شخص، دینی نیست و کاریکاتوری است؟
- از اینکه مهارتهای زندگی سر جای خودش نباشد، زیرا اگر دینی باشد، طبق آنچه که شارع وضع کرده باید مهارتهای زندگی سر جای خود باشد، وقتی اهم و مهم بودن، میزان اندازه، شکل و جایگاه اینها در تصمیمگیری مؤثر نباشد، پس اگر این مهارتهای دینی در جایگاه خودشان نباشد از شرایط عادی خارج میشوند.
در کنار بحث فرهنگ زیستی، آن تِم است که بعد از مدتی سبک زندگی بر آن تأثیر میگذارد، یک مثال ساده بزنم، یک سیستم عامل در یارانه داریم که آن نظام حاکم بر زندگی انسان است، یکسری نرمافزارها روی این سیستم عامل قرار داده شده است که این نرمافزارها با پسوندهای خاصی کار میکنند، حال برخی افراد به برخی از نرم افزارهای بازی علاقه دارند و دهها نرمافزار بازی روی سیستم عامل میریزند، این نرمافزارها همان «مهارت زندگی» است که گاهی کاریکاتوری کم و زیاد میشوند.
در این قضیه خیلی افراد را میبینید که مهارتهایی مانند صبر و استقامت و دیگر مهارتها را ندارند، احساس نیاز هم نمیکنند، زیرا در آن نظامی که زندگی میکند، برای او لذت مهم است و بقیه مهارتها برای او مهم نیست که برای آنها وقت بگذارد.
جایگاه خطوط سرعت در سبک زندگی دینی!/سبک زندگی اسلامی شکل خاصی ندارد
*تفاوت در سبک زندگی دینی و غیر دینی در چه چیزی است؟
-سبک زندگی غیر دینی شکل هنری خاصی ندارد، در واقع مانند یک شکل هنری نیست که بگوییم حتماً یک شکل خاصی دارد که طبق آن شکل باید چیده شود، گرچه در برخی موارد نظام سبک غربی آمریکایی این است که یک تابلویی ارائه دهد که طبق آن باید در یک شکل خاص طرح و رنگ باید زده شود، همه باید یک شکل شوند، همه باید باربی باشند!
اما اسلام این را نمیگوید، بلکه یک جاده بزرگی را در لاینها و خطهای عبور مختلف طراحی میکند که اگر افراد با فاصله از گاردیل حرمتها و با آن میزان سرعتی که دین گفته است حرکت کنند، در مسیر اسلامی زندگی میکند.
گاهی ماشین مشکل دارد، ولی در کل زندگی اسلامی است، به عبارتی دیگر جاده به مصداق سبک زندگی است، متأسفانه نگاه به سبک زندگی، نگاه جامعی نیست و آن نگاه شابلونی خاص که همه باید یک شکل باشد در جامعه میبینیم که یکسری افراد یک تیپ رفتار میکنند، میگویند و میخندند، این تیپ خاص رفتار را سبک زندگی میدانند و انگار فقط همین سبک، سبک درست است.
در حالی که ممکن است سبک زندگی صدها شکل داشته باشد، به شرطی که حرام و حریمها رعایت شوند، اصطلاحاً از حرامها و حریمها عبور نکند، لذا یک شکل خاص و یک قاب خاص در سبک زندگی نداریم، مانند اینکه هر انسانی یک شکل خاصی دارد که مختص خودش است، اما اینکه طرحها، در کدام جایگاه قرار بگیرد، یک قاب خاصی است، باید در نظر داشت اینکه همه انسانها یک شکل باشند، این گونه نیست.
حیازدایی برنامههای تلویزیونی در برنامه کودک
*برای ساخت سبک زندگی اسلامی چه آسیبهایی متوجه آن است؟
- برنامههای تلویزیونی گاهی حیازداست، مخصوصاً در برنامههای ویژه سرگرمی و کودک، در سینما این موضوع به شدت عجیب و غریب افسارگسیخته است، من عملاً سینما را مثال نمیزنم، چون با همه ممیزهایی که باید داشته باشد و ندارد، آن قدر افسار گسیخته است که نمیشود مشخصهای آموزنده برای آن نام برد.
بنده حداقل سراغ ندارم یا این قدر کم است که اگر آدم بخواهد به آن بپردازد، در مقابل سیل عظیم فیلمها و برنامههایی که در جریان سینمایی ساخته میشود به چشم نمیآید، با این حال ممیزی کتاب و مطبوعات راحتتر است اما برنامههای تلویزیون ممیزیاش سنگینتر است، ولی باز هم با اینکه ممیزی بیشتر رعایت میشود، اما همچنان بحثانگیز است.
با این وجود یکی از بهترین سریالها که میخواهد بحث روابط را از نگاه دینی بیان کند، سریال «فاصله» است که انصافاً احترام به پدر و خیلی از مفاهیم دینی در آن موج میزند، در این سریال آن دختر و پسری که رابطه عاطفی دارند بماند، اما پدر این آقا پسر با خانمی که قبلاً میخواسته ازدواج کند، اکنون که مانعی برای ازدواج وجود ندارد و همسرش از دنیا رفته است، شرایط هم مهیاست و از طرف دیگر آن خانم ازدواج نکرده است. دیگر چه معنی دارد که رابطه این دو به شکل آزاد و بدون قید و بند تا انتهای فیلم کش پیدا کند؟!
جایگاه معنادار اباحهگری در سبک زندگی غربی
در فیلم چند رابطه عاطفی موازی را به تصویر میکشد، در واقع این فیلم میخواهد بگوید رابطه دوست دختری بد است، زیرا به ازدواج ختم نمیشود، اما در کنار آن رابطه منطقی بزرگترها به ازدواج ختم میشود. در حالیکه دقت نشده که هر دو رابطه از یک جنساند و یک شکل و در نتیجه باید یک نتیجه مشابه از آن تولید شود
مسئله حیا و روابط بین زن و مرد در بنیانهای سبک زندگی مهم است، اما در نگاه غربی این اباحهگری است که سبک زندگی را میسازد، اباحیگری یک بیبند و باری است، به اصطلاح ما همان بیقیدی است تا جایی که حقوق دیگران را پایمال نکند!
خطوط قرمز اسلام درباره حیا
یعنی در نگاه غربی آزادی تا جایی است که فرد هرگونه کاری که دلش خواست میکند و تا جایی که آزادی دیگران را مخدوش نکند آزاد است، در حالی که در نگاه اسلام این نیست، آنجا بیقیدی است، اما در سبک زندگی اسلامی با قید حیا و عفت همراه است.
یک مثالی بزنم، در روایت آمده است که «لا دین لمن لا حیاء له»؛ یعنی کسی که حیا ندارد، دین ندارد، شبیه مضمون این روایت را در 26 جای دیگر هم دیدهام، عزیزانی که خواننده این گفتوگو هستند، میتوانند با یک جستجو در نرمافزارهای حدیثی حدود و ثغوری که در روایات آمده است، را ببینند که چه موضوعاتی مطرح میشود و در صورت فقدان کدام موضوعات، زندگی ما دیگر دینی نخواهد بود.
محدوده حجاب در روابط حیا را میسازد/ محدوده حجاب از گفتار تا افکار
بنابراین برای یک فرد دیندار یکی از اصلیترین موضوعات، «حیا» است، چرا که تمدن اسلامی مبتنی بر حیا است، با این وجود زندگی ما باید مبتنی بر علم نیز باشد، باید توجه داشت به همان مقدار که در اسلام به علم آموزی توجه شده است، به همان میزان هم به مسئله حیای زن و مرد توجه شده است، درست است که محدوده حجاب در میزان پوشش بین زن و مرد متفاوت است اما محدوده حجاب در روابط است که حیا را میسازد.
با این وجود حجاب حوزه گفتار، رفتار، پندار و افکار را شامل میشود، همچنین حجاب دل -که بین بنده و خداست- و حجاب چشم داریم، البته آن حجابهایی که مانع رسیدن به خداست منظورم نیست، بلکه حجاب به آن معنایی که اسلام به عنوان پوشش مدنظر دارد، بنابراین آن چیزی که به عنوان حجاب در جامعه ما مطرح است، ستر، پوشش و لباس است، گاهی محدوده حجاب در گفتار و رفتار است، به گونهای که اگر خانمی با صدای نازک در جمع نامحرم صحبت کند، آن حجاب گفتار را رعایت نکرده است.
مادر تمام حجابها کیست؟
بنابراین باید توجه داشت که مادرِ تمام حجابها، حیا و عفاف است و تمدن اسلامی هم مبتنی بر حیاست، آنچه بیشتر به چشم میخورد، حیای در رفتار و گفتار و حیای در حریم روابط است، حالا اگر بنیانهای سبک زندگی مبتنی بر علم و مبتنی بر حیا داریم، سبک زندگی مبتنی بر بندگی داریم که از همه مهمتر است، پس میتوان گفت اساس سبک زندگی اسلامی بر اساس بندگی خداست، پذیرش یک جایگاه مقدس و سر سپردگی به آن و مسیری که او از طریق اولیایش برای ما مشخص کرده است، سبک زندگی اسلامی است.
جایگاه اصالت در سبک زندگی دینی و غربی
در حالی که در غرب این گونه نیست، در سبک زندگی اسلامی انسان و کرامت او مطرح است، در سبک زندگی غربی انسان و اصالتش مهم است، اینجا انسان و ارزشهای انسانی، آنجا انسان و مقوله لذات انسان، البته ارزشها هم میتواند در قالب لذات انسانی در حوزه اجتماع پیاده شوند و منافاتی با آزادی دیگران نداشته باشد.
در این پایه و اساس بندگی، خدایی که یکسری تکلیف را از بشر خواسته است، این تکالیف برای خود انسان است که باعث سلامت جسم و روح او میشود، بنابراین در سبک زندگی این دو چون مبنا متفاوت است، پس روش زندگی فرق میکند، در سبک زندگی اسلامی اصالت با خداست و در سبک زندگی غربی اصالت با آدمی است!
چرا دروغ میگوییم/ردپای کفر عملی در سبک زندگی
* در اینجا این سؤال در ذهن تداعی میشود با اینکه اکثریت مردم جامعه مؤمن هستند و اعتقاد به خدا و اسلام دارند و مبنای آنها الهی است، چرا به راحتی دروغ میگویند و یا غیبت میکنند؟ چگونه میتوان به تغییر این سبک حرکت حرکت و مردم را به سوی فضائل اخلاقی سوق داد؟
خداوند خطاب به مسلمانان میفرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا آمِنُوا»، ای کسانی که ایمان آوردید دوباره ایمان بیاورید، زیرا خداوند از ما گله میکند: «أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْکِتَابِ وَتَکْفُرُونَ بِبَعْضٍ» که آیا بر بعضی از کتاب و آموزهها ایمان میآوردید و به بعضی دیگر کافر میشوید، نه اینکه کافر به ایمان و باور باشند، بلکه کافر در حوزه عمل هستند، به گونهای که بعضی اوقات سلایق و علایق خودشان را برتر از آنچه خداوند قرار داده است، میدانند و مقدم میکنند، این یک نوع کفر عملی است!
آسیبهای قطعی سبک زندگی کجاست
* در زمینه علت گرایش افراد به امیال شخصی را منفعت طلبی فردی یا هوای نفس میدانید؟!
- گرچه این دو هم هست، اما در افرادی که باور عمیقتری دارند جز این دو مورد یکی علایق شخصی و دیگری سلایق است، بعضی وقتها عادتهای غلطی وجود دارد که نهادینه شده است و به راحتی ترک نمیشود.
آسیبهای قطعی که در مسیر سبک زندگی وجود دارد، نشناختن حد و مرز سبک زندگی اسلامی است، نشناختن آن مبانی است که این تمدن، فرهنگ و سبک زندگی را مجزا از فرهنگ و سبک زندگی غربی میکند، به طور مثال اکنون تلویزیون خیلی تلاش میکنند - بر خلاف سینما- خانمها محجبه باشند، یا لباس پوشیدهای داشته باشند، اما فراموش میکند که حجاب یکی از ابعاد حیا و عفاف است.
سبک زندگی اسلامی بر پایه حیا چیده شده است، حالا فرد میخواهد حجاب داشته باشد یا نداشته باشد، اگر طرف حیا نداشته باشد، حجاب به درد نمیخورد، آن بیقیدی در روابط آزاد عاطفی افرادی –در فیلمها- که با هم نامحرم هستند و فقط حجاب اسلامی دارند، چه مفهومی دارد؟
چرا نقش مدیران در ایجاد سبک زندگی مخربتر است
گاهی فراموش میشود آن مبانی کدامها هستند، فقط فکر میکنیم مبانی همان شکل ظاهری است که مثلاً شرع درباره حد پوشش چه چیزی گفته است، در حالی که این مبانی فراموش شده است، از این بالاتر، در زندگی واقعی، از سوی بسیاری از مردم، زندگی دینی تا حدودی شناخته نشده است.
ولی شاید فرد بعضی از آموزشهایش را از دین گرفته است و بعضی از آموزههای دیگر را از دین نگرفته است و براساس سلایق و علایق شخصی خودش انتخاب کرده است، در حالی که این موارد سبک زندگی او را نمیسازد، بنابراین آسیبی که در این زمینه وجود دارد، این است که در بیشتر موارد دین فدای علایق و سلایق فردی شده است.
تأثیر سبک زندگی خوارج در بیراهه رفتن آنها
حال اگر چنین فردی مدیریت اجرایی و کلان جامعه را بر عهده بگیرد، علایق و سلایق خودش را در سطح گسترده و کلان اعمال میکند، مانند استانداران، شهرداران و...، اتفاقی که در این باره میافتد فرد علاقهمندیهای خود را به جای سبک زندگی دینی عرضه میکند که آسیبهای جدی را به جامعه میزند، به طور مثال اگر به صدر اسلام نگاهی شود، به گروهی به نام خوارج برخورد میکنیم که به ظاهر دیندار بودند، کسانی بودند که شب تا صبح قرآن میخواندند، روزها را روزه میگرفتند و ریاضتهای سخت و سنگینی را متحمل میشدند، اما آیا سبک زندگی خوارج دینی بود، آیا آنها از دین بویی برده بودند؟!
در دوره ما نیز مجموعهای از این اتفاقات میافتد، برخی افراد آنچه برداشت شخصیشان است، بدون اینکه به کارشناس دینی مراجعه کنند، به عنوان سبک زندگی و روش زیستن دینی مطابق آنچه که خود دینی میخوانند، انتخاب و به آن عمل می کنند و در مرحله بالاتر نسخهای برای جامعه میپیچند!
با این وجود در حد و گسترده خودش که چنین نگاهی بزرگترین آسیب است، حالا التقاطی که بخشی را از دین و بخشی دیگر را از جای دیگر آورده است، جای بسی تأمل دارد، بدتر از این حالتی است که فرد ناآگاهانه این کار را انجام دهد و آن جایی است که دشمن تلاش میکند برای ما یک سبک زندگی دینی با همه تناقضاتشان درست کند.
فهمهای غلط از دین چه راهی را در سبک زندگی رقم میزند
باید در نظر داشت که اساساً مردم ما به اصل دین، خدا و حضرات معصومین(ع) علاقه دارند، ولی چون بسیاری اوقات این باورها عمیق و همراه دانش دینی نیست با آن تناقضات هم میسازند، در دنیای امروز این خرافاتی که وجود دارد، آیا چنین تناقضی را فرد میفهمد یا نه! اینکه مثلاً اگر چند تا اسم خدا را بیاوری، خدا حاجتت را میدهد، اگر این اسم آوردن مهم است، این از خدا خواستن مهم است، چرا نماز این کار را نمیتواند و یک کاغذ پاره میتواند؟! فرد چون نمیتواند بفهمد و مسئله را هضم کند، یکسری علاقهمندیها، سلایق و فهمهای غلط دارد که به اسم دین جا میزند و بعد میگوید بین 10 تا 15 نفر پخش کن و گرنه هم من بدبخت میشوم و هم تو!
همین ریاضتهای غلط، گاهی اباحیگریهای غلط مانند اینکه مثلاً خدا میبخشد، همین که دلت پاک باشد، هر کاری را انجام میدهد و میگوید دلت پاک باشد، در حالی که نمیداند دل ورودی دارد، اگر این ورودی ناپاک شود، دل از بین میرود و دلی که از بین برود، دیگر جایگاه خدا نیست.
دل جایگاه خداوند است یا شیطان/ رابطه بهترین سبک زندگی با جاده
خانهای که شیاطین در آن زندگی میکنند و بذر نفاق و کینه نسبت به محبت خدا و اهل بیت عمل میآید، میخواهم بگویم هر دو غلط است، از یک طرف آن قدر امیدوار است که هر کار غلطی را میکند و میگوید فقط دل پاک باشد، خدا میبخشد و خدا بزرگ است!
از آن طرف آن قدر سخت میگیرد، که فرد را به تحمل رنجهای شدید وا میدارد، برای اینکه احساس میکند خدا او را نمیبخشد، نه آن سبک زیستن و نه این سختی و زاهد بودن! هر دو غلط است و هر دو آسیب جدی به سبک زندگی است.
سبک زندگی آن است که انسان بتواند با آن در جاده زندگی خوب رانندگی کند، اگر یک جایی خاکی زد، راه برگشت هم داشته باشد، نه اینکه خودش را به سمت دره سوق دهد یا اینکه آن قدر سبقت بگیرد که به گاردیلها برخورد کند.
بالاترین نسخه دینی برای سبک زندگی اسلامی
*با این وجود نقش رسانههای تصویری در ایجاد سبک زندگی اسلامی را بیش از رسانههای نوشتاری میبینید؟!
-رسانههای نوشتاری از نظر عمق حکم سر را دارند، اما چون عموم مردم به آن مراجعه نمیکنند، تلویزیون و مطبوعات که مانند دست میمانند، جایگاه رسانههای تصویری جای دست نسبت به سر است، اگر بتوانند جای دست را خوب پر کنند تا حد زیادی این خلاء بیلان مطالعه در کشور ما را پر میکنند، به شرطی که برنامههای فاخر و کاملاً دینی باشد.
ممکن است برخی افراد فکر کنند، کاملاً دینی به معنای خشک بودن است، حال آنکه نسخهای بالاتر از قرآن نداریم که نسخه دینی باشد، در قرآن میبینیم که داستان یوسف و زلیخا را بیان میکند که در آن مسائل عاطفی و حتی جنسی مشهود است، اما بار جنسی آن قدر تحلیل یافته است که بار عفتش مشهودتر است.
نقش علایق و سلایق در بیراهه بردن سبک زندگی اسلامی
علایق، سلایق و عادتها خیلی تأثیر دارند و اصلاً سبک زندگی حول محور عادتها، سلایق و علایق است که در عمل ظهور و بروز پیدا میکند و فرد تلاش میکند این سبک زندگی را با نگاه غربی و یا با نگاه اسلامی اصلاح کند! اینکه چگونه میتوان به این مسیر رسید، نکته کلیدی است که قرآن از آن با عنوان «ایمان مجدد» یاد میکند و میفرماید دوباره ایمان بیاورید و به تبع آن از عادتها و سلیقههایی که اعمال میکردید، در مرحله عمل کنار بگذارید، همان کاری که در کتابهای اخلاق با عنوان «مراقبه، محاسبه و مشارکه» از آن یاد میشود.
مثلاً 40 روز اگر توانستیم زودتر ترک کنیم و گرنه تا 40 روز مداومت کنیم، مانند دروغ نگفتن، غیبت نکردن، انجام ندادن گناهان زبانی و غیر زبانی نظیر چشمچرانی و... را با خودش شرط کند که از اول صبح این گناه را امروز انجام نمیدهد و در طول روز مراقبت کند و شب به شب از خودش حساب کشی کند، بعد از یک مدتی که توانست یکی از گناهان را ترک کند و عادت کرد که انجام ندهد، سراغ مورد بعدی برود.
چگونه به فضایل اخلاقی پر و بال دهیم
البته باید توجه داشت در این باره منظورم فقط گناهان نیست، بلکه فضایل اخلاقی هم هست، کسب مهارتها جدا از خود کنترلی است، یک عدهای از مهارتها، مهارتهای خود کنترلی هستند، اما تعداد بیشتر آنها مهارتهای فضیلتی و مهارتهای فضیلتافزایی است، مثلاً راستگویی را چگونه فرد میتواند، مداومت کند که همیشه راست بگوید، همیشه اهل گذشت باشد یا همیشه اهل مهرورزی باشد، خوب اینها یکسری مراقبههای قرآنی است که در قرآن آمده است و در روایات بسط داده شده است که چگونه فرد میتواند در طی روز آنها را مراقبه کند و مداومت داشته باشد و عادت کند، این توصیهای است که در کتب اخلاقی هم آمده است.
جهادی که مدیر اجرایی کشور در ایجاد سبک زندگی اسلامی در پیش رو دارد
*در این میان نقش مسئولان و سردمداران جامعه را در تغییر جهت سبک زندگی به سبک زندگی اسلامی را چگونه میبینید؟
ـ قبل از اینکه سراغ مسئولان برویم، باید توجه داشته باشیم که جامعه ما هنوز جامعه جوانی است و هنوز آن قدر به سمت میانسالی و پیری حرکت نکرده است، جوانها در دوران جوانی یکسری علایق خاصی دارند، این علاقهمندیها باعث میشود که یک سری الگوهای خاص داشته باشند.
نمیخواهم بگویم همه بازیگران، ورزشکاران و هنرمندان که به عنوان الگو مطرح هستند، سبک زندگی آنها دینی نیست! قبل از اینکه مسئولان هر کاری را در خصوص سبک زندگی انجام دهند، باید سراغ این الگوها بروند، به خصوص افرادی که در ظاهر دینی برخورد میکنند.
ادامه دارد.....
دلیل بر ولادت و وجود حضرت مهدى(ع) در حقیقت همان ادله نقلى متواتر و صحیح است که دلالت بر ولادت و وجود حضرت دارد، زیرا روایات صحیح السند در این باره شنیده شده و جماعت بسیارى نیز آن حضرت را مشاهده کردهاند.
یکی از شبهاتی که با هدف سست کردن اعتقادات شیعه از سوی برخی رسانههای فارسی زبان ماهوارهای به خصوص رسانههایی که از طرف وهابیت راه اندازی شده است، مطرح میشود، اصل تولد حضرت مهدی (عج) است.
به همین جهت گفتوگوی مشروحی با «علی اصغر رضوانی» استاد مرکز تخصصی مهدویت حوزه علمیه قم و نویسنده کتابهای مختلف درباره امام زمان مانند «علایم ظهور»، «هنگامه ظهور»، «حکومت حضرت مهدى علیهالسلام در عصر ظهور»، «وظایف ما در عصر غیبت»، «بررسى دعاى ندبه» و «دکترین مهدویت تنها راه نجات بشر» انجام دادیم که بخش اول آن از نظر میگذرد.
قرآن به بسیارى از مسائل اشاره نکرده است و بیان آن را به پیامبر واگذار نموده است
به عنوان نخستین سؤال بفرمایید چرا در قرآن به مسئله ولادت حضرت مهدی (عج) صریحاً اشاره نشده است؟
اولاً قرآن به بسیارى از مسائل عقیدتى و عملى اشاره نکرده است، بلکه بیان آن را به پیامبرش واگذار نموده است، گرچه اصول معارف و احکام در قرآن کریم موجود است. موضوع ولادت حضرت مهدی(ع) نیز از جمله همین معارف است که به وسیله پیامبر(ص) و اهلبیت علیه (ع) تبیین شده است.
ثانیاً: از بعضی از آیات قرآن به طور وضوح ولى کلى استظهار مىشود که باید در هر زمانى انسان کامل و معصومى به نام حجت خدا موجود باشد. پس باید حجت خدا در این زمان متولد شده باشد.
بیش از چهل نفر از علمای اهل سنت به ولادت امام زمان (عج) اعتراف کردهاند
آیا کسی از علمای اهل سنت به ولادت حضرت اعتراف کرده است؟
بله، گروهى از علماى اهل سنّت به ولادت فرزندى براى امام حسن عسکرى علیهالسلام به نام مهدى علیهالسلام اعتراف کردهاند که تعداد آنها بیش از چهل نفر است.
بنده به چند نفر از آنها اشاره میکنم.
علامه شمسالدین قاضى ابن خلکان شافعى. (وفیات الاعیان جلد4 ص 176) ابن اثیر جزرى. (الکامل فى التاریخ جلد4 ص 454) محیى الدین عربى. (فتوحات مکیه باب316) شیخ سلیمان قندوزى حنفى. (ینابیع المودة جلد3 ص 306) ابن خلدون. (تاریخ ابن خلدون جلد3 ص 361) جلال الدین بلخى رومى. (به نقل از ینابیع المودة جلد3، ص 350) فخر رازى شافعى. (الشجرة المبارکة فى انساب الطالبیه ص 78و79) شیخ عبداللَّه بن محمّد شبراوى مصرى شافعى. (الاتحاف بحبّ الاشراف ص 179)
برخى از علمای اهل سنت تصریح به زنده بودن حضرت و نیز موعود بودن او دارند
آیا کسی از علمای اهل سنت هست که فرزند امام عسکری(ع) را همان منجی منتظر بداند؟
هر چند بعضی از علماى اهل سنت فقط به ولادت فرزندى به نام مهدى از امام حسن عسکرى علیهالسلام اشاره کردهاند و حیات او تا این زمان و منجى و موعود بودن او را به شیعه نسبت مىدهند، ولى عدهای از آنان تصریح به زنده بودن او تاکنون و نیز موعود و منجى بودن او دارند مثلاً محمّد بن یوسف گنجى شافعى مىگوید: ابو محمّد حسن عسکرىعلیه السلام ازخود فرزندى به جاى گذاشت که همان امام منتظر است. (کفایةالطالب، ص 312)
یا عبدالوهاب شعرانى حنفى مىگوید: در آخر الزمان امید به خروج مهدى است. او از اولاد امام حسن عسکرى علیهالسلام است. ولادت او نیمه شعبان سال 255 هجرى اتفاق افتاد. تا به حال زنده است تا با حضرت عیسى علیهالسلام اجتماع کند. عمرش تا این زمان 706 سال است. این چنین شیخ حسن عراقى به من خبر داد. (الیواقیت و الجواهر، ج 2، ص 127)
همچنین نورالدین عبدالرحمن جامى حنفى؛ بعد از بیان تاریخ ولادت حضرت مهدى علیهالسلام مىگوید: او کسى است که زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد. (شواهد النبوه، ص 404)
قاضى بهلول بهجت افندى مىگوید: ولادت امام دوازدهم در پانزدهم ماه شعبان سال 255 هجرى بود و اسم مادرش نرجس است. براى او دو غیبت است: یکى صغرا و دیگرى کبرا. هر گاه خداوند به او اذن دهد ظهور کرده، آن گاه زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد. (المحاکمة فى تاریخ آل محّمدصلى الله علیه وآله، ص 246)
لطفاً در پاسخ به این شبهه که موضوع ولادت حضرت مورد اتفاق بزرگان شیعه نبوده است توضیح بفرمایید؟
این مسأله صحیح نیست چون علماء و عموم شیعه امامیه بعد از وفات امام حسن عسکرى علیهالسلام در طول قرنها بر ولادت امام زمان علیهالسلام اتفاق داشتهاند.
اگر چه در ابتدا حیرت و شکى در ولادت و امامت آن حضرت در بین گروهى از شیعیان بود، ولى بعد از گذشت زمان نه چندان طولانى و به عنایت و تبلیغ بزرگان امامیه، همگى به راه مستقیم هدایت شده و به امامت امام عصر علیهالسلام اعتقاد پیدا کردند، همانگونه که شیخ مفید در کتاب «الفصول المختاره» به آن اشاره کرده است.
محدثین امامیه نهایت کوشش و احتیاط خود را در نقل احادیث در کتب خود داشتهاند
آیا صحیح است که مبنای مؤلفان مصادر مهدویت در نقل حدیث قوی نبوده است؟
معروف نزد قدما چنین بوده که هر روایتى در مسائل تاریخى و از آن جمله موضوع مهدویت را بدون بررسى سند آن نقل مىکردند. ولى بعد از آن عصر، حرکت جدیدى پدید آمد و بین روایات تمییز داده شد، تا زمانى که حرکت اصولیین پدید آمد و اخبار را به دستههاى مختلف از قبیل: صحیح، حسن، قوى و ضعیف تقسیم کردند، ولى این پیشرفت و حرکت شامل روایتهاى تاریخى که از آن جمله روایات مهدویت است، نشد.
این ادعا درست نیست چون اولاً آنچه از قدماى محدثین امامیه مىدانیم این است که آنها نهایت سعى و کوشش و احتیاط خود را در جمع و نقل احادیث در کتب خود داشتهاند، که از آن جمله کلینى رحمة الله علیه است.
کلینی نزد اهل فن حدیث، معروف به دقت نظر و احتیاط در نقل اخبار است. و نیز مىدانیم که بزرگانى امثال شیخ طوسى رحمة الله علیه چه اهتمام وافرى به شناخت شیوخ روایى خود داشتهاند.
شخصى مثل شیخ صدوق رحمة الله علیه عادتاً شیوخ خود را مىشناخته و نیز از حالات آنان از ایمان و عدالت آگاهى داشته است، و از کسى که او را نمىشناخته روایت نقل نمىکرده است.
ثانیاً ما اطمینان داریم که این بزرگان به صحت این گونه روایات که در باب امامت و مهدویت وارد شده اطمینان کامل داشتهاند، و یا لااقل به جهت برخى قرائن معتبر که همراه آنها بوده و موجب جبران ضعف برخى از آنها مىشده، آنها را با اطمینان کامل نقل مىکردند. و گرنه جاى این سؤال باقى است که امثال شیخ صدوق و طوسى و دیگران چه اهدافى غیر از احتجاج و استدلال به آنها، داشتهاند. مگر این نیست که شیخ صدوق کتابش را براى رفع حیرت در امر حضرت مهدى علیهالسلام نوشته است؟
ثالثاً تمام یا بیشتر اصول و منابع اصلى احادیث مهدویت که در سه قرن اوّل نوشته شده به دست شیخ صدوق، طوسى و نعمانى رسیده و خود به آن کتابها استناد داشتهاند، و لذا به آن روایات استدلال مىنمودند.
رابعاً گرچه تقسیم حدیث به چهار قسم از اصطلاحات متأخرین است ولى قدماى محدثین از آن جمله شیخ طوسى روش خاصى در قبول خبر داشتهاند.
احتمالى نیز وجود دارد که بناى قدما بر تمسک به «اصالة الصدق و العدالة» باشد. یعنى اصل اولى بر صدق و عدالت راوى است مگر آنکه خلاف آن ثابت شود.
مقصود از این اصل همان اصل عدم و یا استصحاب عدم فسق است. به همین جهت است که ما احتیاجى به اثبات عدالت خواه به معناى ملکه یا حسن ظاهر نداریم؛ زیرا احراز آن مستلزم تعطیل امور و تضییع بسیارى از مصالح است. کمتر کسى است که بتوان عدالت او را به اثبات رسانید. این مطلب مورد تأیید عقلا نیز هست.
براى اثبات اعتبار روایات نباید تنها اعتبار سندى را مطرح ساخت، بلکه باید به همه راهها و اسباب اعتبار شخص توجه کرد و در نظر داشت که مبناى بسیارى از عالمان شیعه، بلکه اکثریت قریب به اتفاق آنان، حجیّت خبر موثوقٌ به است؛ یعنى خبرى که از طرق مختلف به آن اطمینان و وثوق حاصل شود.
در مورد ولادت حضرت روایات قوی و صحیحی وجود دارد
آیا روایات ولادت حضرت مهدی (عج) ضعیف است؟
خیر، چون احادیث مربوط به ولادت حضرت مهدى علیهالسلام به خاطر وجود برخى از سندهاى صحیح در بین آنها کافى است که سند روایات دیگر که از ضعیف هستند را تقویت کند، و این مسلکى است که مورد قبول محدثین شیعه و اهل سنّت واقع شده است.
همچنین احادیثى که درباره مسائل مسلّم اعتقادى و کلامى است از آن جهت که نزد شیعه ثابت بوده و به تأیید قطعى عقل نیز رسیده است، راویان آن مورد جرح و تعدیل قرار نگرفتهاند، و به طور کلى احتیاجى به آن نبوده است، که از آن جمله مىتوان به احادیث مهدویت اشاره کرد.
البته احادیث ولادت حضرت مهدى علیهالسلام که به دلالت مطابقى یا تضمنى یا التزامى دلالت بر ولادت حضرت دارد از حدّ لازم تواتر فراتر رفته است، لذا به جهت آنکه مفید یقین است احتیاج به بررسى سندى ندارد.
خبر متواتر، نقل جماعت کثیرى است که اتفاقشان بر دروغ، محال است و مىدانیم که در خبر متواتر لازم نیست که هر یک از راویان حدیث از ثقات و عدول باشند، بلکه مىتوان از راه تراکم احتمالات به یقین رسید.
شخص متتبّع بعد از ملاحظه وضع سیاسى عصر امام عسکرى علیهالسلام و قبل و بعد از آن پى مىبرد که یکى از عوامل جهالت حال راویان احادیث ولادت حضرت مهدىعلیه السلام همان فشارهاى سیاسى بوده که از طریق حاکمان ظلم و جور بر شیعیان وارد شده است، و لذا بسیارى از راویان، خود را با اسامى مستعار معرّفى مىکردند تا شناخته نشوند، خصوصاً با در نظر گرفتن اینکه برخى از راویان از مناطق دور به سامرا مىآمده و در مورد حضرت سؤال مىکردند و براى دیگران نقل مىنمودند.
حدود 107 روایت از پیامبر(ص) در مورد ولادت حضرت نقل شده است
در مورد ولادت حضرت مهدی(عج) از رسول خدا(ص) خبری رسیده است؟
بله، از 107 حدیث، شهادت به ولادت آن حضرت از ناحیه رسول خدا صلى الله علیه وآله استفاده مىشود.
مثلاً ابن عباس از رسول خدا صلى الله علیه وآله نقل کرده که فرمود: خداوند تبارک و تعالى توجّهى بر زمین کرد و مرا انتخاب نمود و من را نبى قرار داد سپس بار دوم توجهى کرد و على را از روى زمین انتخاب نمود و او را امام قرار داد و مرا امر نمود که او را برادر و ولىّ و وصىّ و خلیفه و وزیر خود قرار دهم، پس على از من و من از علىام، او شوهر دختر من و پدر دو نوهام حسن و حسین است. آگاه باشید که خداوند تبارک و تعالى من و آنان را حجتهایى بر بندگانش قرار داده است. و از صلب حسین امامانى قرار داد که به امر من قیام کرده و وصیت مرا حفظ خواهند نمود. نهمین از آنها قائم اهل بیت من و مهدى امّت من است. شبیهترین مردم به من در شمایل و اقوال و افعال است. بعد از غیبت طولانى و حیرت گمراه کننده ظهور مىکند.
اهل بیت علیهمالسلام با احتیاط تمام با نشر قضیه ولادت حضرت برخورد مىکردند
چرا هیچ یک ازامامان هویت شخصی حضرت مهدی(عج) را بیان نکردهاند؟
چون همان گونه که از بسیارى روایات استفاده مىشود موقعیّت حضرت مهدى علیهالسلام از جهت سیاسى بسیار خطیر بوده است، زیرا حاکمان ظلم و جور از آنجا که مىدانستند او با ظلم و بىعدالتى در سطح گسترده مقابله مىکند و زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد، لذا از ابتدا درصدد مقابله شدید با او برآمده بودند.
به همین جهت، اهل بیت عصمت و طهارت علیهمالسلام نیز با احتیاط تمام با نشر قضیه ولادت حضرت برخورد مىکردند، تا از طرفى زمینه سازى اعتقاد ولادت آن حضرت را بیان کرده باشند و از طرف دیگر کارى نکنند که جان آن حضرت در خطر افتد.
البته هر یک از معصومین علیهمالسلام از حضرت رسول اکرم(ص) گرفته تا امام عسکرى(ع) در صدد تشخیص هویّت حضرت مهدى علیهالسلام برآمدهاند.
وضعیت دشوار سیاسی اقتضاء میکرد ولادت امام زمان (عج) مخفی بماند
چرا ولادت حضرت در اختفای تام صورت پذیرفت؟
امام حسن عسکری (ع) معاصر با حکومت سه نفر از حاکمان بنى عباس؛ یعنى معتز، مهتدى و معتمد بوده است.
معتمد عباسى تعصّب و کینه خاصى نسبت به اهل بیت علیهمالسلام داشت. از جمله کارهاى او این بود که بعد از شهادت امام عسکرى علیهالسلام دستور داد خانه حضرت را تفتیش کرده، تا از وجود فرزند حضرت آگاه شود، و این به جهت سعایتى بود که جعفر به دستگاه حاکم کرده بود.
در این مورد جریانی نقل شده که نشان دهنده وضعیت سیاسی زمان حضرت است.
داوود بن اسود مىگوید: امام عسکرى علیهالسلام عصایى به من داد و فرمود: این را به عَمْرى برسان. در بین راه عصا شکست، ناگهان مشاهده کردم که در میان آن نامهاى است. خدمت امام که رسیدم جریان را بازگو کردم. حضرت فرمود: «... وإذا سمعت لنا شاتماً فامض لسبیلک الّتى أمرت بها وإیّاک أن تجاوب من یشتمنا أو تعرفه من أنت، فأنا ببلد سوء ومصر سوء وامض فى طریقک فإنّ أخبارک وأحوالک ترد إلینا فاعلم ذلک» یعنی هر گاه مشاهده کردى که کسى ما را دشنام مىدهد تو به دنبال مأموریتى که فرستاده شدى برو، و مبادا در صدد پاسخ او برآیى یا خودت را به او معرفى کنى، زیرا ما در بد شهرى قرار داریم، تو به راه خودت ادامه بده، زیرا اخبار و احوال تو به ما مىرسد، این را به خوبى بدان.
حتى مشاهده مىکنیم که امام به اصحاب خود دستور مىدهد تا هیچ کس به او سلام نکند و با دست به او اشاره ننماید زیرا در غیر این صورت جانش در امان نخواهد بود.
امام حسن عسکری(ع) پنهانی با شیعیان ملاقات میکرد
حضرت علیهالسلام براى ملاقات با شیعیان خود مکانى را معین مىکرد و مىفرمود: «صیروا إلى موضع کذا وکذا وإلى دار فلان بن فلان. العشاء والعتمة فى لیلة کذا، فإنّکم تجدونى هناک...» یعنی در فلان مکان و فلان خانه، شب هنگام مراجعه کنید که مرا در آنجا خواهید یافت.
محمّد بن عبدالعزیز بلخى مىگوید: صبح هنگامى در خیابان گوسفند فروشان نشسته بودم که ناگهان مشاهده کردم امام عسکرى علیهالسلام از منزل خود خارج شده و به سوى خانه عمومى مىرود. در دلم گفتم: اگر فریاد زنم که این مرد، حجت خداست، بر شما باد که او را بشناسید مرا خواهند کشت؟ هنگامى که حضرت به من نزدیک شد با انگشت سبّابه خود بر دهان خود اشاره فرمود که ساکت باش! همان شب حضرت را ملاقات کردم، فرمود: «إنّه هو الکتمان أو القتل فاتّقِ اللَّه على نفسک» یعنی یا باید کتمان کنى و یا اینکه به قتل خواهى رسید. بر خودت از خدا بترس.
به همین جهت است که مرحوم مقدس اردبیلى مىفرماید: هرگاه حدیثى از «رجل» نقل شد، مقصود امام حسن عسکرى علیهالسلام است.
این قضایا وضعیت بس دشوار سیاسى عصر امام عسکرى علیهالسلام و زمان ولادت امام زمان علیهالسلام را مىرساند. و به همین جهت است که ولادت آن حضرت در اختفاى تام صورت پذیرفت.
در این بین امام عسکرى علیهالسلام دو وظیفه را دنبال مىکرده است: یکى اینکه حضرت در صدد اثبات ولادت و وجود فرزندش بوده است و دیگر اینکه طورى باید فرزندش را معرفى کند که جانش در خطر نیفتد.
ادلّه نقلى قرآنى و حدیثى بر ولادت امام زمان(عج) دلالت دارد
آیا ایمان به وجود حضرت یک فرضیه فلسفی و ظنی است؟
خیر، مسأله ایمان به وجود و ولادت حضرت مهدى علیهالسلام گرچه پشتوانه عقلى و فلسفى قطعى دارد، ولى ادلّه نقلى قرآنى و حدیثى نیز بر آن دلالت دارد.
نه تنها روایات فراوانى در حدّ تواتر بر ولادت حضرت دلالت دارد، بلکه احادیث صحیح السند نیز این موضوع را تأیید مىنماید. و نیز ادله نقلى فراوانى در حدّ تواتر بر وجود حضرت دلالت دارد.
اکثر جامعه شیعى بعد از امام حسن عسکری (ع) معتقد به ولادت امام زمان(ع) بودند
گفته شده که که برخی از شیعیان بعد از امام حسن عسکری(ع) قائل به توقف شدند در این مورد اگر مطلبی هست بفرمایید؟
این مطلب صحت ندارد چون از کتب تواریخ و ملل و نحل استفاده مىشود اکثر جامعه شیعى در آن زمان، معتقد به ولادت امام زمان علیهالسلام بودند. گرچه بعد از وفات امام عسکرى علیهالسلام شیعیان در ابتدا به چهارده فرقه متفرق شدند ولى بعد از مدتى کوتاه با ارشادات علما و اصحاب، همگى معتقد به ولادت و وجود امام خود شدند.
در مورد توقف شیعیان روایتى نقل شده که ادعا شده دلالت بر تحقق فترت و انقطاع امامت دارد، اما با دقت در آن، خلاف آنچه ادعا شده استفاده مىشود، زیرا در آن روایت از امام باقر علیهالسلام نقل است که فرمود: «إذا غضب اللَّه تبارک و تعالى على خلقه نحّانا عن جوارهم» یعنی هر گاه خداوند تبارک و تعالى بر خلقش غضب کند ما را از جوارشان دور خواهد گرداند. این حدیث به خوبى دلالت بر وجود و غیبت امام زمان علیهالسلام دارد.
اختلاف در هر امری دلیل بر بطلان آن امر نیست
گاهی اختلاف در امری سبب وهن در آن میشود آیا اختلاف در مورد ولادت حضرت سبب وهن آن نمیشود؟
مجرد اختلاف دلیل بر بطلان و وهن نمیشود اگر مجرد اختلاف دلیل بر بطلان باشد، باید اختلاف در هر امرى از جمله اصل امامت و خلافت و نبوت را نیز دلیل بر بطلان آن دانست، در حالى که هیچ کس چنین ادعایى نکرده است. آیا پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله خبر نداده که امتش بعد از او به 73 فرقه متفرق خواهند شد؟
دلیل بر ولادت و وجود حضرت مهدى علیهالسلام در حقیقت همان ادله نقلى متواتر و صحیح است که دلالت بر ولادت و وجود حضرت دارد، زیرا روایات صحیح السند در این باره شنیده شده و جماعت بسیارى نیز آن حضرت را مشاهده نمودند و شیعه نیز بر این امر تبانى و اتفاق داشتند.
قدماى از شیعه و متأخرین، مضافاً به این ادّله، بر ولادت و وجود حضرت به ادله عقلى و فلسفى به جهت تأیید این مسأله استدلال کردهاند، خصوصاً آنکه این ادله مىتواند قرینهاى قطعى براى روایات در این موضوع باشد. حال چه اشکالى در این نوع استدلال وجود دارد؟
از حیث تاریخ نیز جامعه شیعى، امامت امام مهدى علیهالسلام را پذیرفتهاند. از طرفى دیگر مىدانیم که هر کس وظیفه دارد امام زمان خود را بشناسد و بیعت او را بر گردن داشته باشد. در نتیجه اعتقاد به ولادت و وجود امام زمان، حضرت مهدى علیهالسلام ضرورى است، گرچه به جهت شرایط و موانعى در غیبت به سر مىبرد.
اختلاف برخى از شیعیان نیز هرگز نمىتواند به این تواتر ضررى برساند؛ زیرا اصل این اختلاف به جهت سرّى بودن ولادت امرى طبیعى است، خصوصاً آنکه تمام کسانى که در مسأله ولادت حضرت مخالف بودند به تعبیر شیخ مفید با ارشادات علما و اصحاب و نیز با بررسى دقیق موضوع و دیدن معجزات از طرف حضرت، ولادت او را پذیرفتند.
+ سلام.دوستان عزیزی که افتخارمیدن و به این وبلاگ سر میزنن من مدتیه تو فیسبوک به اسمalikhodabakhshi@gmail.comفعالیت میکنم. یاعلی