سفارش تبلیغ
صبا ویژن
aliakbarkhodabakhshi
ارسال شده در پنج شنبه 92/6/7 ساعت 11:41 ص توسط علی اکبرخدابخشی

آرمگدون یا وقوع نبردی هسته ای؟

 


بر پایه این عقیده در بسیاری از موارد برای اثبات حقانیت خویش، به عبارات و جملاتی منسوب به کتاب مقدس، تمسک می کنند و سعی دارند این موارد را در اذهان جهانیان جای دهند و انرا به یک باور عمومی تبدیل کنند.


بنیادگرایان مسیحی اعتقاد دارند که برای بازگشت موعود، لازم است مراحلی طی شود که آن مراحل عبارتست از:

1.بازگشت یهود از سرزمین فلسطین؛

2.برپایی دولت یهود در سرزمین مقدس؛

3.بشارت دادن لاهوت انجیلی به تمام ملل از جمله ملت های ساکن در اسرائیل(منظور اعراب یا طوایف ساکن در فلسیطن اشغالی است)

آرماگدون

بر پایه این عقیده در بسیاری از موارد برای اثبات حقانیت خویش، به عبارات و جملاتی منسوب به کتاب مقدس، تمسک می کنند و سعی دارند این موارد را در اذهان جهانیان جای دهند و انرا به یک باور عمومی تبدیل کنند.

مثلا اینکه بگویند که یهودیان امت برگزیده خدا هستند.

- خداوند سرزمین قدس را به امت برگزیده خود یهودیان داده است.

- از آنجا که یهودیان امت برگزیده خدا هستند، به همه کسانی که به یهودیان دعای خیر کنند برکت می دهد، و کسانی را که به یهودیان لعن و نفرین کنند، لعنت خواهد کرد.

مواجهه با چنین گزاره‌هایی به سادگی نشان می‌دهد که در مواجهه اسرائیل و فلسطین، در ذهن افرادی که چنین باورها و تفکراتی دارند، نماد و نشانه ضد مسیح کسی نیست جز اعراب و مسلمانان.

به نظر می رسد که این تفکرات دارای ابعاد مختلفی می باشد. یک بعد این تفکر وافرادی که معتقد به ان هستند، همان نکته‌هایی است که در بالا ذکر شد اما بعد دیگر آن، ساختار تعلیمی است که به این افراد داده شده است.

این ساختار تعلیمی در جهان کنونی از اهمیت ویژه ای برخوردار است و ابعاد متنوع و وسیعی را به خود اختصاص داده است.

 وقتی با نگاهی عمیق به برخی از زوایای این ساختار تعلیمی نگاه کنید، متوجه خواهید شد که گویا یک ایدئولوژی خاص، با یک تفکر مذهبی در هم آمیخته شده است و در نهایت منجر به ایجاد نوعی تفکر در میان عده ای از افراد شده که سعی بر تسری دادن این تفکر به سرتاسر دنیا را دارند.

چندان عجیب نیست که اینطور تصور کنیم که عده‌ای از تئوریسین‌ها واستراتژیست‌های خواهان سلطه بر جهان، بخواهند با در هم آمیزی عقیده‌ای مذهبی و شالوده تئوریهای سیاسی، اذهان افراد جهان را برای اهداف خود آماده کنند؟ آیا این ممکن نیست که عده‌ای بخواهند برای تسلط بر جهان، جهانی که دو جنگ جهانی را گذرانده و مردمانی که در پی منجی اند، با پوشیدن لباس منجی و حرف زدن از عدالت بی پایان، خود را به عنوان رسولان جدید خداوند معرفی کنند، که در قرن بیست و یک ماموریت نجات بشریت را عهده دارند؟(1)

از آنجا که یهودیان امت برگزیده خدا هستند، به همه کسانی که به یهودیان دعای خیر کنند برکت می دهد، و کسانی را که به یهودیان لعن و نفرین کنند، لعنت خواهد کرد

برای درک بهتر این بحث برای خوانندگان، به کتاب تدارک جنگ بزرگ، اشاره می کنیم. خانم گریس هال سل،  نویسنده کتاب مذکور، ـ در سال 1989 پس از سالها تحقیق، کتابی را منتشر ساخت که در ان به فاش ساختن اندیشه‌های شیطانی برخی از کشیشان و سیاست مداران مخوف، پرداخت. متاسفانه وی در سال 2000 از دنیا رفت و از نحوه مرگ وی اطلاع دقیقی در دست نیست.

آنچه مهم است اینکه نویسنده، در این کتاب به دنبال  پرده برداشتن از طرح تسلط ایالات متحده بر جهان، است که این تسلط با نام مسیح و اسرائیل مقدس و به منظور دستیابی به منابع نفتی و ثروت کشورهای اسلامی ، به سمت  آنها صورت می گیرد.

آرمگدون-اتش-شیطان

گریس هال سل، به روشنی کتاب را تدارک جنگ بزرگ نام نهاده است. او به عملکرد کشیشان مسیحی صهیونیست در زمینه بهره بری از پیشگویی‌هایی انبیای اسرائیل اشاره کرده و با اشاره به موضوع آرماگدون به عنوان محل جنگ آخرالزمان که از سوی این کشیشان عنوان می‌شود، اشاره می نماید که:

آگاه شدن از این مسیحیان جنگجوی زورمند، که یک جنگ هسته‌ای محتوم و ناگریز را تبلیغ می کنند، باید خود به منزله آماجی برای مردان و زنان صلح‌جو درآید: چون روشن می سازد، وظیفه‌ای که در برابر ما قرار دارد، وظیفه آسانی نیست؛ برای این که در این باره ساکت بنشینند، لازم است با بلند کردن صدای خود، بر ضد اتحاد میان دولت اسرائیل و مسیحیان جنگجوی دست راستی ایالات متحده به بهترین و مؤثرترین صورت، از یک هارمجدون هسته‌ای جلوگیری کنند.[2]

او در بخش پایانی کتاب خود، با اشاره به ساختار اندیشه‌های قدرت‌طلبانه و تشریح عصبیت و خشونت موجود در اندیشه‌های مسیحیان صهیونیست و کلام غیرمنطقی و غیر منطبق بر اندیشه‌های ایشان می گوید:

من به دنبال این بودم که برای ما در باره موعظه کوه مسیح همه سخن بگویند. نیز منتظر آن بوده‌ام که شیوه و کردار مسیح را هم به ما یادآوری کنند؛ که هرگز بر پایه قدرت نظامی استوار نبود. روش مسیح این نبود که جان و مال مردم را نابود کند و به دنبال یک قلمرو پادشاهی دنیوی و زمینی باشد. بلکه او، آمد تا زندگی را و حیات را به پیش برد و افزونتر سازد. او با پیام صلح آمد. او به ما آموخت، با صلح است که می‌توانیم حیات داشته باشیم.(3)

نکته مهم و قابل توجه این است که معتقدان به این عقیده، چگونه به نشر و ابلاغ این تفکر می پردازند. بسیارند کشیشانی که دارای کلیساهای زیادی هستند و علاوه بر آن، صاحب کلوپ‌ها و برنامه‌های تلویزیونی در آمریکا هستند که با سرمایه و نفوذ بسیاری که در عرصه سیاسی آمریکا دارند، به نوعی سعی در هدایت سیاستمداران در عملی کردن جنگ بزرگ دارند

کشیشان مسیحی صهیونیست، طرفداران اسرائیل و حامیان عقیده ای هستند که مبنی بر وقوع جنگ بزرگی در آخرالزمان ‌است. در واقع مساله اساسی، تفسیری است که آنان از پیشگوییهای انبیای بنی‌اسرائیل ارائه می‌دهند که به نظر می رسد در این پیشگوئیها، تفسیر به رای وجود داشته است. هارمجدون و یا آرماگدون نقطه اوج مقولاتی است که مورد بحث و نظر بسیاری از افراد است. به راستی کلمه آرمگدون یاد آور جنگ آخرالزمان و زمینه ظهور مسیح و منجی است؟

هارمجدون کلمه‌ای عبری است. یوحنا در باب 16 مکاشفات خود گفته است: و ایشان را به موضعی که آن را به عبرانی، هارمجدون می خوانند، فراهم آوردند. مسیحیان صهیونیست در تفسیر این کلام یوحنا، هارمجدون را منطقه‌ای در فی ما بین اردن و فلسطین اشغالی می‌دانند و معتقدند که نبرد آخر الزمان در آنجا انجام می‌شود و به تعبیر برخی از تفاسیر ایشان: تا دهانه اسبان، منطقه پر از خون خواهد شد و شواهد نشان دهنده آن است که این نبرد هسته‌ای خواهد بود.

آرمگدون

نکته مهم و قابل توجه این است که معتقدان به این عقیده، چگونه به نشر و ابلاغ این تفکر می پردازند. بسیارند

 کشیشانی که دارای کلیساهای زیادی هستند و علاوه بر آن، صاحب کلوپ‌ها و برنامه‌های تلویزیونی در آمریکا هستند که با سرمایه و نفوذ بسیاری که در عرصه سیاسی آمریکا دارند، به نوعی سعی در هدایت سیاستمداران در عملی کردن جنگ بزرگ دارند. نویسنده کتاب تدارک جنگ بزرگ می نویسد: نظام اعتقادی کسانی که خداشناسی هارمجدون راتبلیغ می کنند، بر روی سرزمین انجیلی صهیون و دولت صهیونیستی اسرائیل متمرکز است، که این دو را برابر هم و یکی می‌گیرند. اینان، چون اعتقاد دارند اسرائیل باید مقر فرود آمدن دومین ظهور مسیح باشد، سعی دارند پرستش سرزمین اسرائیل را به یک آیین مذهبی بدل سازند. به این ترتیب شاهد ساخت فیلم های متعدد و متنوعی هستیم که با موضوع آخرالزمان، جنگ بزرگ، منجی و بالاخره پروژه آخرالزمان ساخته و روانه بازارهای جهانی می شوند تا در معرض نگاه تمامی افراد در سرتاسر کره زمین، قرار گیرند که از این طریق، اهداف و تفکرات مورد نظر خود را در اذهان همگان، تثبیت کنند. هر چند که نشر این عقیده به طرق گوناگون صورت گرفته و می گیرد اما انچه مشخص است اینکه امروزه در عرصه فیلم سازی جهانی، این موضوع به سوژه ای داغ و حساس تبدیل شده است که به طور مفصل باید به تشریح و تفسیر آن پرداخته شود.





      
ارسال شده در پنج شنبه 92/6/7 ساعت 11:40 ص توسط علی اکبرخدابخشی

اعمالی که برای بیرون آمدن از قبر مفیدند!

 


یکى از مواقع هولناک قیامت ساعتى است که انسان از قبر خود بیرون مى آید و این ساعت یکى از آن سه ساعتى است که سخت‌ترین ساعات و وحشتناک‌ترین آن‌ها براى فرزندان آدم است.

 


قیامت

حق تعالى در سوره معارج فرمود:

«فَذَرْهُمْ یَخُوضُوا وَیَلْعَبُوا حَتَّى یُلَاقُوا یَوْمَهُمُ الَّذِی یُوعَدُونَ

یَوْمَ یَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْدَاثِ سِرَاعًا کَأَنَّهُمْ إِلَى نُصُبٍ یُوفِضُونَ

خَاشِعَةً أَبْصَارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ ذَلِکَ الْیَوْمُ الَّذِی کَانُوا یُوعَدُونَ :

پس بگذارشان یاوه گویند و بازى کنند تا روزى را که وعده داده شده‏اند ملاقات نمایند.

روزى که از گورها [ى خود] شتابان برآیند، گویى که آنان به سوى پرچمهاى افراشته مى دوند.

دیدگانشان فرو افتاده، [غبارِ] مذلّت آنان را فرو گرفته است. این است همان روزى که به ایشان وعده داده مى‏شد. » 1

از ابن مسعود روایت شده که گفت: من در خدمت حضرت امیرالم?منین (علیه السلام) نشسته بودم که آن جناب فرمود: همانا در قیامت پنجاه موقف است هر موقفى هزار سال؛ موقف اول بیرون آمدن از قبر است که هزار سال با بدن برهنه و پاى برهنه با حال گرسنگى و تشنگى در جائى نگهدارى مى شوند، پس هر که از قبر خود با ایمان به خدا و به بهشت و دوزخ و حساب و قیامت بیرون آید و به خدا و اقرار کند و پیامبرش را تصدیق کند ، از تشنگى و گرسنگى نجات خواهد یافت. 2

و حضرت امیرالم?منین (علیه السلام) در نهج البلاغه فرموده: «و ذلک یوم یجمع الله فیه الاولین و الآخرین لنقاش الحساب و جزاء الاعمال خضوعا قیاما قد الجمهم العرق و رجفت بهم الاءرض و احسنهم حالا من وجد لقدمیه موضعا و لنفسه متسعا.» 3 روزى که خداوند خلق اول و آخرین را براى رسیدگى به حساب و اعمالشان در یک جا جمع فرماید و حال مردم در آن روز به این نحو است که خاضع و فروتن ایستاده اند، و عرق‌های ایشان تا دهان های ایشان رسیده و زمین ایشان را به سختى و شدت مى جنباند و از میان مردم حال آن کسى خوب است که براى قدم هاى او جایى باشد و به قدر کافى توان نفس ‍کشیدن را داشته باشد.

شیخ کلینى از حضرت صادق (علیه السلام) روایت کرده که مثل مردم هنگام ایستادن در روز قیامت مانند تیر است در ترکش؛ یعنى همچنانکه تیرها را دسته کرده ، در ترکش جاى مى دهند به حدى که از تنگى تکان نمى خورند، همین طور جاى آدمى در آن روز به حدى تنگ است که توان حرکت از جاى خود ندارد. 4

از ابن مسعود روایت شده که گفت: من در خدمت حضرت امیرالم?منین (علیه السلام) نشسته بودم که آن جناب فرمود: همانا در قیامت پنجاه موقف است هر موقفى هزار سال؛ موقف اول بیرون آمدن از قبر است که هزار سال با بدن برهنه و پاى برهنه با حال گرسنگى و تشنگى در جائى نگهدارى مى شوند، پس هر که از قبر خود با ایمان به خدا و به بهشت و دوزخ و بعث و حساب و قیامت بیرون آید و به خدا و اقرار کند و پیامبرش را تصدیق کند از تشنگى و گرسنگى نجات خواهد یافت

اعمالی که برای بیرون آمدن از قبر مفید هستند

بدان که چیزهایی که برای این موقف سودمند است، بسیار است و ما به چند نمونه از آن اشاره می کنیم:

1- شیخ صدوق از حضرت صادق (علیه السلام) روایت کرده که: «هر کس از م?منى اندوهى را برطرف کند، حق تعالى بر طرف کند از او اندوه هاى آخرت را و بیرون آید از قبر خود در حالیکه دلش خنک و سرد باشد. 5

3- شیخ کلینى و صدوق از ((سُدیر صیرفى)) روایت کرده اند در خبر طولانى که گفت: حضرت صادق (علیه السلام) فرمود: که چون حق تعالى م?من را از قبرش بیرون آورد، بیرون شود با او مثالى یعنى قالبى و کالبدى که پیش روى او باشد، پس م?من هر چه بیند، هولى از هول هاى روز قیامت، آن مثال به او مى گوید: اندوهناک مشو و مترس و مژده باد تو را به سرور و کرامت از حق تعالى و پیوسته او را بشارت دهد تا در مقام حساب؛ پس حق تعالى حساب آسانى از او بگیرد و او را به بهشت فرمان دهد و آن مثال در جلو او باشد.

پس م?من به او گوید: خدا رحمت کند تو را خوب رفیقى براى من بودى؛ از قبر با من بیرون آمدى و پیوسته مرا به سرور و کرامت از حق تعالى بشارت دادى تا دیدم من آن را. پس تو کیستى؟ گوید: من آن سرور و شادى هستم که بر قلب برادر م?من خود در دنیا وارد کردى؛ حق تعالى مرا خلق فرموده تا تو را بشارت دهم. 6

جوشن

3- و نیز شیخ کلینى از حضرت صادق (علیه السلام) روایت کرده که فرمود: هر که برادر م?من خود را لباس زمستانى یا تابستانى بپوشاند، و آنکه بر او سختی هاى مرگ را آسان کند، و گشاد کند قبر او را و آنکه وقتى که از قبر خود بیرون آید فرشتگان را با مژده ملاقات کند؛ یعنى ملائکه او را بشارت دهند و اشاره به همین است آیه شریفه: 103 سوره انبیاء؛ «وَ تَتَلَقَّاهُمُ الْمَلَائِکَةُ هَذَا یَوْمُکُمُ الَّذِی کُنتُمْ تُوعَدُونَ» 7

4- خواندن دعاى جوشن کبیر در اول ماه رمضان است. 8

در اینجا مطلبی را مناسب آن موضوع برایتان می آوریم؛

شیخ اجل امین الدین طبرسى (رحمه الله علیه) در مجمع البیان از «براء بن عازب» نقل کرده که «معاذ بن جبل» نشسته بود نزدیک حضرت رسول صلى الله علیه و آله در منزل «ابى ایوب انصارى» پس معاذ گفت: یا رسول الله خبر ده مرا از قول حق تعالى «یَوْمَ یُنفَخُ فِی الصُّورِ فَتَأْتُونَ أَفْوَاجًا » روزى که در «صور» دمیده شود، و گروه گروه بیایید

حضرت فرمود: «اى معاذ س?ال کردى از امر عظیمى؛ بعد فرمود: ده صنف از امت من متفرق و پراکنده محشور مى شوند که خداوند ایشان را از مسلمانان جدا کرده و تغییر صورتشان را به این صورت ها تغییر داده است:

اول: بعضى به صورت بوزینه باشند .

دوم: بعضى به صورت خوک ها .

سوم: بعضى نگونسار باشند، به این طریق که پاهایشان از بالا و صورت هایشان از زیر و ایشان را با صورت هایشان به محشر بکشند .

چهارم: بعضى کور باشند که رفت و آمد کنند .

پنجم: بعضى کران و گنگان باشند که چیزى نفهمند .

ششم: بعضى زبانهایشان بمکند در حالى که چرک و خون از دهانشان جارى باشد .

هفتم: بعضى با دست ها و پاهاى بریده محشور شوند .

هشتم: بعضى به تنه هاى درخت آتشین آویخته باشند .

نهم: بعضى از مردار، گندیده تر باشند .

و شیخ کلینى از حضرت صادق (علیه السلام) روایت کرده که مثل مردم هنگام ایستادن در روز قیامت مانند تیر است در ترکش؛ یعنى همچنانکه تیرها را دسته کرده در ترکش جاى مى دهند به حدى که از تنگى تکان نمى خورند، همین طور جاى آدمى در آن روز به حدى تنگ است که توان حرکت از جاى خود ندارد

دهم: بعضى پوشیده باشند از قطران (مس) که تمام اندام ایشان را گرفته و پیراهن ها به پوست هاى ایشان چسبیده باشد .

1- پس آنهائى که به صورت بوزینه اند ، اشخاصى هستند که سخن چینى و نمامى مى کردند.

2- و آنهائى که به صورت خوکها باشند ، کسب‌هاى حرام داشتند.

3- و اما آنان که نگونسارند ، پس خورندگان ربا مى باشند.

4- و آنان که کورند کسانى اند که با ستم ، داورى می کنند.

5- و آنان که کر و گنگ مى باشند اشخاصى هستند که دچار عجب و خودبینى اند.

6- آنان که زبان هایشان را مى مکند ، علما و قاضیانند که اعمالشان مخالف با گفتارشان مى باشد.

7- و آنان که دست ها و پاهایشان بریده شده کسانى اند که همسایگان خود اذیت می کنند.

8- و آنان که به دار آتشین آویخته شده اند کسانى هستند که سعایت و سخن چینى مى کنند برای مردم نزد سلطان

9- و آنان که از مردار گندیده ترند ، اشخاصى اند که بهره می برند از شهوات و لذات و منع می کنند حق خدا را که در اموالشان بوده است.

10- و آنان که جبه هائى از قطران بر تن دارند مردم خودخواه و مغرورند. 9

 

پی نوشت ها:                

1) سوره معارج / آیات 42-44

2) بحارالانوار / ج 7 / ص 111

3) نهج البلاغه / خطبه 102

4) مالی مفید/ ص 144

5) کافی / ج 2/ ص 199

6) کافی / ج 2/ ص 190

7) کافی / ج 2/ ص 204

8) مصباح کفعمی / ص 246

9) مجمع البیان/ ج 10ص242





      
ارسال شده در پنج شنبه 92/6/7 ساعت 11:38 ص توسط علی اکبرخدابخشی

نسخه قرآن برای افزایش روزی

رزق

 


باید اول بدانیم که رزق فقط پول و درآمد نیست، بلکه هر نعمتی که از جانب خداوند منّان به بنده‌اش می‌رسد، از نعمت سلامتی و علم گرفته تا پدر، مادر، همسر و اولاد و تا ایمان و معنویت یا توفیق توبه و زیارت و نیز متاع دنیا، و کلاً هر آن چه به انسان فایده برساند، همه رزق است.


و دوم بدانیم که کثرت مال، دلیل بر کثرت رزق نیست، چرا که معلوم نیست آن مال قابل استفاده باشد و درست نیز مصرف شود و فایده‌ای هم برساند، شاید فقط اندوخته باشد و یا به جای فایده، ضرر برساند، به آن که دیگر نمی‌توان رزق گفت. «رزق، چیزى است که مورد انتفاع واقع شود و ربطى به زیادى و کمى مال ندارد - ترجمه المیزان، ج‏3، ص221»

و سوم بدانیم که آن چه حاصل می‌گردد و در راه باطل و حرام مصرف می‌گردد، رزق خدا نیست، بلکه معلول و محصول گناه و ابزاری برای هبوط و هلاکت بیشتر است که انسان برای خود مهیا می‌کند.

حال به چند آیه از قرآن کریم در خصوص «رزق» توجه نماییم:

الف – قبل از هر چیزی دقت و باور کنیم که رزقِ مرزوق با رازق است و رازق نیز همان خالق و ربّ است:

«وَمَا مِن دَآبَّةٍ فِی الأَرْضِ إِلاَّ عَلَى اللّهِ رِزْقُهَا » (هود، 6)

و هیچ جنبنده‏اى در زمین نیست مگر [اینکه‏] روزیش بر عهده خداست .

پس دیگران چیزی ندارند که بخواهند رازق خود یا غیر خود باشند، بلکه همه فقیر، عبد و مرزوق هستند، لذا باید رزق را از او (رازق) طلب نمود و دانسته و ندانسته یا عمداً و سهواً، دیگری را در رزاقیت شریک ندانست.

ب – سپس باور کنیم که خداوند غنی و کریم، ما را خلق نکرده است که یک عمر برای یافتن رزق برای تأمین معاش دنیا بدویم، آن را خودش بر عهده گرفته است، بلکه فرمود شما را برای عبادت (بندگی) خلق کردم تا رشد کنید و خلیفة‌الله شوید و مقرب درگاهم گردید، من که نگفتم بدوید برای من ناب و آب و رزق بیاورید، گفتم ایمان و اخلاص و عمل صالح بیاورید که به نفع خودتان است:

«وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ، ما أُرِیدُ مِنْهُمْ مِنْ رِزْقٍ وَ ما أُرِیدُ أَنْ یُطْعِمُونِ، إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِینُ» (الذاریات، 58)

ترجمه: من جن و انس را نیافریدم مگر براى اینکه عبادتم کنند، نه مى‏خواهم مرا روزى دهند، و نه طعامم دهند، چون که خدا رزاق و داراى نیرویى متین است.

سبب گشایش و افزایش رزق در یک کلمه و معنا خلاصه می‌شود که آن «عبادت» و بندگی با خلوصِ باریتعالی است که در مصادیق متفاوتی تجلی دارد که از آن جمله است: کسب معرفت، ایمان، اخلاص، نماز، تلاوت قرآن کریم، دعا، پرهیز از گناه، استغفار، توبه، صله ارحام، انفاق و صدقه، کار و تلاش در هر عرصه و صنفی برای خدا نه برای نان، امر به معروف (از جمله نماز) و نهی از منکر (معصیت خدا) و ...

پس سعی و تلاش در بندگی، قدر و اندازه و ظرفیت انسان را برای اخذ و کسب رزق خدا افزایش می‌دهد. لذا اگر فرمود کار و تلاش کنید و برای انسان چیزی به جز تلاش او نیست، یعنی کار برای کسب رزق و روزی و افزایش ظرفیت و نقش‌آفرینی در چرخه حیات، لازمه رشد انسان است.

ج – پس اصل و تکلیف عبادت و بندگی است و اعلاءترین تجلی عبادت، همانا نماز است. فرمود:

«إِنَّنِی أَنَا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِی وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِکْرِی» (طه، 14)

ترجمه: منم الله، (خدایى که) جز من خدایى نیست پس مرا پرستش کن و به یاد من نماز برپا دار.

از این رو فرمود که برو اهل خود (خانواده، نزدیکان، آشنایان و ...) را به نماز امر کن، من که از تو رزق و روزی نخواستم که بی‌توجه به بندگی و نماز، همه عمرت را صرف آن کنی، بلکه رزق را من می‌دهم، تو دنبال بندگی برو:

«وَأْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلَاةِ وَاصْطَبِرْ عَلَیْهَا لَا نَسْأَلُکَ رِزْقًا نَّحْنُ نَرْزُقُکَ وَالْعَاقِبَةُ لِلتَّقْوَى» (طه، 132)

ترجمه: و کسان خود را به نماز امر کن و خود (نیز) با همه نیرو بر (مراعات) آن شکیبایى کن، ما از تو هیچ روزى نمى‏طلبیم (تا توانش را نداشته باشى)، این ماییم که تو را روزى مى‏دهیم، و عاقبت (نیک) از آن تقواست.

رزق

پس نماز سبب افزایش توان و ظرفیت اخذ فضل و رحمت الهی و فراوانی رزق و روزی می‌شود.

د – با توجه به نکات فوق، معلوم می‌شود که اگر رزق و روزی ما کم است و دچار گرفتاری می‌شویم، در حالی که خدای غنی، کریم، منّان و رزاق، روزی دهنده است، لابد ما مشکلی برای اخذ رحمت و نعمت بیکران الهی داریم. باورها و کارهایی داریم که خوب نیست، سوء است، فحشاء (زشت کاری) است و این امور مانع گشایش و افزایش رزق (معنوی و مادی) و بالتبع بروز مشکلات در زندگی می‌گردد و بدترین گناه همان فراموش کردن خدا و ترک ذکر خدا (که بیان شد در نماز متبلور است) می‌باشد، لذا فرمود:

«وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنکًا وَنَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَعْمَى» (طه، 124)

ترجمه:و هر کس از یاد من دل بگرداند در حقیقت زندگى تنگ [و سختى] خواهد داشت و روز رستاخیز او را نابینا محشور مى‏کنیم.

ه – حال که باورهای غلط و مشرکانه، اعمال زشت و گناهان، سبب تنگی و گرفتاری معیشت می‌شود، معلوم است که استغفار (طلب بخشش) و توبه (بازگشت از گناه)، که آن نیز مصداقی برای عبادت است، سبب گشایش، افزایش و برکت رزق (دنیوی و اخروی) می‌گردد – لذا فرموده‌اند که هر گاه دچار گرفتاری یا تنگی رزق شدید، زیاد استغفار کنید و خداوند متعال وعده فرمود:

سعی و تلاش در بندگی، قدر و اندازه و ظرفیت انسان را برای اخذ و کسب رزق خدا افزایش می‌دهد. لذا اگر فرمود کار و تلاش کنید و برای انسان چیزی به جز تلاش او نیست، یعنی کار برای کسب رزق و روزی و افزایش ظرفیت و نقش‌آفرینی در چرخه حیات، لازمه رشد انسان است

«وَأَنِ اسْتَغْفِرُواْ رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُواْ إِلَیْهِ یُمَتِّعْکُم مَّتَاعًا حَسَنًا إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى وَیُ?ْتِ کُلَّ ذِی فَضْلٍ فَضْلَهُ وَإِن تَوَلَّوْاْ فَإِنِّیَ أَخَافُ عَلَیْکُمْ عَذَابَ یَوْمٍ کَبِیرٍ» (هود، 3)

ترجمه: و اینکه از پروردگار خود آمرزش بخواهید، سپس به سوى او بازگردید تا شما را با بهره خوشى (از زندگى) تا مدّتى معین (در نهایت مرگ) برخوردار نماید و به هر صاحب فضلى فضل او را (پاداش دنیوى و اخروى کمالات هر صاحب کمالى را به تناسب کمالش) عطا نماید. و اگر روى بر تابید، بى‏تردید من بر شما از عذاب روزى بزرگ بیم دارم.

 

نتیجه:

پس سبب گشایش و افزایش رزق در یک کلمه و معنا خلاصه می‌شود که آن «عبادت» و بندگی با خلوصِ باریتعالی است که در مصادیق متفاوتی تجلی دارد که از آن جمله است: کسب معرفت، ایمان، اخلاص، نماز، تلاوت قرآن کریم، دعا، پرهیز از گناه، استغفار، توبه، صله ارحام، انفاق و صدقه، کار و تلاش در هر عرصه و صنفی برای خدا نه برای نان، امر به معروف (از جمله نماز) و نهی از منکر (معصیت خدا) و ... .

پس با معرفت، اخلاص و لذت تمام بندگی کنیم، او خود رازقی غنی، جواد و کریم است.





      
ارسال شده در پنج شنبه 92/6/7 ساعت 11:35 ص توسط علی اکبرخدابخشی

توجه شیخ جعفر به فقرا

توجه شیخ جعفر به فقرا
در روش و منش زندگانی علما بزرگ و مردم دار حوزه های علمیه نیز، توجه به ضعفا و مساکین سابقه دیرینه داشته و به یکی از سنن باارزش علما مردمی تبدیل شده است.

همه جوامع در طول تاریخ بشری از شکل گیری دهکده های اولیه تا عصر جدید و ظهور دولت- ملت ها، همگی به نوعی شاهد بروز فاصله طبقاتی در جامعه بوده، بگونه ای که برخی همواره از مکنت و ثروت برخوردار بوده اند و عده ای دیگر، در سطح پایین تری از رفاه و آسایش روزگار را بسر می کرده اند. از همین رو نیز، دستگیری از نیازمندان و کمک به  رفع حوائج مردم در همه ادیان و فرق و جوامع دین مدار و بی دین و.... امری پسندیده بوده و به علت تطابق با فطرت انسانی دائما مورد سفارش بوده است.

 

شاید بتوان ادعا کرد که دین مبین اسلام بیش از هر اندیشه و مکتب بشری به رسیدگی به امور فقرا و مساکین جامعه، بذل توجه نموده و کوشش کرده است با وضع قوانین و صدور دستورات و فرامین اخلاقی و ارزشی، جامعه را به سمت انفاق و اطعام و کمک به نیازمندان و مواردی از این دست سوق دهد، و لذا قرآن و سنت و سایر منابع حقوق اسلامی، سرشار از فرامین و رهنمودهای تامین کننده رفاه حال این طبقات درمانده جامعه است.

 

از سوی دیگر، فرهنگ اسلامی طوری مسلمانان را تربیت و هدایت کرده است که فرد فرد این جامعه، همچنان که به حفظ حیات و رفاه خویش اهمیت می دهند، نسبت به آسایش دیگران نیز مسئولیت داشته و باید در اندیشه غم و شادمانی دیگران نیز باشد . این جامعه همان است که خداوند آنرا خانواده خود (عیال لله ) دانسته است و بافت آن در سوز و ساز و فقر و غنا و بی نیازی و نیازمندی به هم گره خورده و آمیخته شده است .

 

با توجه به آنچه گفته شد، قرآن با تعابیر متعدد م?منان را به کمک به فقرا و مساکین فرمان داده است؛ از جمله در آیه: «اَنفِقوا مِمّا رَزَقنـکُم مِن قَبلِ اَن یَأتِیَ یَومٌ لا بَیعٌ فیهِ ولا خُلَّةٌ و لا شَفـعَةٌ» (بقره/ 254) به انفاق کردن در دنیا پیش از فرا رسیدن قیامت، دستور داده است.( منافقون/10) نیز گاه خداوند به پیامبر اکرم(ص) توصیه فرموده که این فرمان الهی را به بندگان خدا ابلاغ کند: « قُل لِعِبَادِیَ الَّذینَ ءامَنوا یُقیمُوا الصَّلوةَ ویُنفِقوا مِمّا رَزَقنـهُم سِرًّا و عَلانِیَةً مِن قَبلِ اَن یَأتِیَ یَومٌ لا بَیعٌ فِیهِ...»( ابراهیم/31) و گاه م?منان را به سبب انفاق نکردن در راه خدا توبیخ کرده است(1): «و ما لَکُم اَلاّ تُنفِقوا فی سَبیلِ اللّهِ...»( حدید/ 10)

 

سیره اهل بیت عصمت و طهارت نیز، سراسر مملو از زیبایی کمک و همنشینی و توجه به فقرا و درماندگان می باشد. « وقتی امام باقر (ع) پدرش علی بن الحسین (ع) را غسل می داد، چشم همراهان او به بدن امام سجاد (ع) افتاد و دیدند که زانوها و سرانگشت پاهای او، از زیادی سجده پینه بسته است و کتف او نیز پینه بسته است . به امام باقر (ع) عرض کردند: پینه بستن پای او از ادامه سجده های مکرر و طولانی است، اما شانه های او چرا پینه بسته است ؟ امام (ع) فرمود: اگر پدرم نمرده بود چیزی به شما نمی گفتم . روزی نبود مگر اینکه او مسکین یا مساکینی را در حد امکان سیر می کرد و وقتی شب می شد، آنچه از خوردنی در منزل اضافه داشت در کیسه ای می گذارد و در هنگامی که مردم می خوابیدند، آنها را بر دوش می گذارد و بسوی منازل افرادی می رفت که از روی حیا از مردم در خواستی نداشتند و آنها را بین آنها تقسیم می کرد، به گونه ای که آنها متوجه نشوند، تنها من می دانستم و البته هدف او این بود که بطور پنهانی و بدست خود صدقه بدهد و می فرمود: صدقه السر تطفی غضب الرب کما تطفی الماء النار فاذاتصدق احدکم فاعطی بیمینه فلیحفها عن شماله . صدقه پنهانی شعله های غضب پروردگار را خاموش می کند، همان گونه که آب آتش را خاموش می کند، وقتی کسی از شما با دست راست خود صدقه می دهد، آن را از دست چپ مخفی بدارد.(2)

 

در روش و منش زندگانی علما بزرگ و مردم دار حوزه های علمیه نیز، توجه به ضعفا و مساکین سابقه دیرینه داشته و به یکی از سنن باارزش علما مردمی تبدیل شده است. مرحوم محدث نورى در احوالات شیخ جعفر کاشف الغطا نقل می کند که :‌ « او به ضعفاء و فقراء و مومنین  بسیار توجه مى نمود و در این باره حکایات زیادى دارد که اگر جمع شود یک کتاب بزرگ مى شود و از جمله آن حکایات، حکایتى است که شایسته است از باب نمونه ذکر شود و آن این است که ثقه عدل جناب سید مرتضى نجفى که در اوئل عمر خود، شیخ را درک کرده نقل فرموده است که روزى شیخ، براى نماز ظهر دیر کرد مردم که از آمدن شیخ مایوس شدند، هر کدام مشغول نماز خود شدند و نماز را فرداى بجاى آوردند که ناگاه شیخ داخل مسجد شد، چون ایشان را دید که فرادى نماز مى خوانند، آنان را توبیخ و سرزنش کرد و فرمود: آیا در میان شما یک نفر آدم عادل نبود که نماز را با جماعت بخوانید؟! در این حال نظرش به شخصى از تجار افتاد که مردى صالح و معروف به وثاقت بود که مشغول به نماز است، شیخ تشریف برد پشت سر آن مرد ایستاد و به او اقتدا کرد، مردم نیز تماما اقتدا کردند، آن مرد چون فهمید که شیخ و تمام حاضرین به او اقتدا کرده اند، خجالت کشید و مضطرب شد ولى نمى توانست نماز را قطع کند، بالاخره نماز را تمام کرد در حالى که از شرم غرق عرق شده بود، پس از جاى خود برخاست و به شیخ عرض کرد آقا تو با این عملت مرا کشتى، شیخ او را بنشانید و فرمود باید نماز عصر را هم پشت سر تو اقتدا کنیم، آن مرد التماس زیادى کرد که مرا معاف کنید مرا چه با امامت، فرمود باید نماز عصر را هم بخوانى، آن مرد تضرع بسیارى کرد که من قدرت این کار را ندارم، شیخ فرمود: یا باید نماز عصر را به امامت بجا بیاورى یا آن که دویست شامى براى فقرا حاضر نمائى (شامى پولى بوده قریب به دو هزار دینار ) عرض کرد: مى دهم فرمود: الان حاضر است، آن مرد دویست شامى حاضر کرد، شیخ آن پول ها را گرفت و در مسجد بین فقراء تقسیم کرد، آن وقت خود در محراب ایستاد و نماز عصر را با جماعت خواند.»(3)

 


پی نوشت‏ها:

1.محمد حسین طباطبایی، المیزان، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ج19، ص174 ـ 175.

2.محمد رضا اکبری ، قصه های تربیتی چهارده معصوم (علیه السلام) ، قم، موسسه تحقیقات و نشر معارف اهل البیت (ع(ص76

3.شیخ عباس قمى ، فوائد الرضویه، تهران، انتشارات خیام، ص 72

منابع:

فوائد الرضویه





      
ارسال شده در پنج شنبه 92/6/7 ساعت 11:34 ص توسط علی اکبرخدابخشی

خوشبین بودن به طلاب

خوشبین بودن به طلاب
اثرات رواج بدگمانی در جامعه به شدت خسارت آفرین و زیانبار است، زیرا فردی که به دیگران گمان بد می برد، در دل خویش از آنان هراسیده و از هم نشینی با آنان نگران است.

خوشبینی به عنوان یک صفت نفسانی و شاید هم عادت خوب، می تواند تاثیر قابل توجهی در رفع نابسامانی های اجتماعی داشته باشد و با برطرف کردن زمینه های درگیری و نزاع، امنیت اجتماعی را تا حدود زیادی تضمین نماید، چرا که جامعه ای که فرهنگ خوش گمانی در میان مردم آن جاری و ساری می باشد، همه با اعتمادورزی، به یکدیگر می نگرند و کارها زودتر به سامان می رسد.

 

نظر خوش بینانه در احوالات و امور مردم، از توصیه های اکید دین اسلام بوده و به تعبیر حضرت علی (ع) «خوش بینی، از نیکوترین ویژگی ها و برترین بهره هاست»(1) در این چارچوب و بر اساس این اصل مترقی، فرد مسلمان وظیفه دارد کار دیگران را تا حد ممکن، حمل بر صحت کند. « هرگز به سخنی که از کسی صادر می شود گمان بد مبر، درحالی که می توانی توجیه صحیحی برای آن بیابی.»(2)

 

در کنار تاکید منابع دینی بر لزوم خوش گمانی و خوشبینی نسبت به مومنین، قرآن کریم و روایات اهل بیت (ع) از بدبینی و سوء ظن به مردم، بشدت نهی نموده اند، بگونه ای که از نظر قرآن مجید، گناه محسوب می شود؛ «یا ایها الذین آمنوا اجتنبوا کثیراً من الظن ان بعض الظن اثم» (حجرات-21) ای کسانی که ایمان آورده اید، ازبسیاری گمان ها بپرهیزید که بعضی از آنها گناه است.

 

بنابراین اسلام فراتر از دستور به خوش رفتاری با مردم، از مسلمانان می خواهد که در خلوت اندیشه خود نیز به دیگران خوش گمان باشند، زیرا  این اندیشه هست که عمل آدمی را شکل داده و فضایی ازاعتماد عمومی را در جامعه می گستراند، امام علی (ع) در روایتی زیبا می فرمایند: «من حسن ظنه بالناس حاز منهم المحبه؛ کسی که بر مردم خوش بین باشد، محبت آن را به دست می آورد.»(3) 

 

اثرات رواج بدگمانی در جامعه به شدت خسارت آفرین و زیانبار است، زیرا فردی که به دیگران گمان بد می برد، در دل خویش از آنان هراسیده و از هم نشینی با آنان نگران است. از این رو، گوشه نشینی و دوری از جمع و اجتماع را بر می گزیند. مولای متقیان می فرماید: «من لم یحسن ظنه استوحش من کل احد؛ کسی که بد بین است، از همه وحشت دارد.»(4) اصولا هر قدر که شمار افراد بدگمان در جامعه افزایش یابد، بی اعتمادی و بد دلی نیز به همان اندازه بر جامعه سایه می اندازد و شادابی از روابط اجتماعی رخت بر می بندد. به همین خاطر نیز، پایه و اساس روابط در آموزه های دینی بر خوش گمانی و خوش فکری بنا گذاشته شده است. حضرت علی (ع) در این باره می فرماید: « کار برادر دینی ات را به بهترین شکل حمل کن تا زمانی که کاری ازاو سر زند که راه توجیه را بر تو ببندد و هیچ گاه به سخنی که از دهان برادرت بیرون آید، تا وقتی که برای آن محمل خوبی می یابی، گمان بد مبر.»(5)

 

مرحوم شیهد قدوسى (ره) در باب خوشبینی و خوش گمانی نسبت به افراد، ضمن نقل حکایتی می فرمایند: «  از یکى از وعاظ معروف اصفهان شنیدم که ایشان از یکى از مقسمین شهریه مرحوم آیة الله بروجردى(ره) نقل مى کرد که گفت من یک روز براى دادن شهریه به یکى از مدارس اصفهان رفتم، دیدم طلبه ها در مدرسه نشسته اند شلوغ مى کنند، مى خوانند و شوخى مى کنند ، من از دیدن آن منظره ناراحت شدم دفتر شهریه را بستم و بلند شدم حرکت کردم، گفتم دادن مال امام زمان به چنین اشخاصی صحیح نیست، آمدم خدمت آقا هم عرض کردم که من به کار شهریه دخالت نمى کنم. آقا فرمود: پس عصر بیا یک کمى صحبت کنیم، من فکر کردم اگر عصر بروم ،ایشان مرا دوباره براى دادن شهریه مجبور مى کنند، اصلا نرفتم، چند روز گذشت باز اول ماه شد، در مدرسه دیدم طلبه ها یک جورى به من نگاه مى کنند، ولى من لج کرده بودم و مى گفتم دادن شهریه به اینها صحیح نیست و ماعندالله مسوولیم، تا آنکه شب خواب دیدم یک آقائى وارد شد که به او مى گفتند: سیدالعراقین عده اى از آقایان اصفهان به دیدن او رفته بودند، من هم رفتم دیدم جمعیت زیاد است اگر من صبر کنم تا نوبت دیدن به من برسد طول مى کشد، در همین اثناء دیدم کسى مرا به اسم صدا مى زند مى گوید، آقا بیا من خوشحال شدم از اینکه زودتر مرا صدا زدند، به آنجا رفتم ولى دیدم آن سید معروف که من تلاش مى کردم زیارتش کنم نیست، بلکه یک آقاى محترم دیگرى است که برخوردش هم با من خیلى سنگین و ناراحت بود، عرض کردم : چرا با من کم لطفى مى فرمائید؟ گفت چرا شهریه طلبه ها را قطع کردى ؟ من در جواب خجالت کشیدم که اصل قضیه را بگویم، عرض کردم : آقا پول نداریم فرمود براى شما یک حواله نهصد و هفتاد و خرده اى مى فرستم، بقیه اش هم مرتب مى آید ،شهریه را بدهید، مى گفت من فورى بیدار شدم در حالى که ناراحت بودم، فکر کردم دلیل صحت خواب این است که آن حواله برسد، صبح زود بود دیدم در زدند یکى از آقایان کازرونى ها آمد و گفت: آقا میرزا جعفر کازرونى زنش مریض بوده و احتیاج به عمل داشته است .

ایشان نذر کرده اگر زنش خوب شد، شهریه دو ماه طلبه ها را بدهد، بفرمائید چقدر مى شود؟من گفتم : دوازده هزار و خرده اى آن مرد دست به جیبش ‍ کرد و گفتم: نهصد و هفتاد و خرده اى است ؟ گفت: بلى همین مقدار است، ولى شما از کجا دانستید ؟ گفتم : من دیشب چنین خوابى دیدم گفت : بلى این پول یک جنسى است ایشان به واسطه آن که زنش شفا یافته گفت فعلا این پول را بدهید، بقیه اش را بعدا مى فرستم گفت: من آمدم خدمت آقاى بروجردى و خوابم را عرض کردم حال ایشان منقلب شد و مدتی گریه کرد و گفت شاید در میان این طلاب افرادى باشند که خداوند به برکت وجود اینها به ما رحم کند.»(6)

 


پی نوشت‏ها:

1.عبد الواحد بن محمد  امدی، غررالحکم و درر الکلم، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ح2824

2.حاج سید علینفی فیض الاسلام ، نهج البلاغه،قمف انتشارات فقیه، حکمت 360

3.محمد محمدی ری شهری، میزان الحکمه، قم، دارالحدیث، ج7،3394

4.عبد الواحد بن محمد  امدی، همان، ص227

5.کلینی، اصول کافی، قم، انتشارات اسوه، ج2، ص 362

6.جمعی از دانشمندان با همکاری جمعی از شاگردان شهید قدوسى ، یادنامه شهید قدوسى ، قم، انتشارات شفق، ص 222

منابع:

غررالحکم و درر الکلم

یادنامه شهید قدوسى





      
<   <<   26   27   28   29   30   >>   >
پیامهای عمومی ارسال شده

+ سلام.دوستان عزیزی که افتخارمیدن و به این وبلاگ سر میزنن من مدتیه تو فیسبوک به اسمalikhodabakhshi@gmail.comفعالیت میکنم. یاعلی


Online User