علائمی از سال، روز و مکان ظهور
سال ظهور
امام صادق علیه السلام بنا به روایت شیخ مفید، فرموده است: قائم (علیه السلام) خروج نمی کند مگر در سالهای فرد: سال اول، یا سوم، یا پنجم، یاهفتم، یا نهم.
و از امام محمد باقر علیه السلام روایت است: قائم علیه السلام در سالهای فرد قیام می کند: نه، یک، سه، پنج.
روز ظهور
شیخ مفید نقل می کند که امام صادق علیه السلام فرمود: ندائی به اسم قائم در شب بیست و سوم (یعنی در ماه رمضان آن طور که در روایات دیگر آمده) خواهد بود. او در روز عاشورا قیام می کند. و آن روزی است که حسین بن علی (علیهما السلام) کشته شد. گوئی او را می بینم که در دهم محرم بین رکن و مقام ایستاده و جبرئیل از سمت راست او ندا در می دهد: بیعت برای خداست. با این ندا شیعیان او از اکناف عالم در حالی که زمین در زیر پاهایشان در نور دیده می شود، به سوی وی می شتابند و با او بیعت می کنند. خداوند به واسطه او زمین را مالامال از عدل می سازد همانگونه که ازجور و ظلم پر شده باشد.
در کتاب خصال از امام جعفر صادق علیه السلام روایت شده که فرمود: قائم ما اهل بیت در روز جمعه ظهور می نماید.
در روایت دیگر هنگام ظهور، روز شنبه گفته شده. امکان دارد بین این دو را چنین جمع کرد که ظهور حضرتش ابتدا در روز جمعه باشد و بیعت شیعیان با او بین رکن و مقام در روز شنبه واقع گردد. کما اینکه امام محمد باقر علیه السلام فرموده اند: گوئی قائم (علیه السلام) را می بینم در روز عاشورا، روز شنبه که بین رکن و مقام ایستاده است و جبرئیل در برابرش ندا سر می دهد: بیعت از آن خداست.
مهذب ابن فهد و دیگران به اسانید خود از امام صادق علیه السلام روایت کرده اند: روز نوروز روزی است که قائم ما اهل بیت و والیان امر در آن ظهور می کنند. خداوند او را بر دجال پیروز می سازد و وی را در کناسه کوفه به دار می کشد.
مکان ظهور در علامات ظهور بیان شد که سفیانی از بیابان یابس به سوی فلسطین هجوم می آورد و دمشق، فلسطین، اردن، حمص، حلب و قنسرین را فتح می سازد. در مقابل او، اصهب و ابقع در شام به قصد دست یابی به حکومت با وی به پیکار می پردازند، اما با شکست مواجه شده و کشته می گردند.
سپس سفیانی همتی ندارد جز تسلط بر آل محمد (علیهم السلام) و شیعیانشان. برای نیل به این مقصود، دو سپاه یکی به مدینه و دیگری به عراق گسیل می دارد. سپاهی که عازم مدینه شده، خود را که به آنجا می رساند، سه روزه آنجا را غارت می کند.
مهدی علیه السلام که در مدینه است، به سوی مکه رهسپار می شود. فرمانده لشکر سفیانی، گروهی به دنبال ایشان می فرستد که در بیداء به زمین فرو می روند. اما سپاهی که متوجه عراق گشته، در کوفه فرود می آید و شیعیان آل محمد را یا از دم تیغ می گذارند، یا به دار می آویزد و یا اسیر می سازد. آنها سپس از کوفه عازم شام می شوند.
اما سپاه حق جویان از کوفه به سوی آنان شتافته و همگیشان را به خاک و خون می کشند و اسیران و غنائم را از ایشان باز پس می ستانند. اما مهدی علیه السلام بعد از آنکه به مکه رسید، اصحابش گرد وی را می گیرند. آنان سیصد و سیزده تن به شمار رزم آوران بدر هستند. چون این تعداد نزد او جمع می شوند، امرش را آشکار می سازد و آنان را در ذی طوی در انتظار خود باقی می گذارد. سپس مردی از اصحاب خود را به سوی اهل مکه می فرستد و ایشان را به یاری خویش فرا می خواند. اما آنها اورا بین رکن و مقام به قتل می رسانند. او همان نفس زکیه است. این خبر به مهدی علیه السلام می رسد. پس با اصحاب خود از طریق عقبه ذی طول به سوی مکه ره می سپرد.
تا به مسجد الحرام می رسد و آنجا در جنب مقام ابراهیم چهار رکعت نماز می گزارد. سپس پشت خود را به حجر الاسود تکیه داده و برای مردم چنان خطبهای می خواند که هیچ کس نظیرش را نشنیده باشد. روایت شده که اولین سخن او این آیه است: بقیه الله خیر لکم ان کنتم مومنین ؛ باقی مانده (حجج الهی) برای شما بهتر است اگر باور دارید. سپس می گوید: انا بقیه الله فی ارضه: من باقی مانده خدا در زمین اش میباشم.
روایت دیگر بیانگر آن است که او بین رکن و مقام به نماز می ایستد، و بعد از آن باز می گردد، و همراه او وزیرش می باشد. او پشت به خانه کعبه می دهد و چنین ندای یاری خواهی بلند می سازد
ای مردم، ما و هر که ما را اجابت کند یا هر مسلمانی از خدا بر کسانی که بر ما ستم کنند یاری می طلبیم. ما خاندان پیامبرتان محمد (صلی الله علیه و آله) هستیم. ما شایسته ترین خلق به خدا و محمد (صلی الله علیه و آله) هستیم. هر که درباره آدم با من محاجه دارد، من سزاوارترین مردم به آدم هستم. هر که درباره نوح با من محاجه دارد، من سزاوارترین مردم به نوح هستم. هر که در باره ابراهیم با من محاجه دارد، من سزاوارترین مردم به ابراهیم هستم. هر که در باره محمد (صلی الله علیه و آله) با من محاجه دارد، من سزاوارترین مردم به محمد هستم. هر که درباره پیامبران با من محاجه دارد، من سزاوارترین مردم به پیامبران هستم.
آیا این سخن خدای متعال نیست که در کتاب محکم خود می فرماید: خداوند آدم و نوح و آل ابراهیم و آل عمران را بر جهانیان برگزید. اینان خاندانی می باشند که برخی از (نسل) برخی دیگرند، و خداوند شنوای داناست هان هر که از کتاب خدا، از من دلیل می خواهد، من سزاوارترین خلق به کتاب خدا هستم. هان، هر کس در سنت رسول خدا با من محاجه دارد، من سزاوارترین مردم به سنت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) هستم.
بعد از این سخنان، اصحابش که سیصد و سیزده نفرند، بین رکن و مقام با او بیعت می کنند. چون سپاه او تکمیل شده و به ده هزار نفر برسد، از مکه قیام جهانی خود را آغاز می کند. روایت شده که چون قیام نماید، هیچ معبودی غیر خداوند عزوجل باقی نمی ماند مگر آنکه آتشی بر آن فرود می آید و آن را می سوزاند. و آن قیام نخواهد بود مگر بعد از غیبتی طولانی، تا خداوند بداند چه کسی در غیبت او را اطاعت می کند و به وی ایمان میآورد.
عاملی که قرض دادن را ارزشمندتر از صدقه می کند!!
برادری و اخوت از همان ابتدا مورد توجه اسلام بوده است. پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) و ائمه معصومین (علیهم السلام) همواره توجه پیروان خویش را به حمایت از مسلمانان دیگر سوق میدادند. در نگاه بزرگان دینی زندگی اجتماعی مستلزم رعایت اصول و قواعدی برای بهتر زیستن است. مردم یک جامعه در صورتی میتوانند زندگی خوب و دور از ناراحتی داشته باشند که به دیگر اعضای جامعه نیز بیاندیشند و برای بهبود زندگی خود و دیگران تلاش نمایند.
یکی از اموری که در زندگی اجتماعی باید مورد توجه قرار داده شود مسئله قرض دادن میباشد. به این معنا که افراد نیازمند مقداری پول از دیگری قرض میگیرند تا پس از مدتی به وی بازگردانند. در این میان اگر زمانی برای پس دادن بدهی مورد توافق قرار گرفته باشد فرد طلبکار پیش از موعد مقرر نمیتواند درخواست بازپرداخت پول خود را داشته باشد.
اجر و پاداش قرض دادن به حدی است که در روایتی پاداش آن بیش از صدقه دانسته شده است: علی بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ یُونُسَ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ: مَکْتُوبٌ عَلَى بَابِ الْجَنَّةِ الصَّدَقَةُ بِعَشَرَةٍ وَ الْقَرْضُ بِثَمَانِیَةَ عَشَرَ وَ فِی رِوَایَةٍ أُخْرَى بِخَمْسَةَ عَشَرَ.[1] از رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) گزارش شده است که ایشان از جبرئیل درباره حکمت بیشتر بودن پاداش قرض از صدقه این گونه س?ال میکنند: «حکمت این موضوع چیست! در صورتى که هر کس صدقه میدهد در نظر ندارد آن را پس بگیرد، ولى کسی که قرض الحسنه میدهد در نظر دارد که آن را پس بگیرد؟! جبرئیل پاسخ میدهد: آرى! ولى هر کسی که صدقه می خواهد (قطعى نیست که) محتاج باشد.
اما آن کسی که قرض میخواهد یقیناً محتاج است. بنابر این: چه بسا صدقهاى که به مستحق واقعى نرسد. ولى کسى که قرض مىگیرد حتماً احتیاج دارد. بدین لحاظ است که ثواب قرض دادن از صدقه دادن بیشتر مىباشد.[2]
نکتهای که در این میان وجود دارد آن است که طبق آیات قرآن قرض باید «حَسَن»[3] باشد به این معنا که برای خدا، از مال حلال، از روی کمال خرسندی و با خوشرویی باشد و آن را با منت گذاردن و آزار دادن ضایع نکند.[4] بر شخص طلبکار لازم است که توان مالی فرد بدهکار را در نظر گیرد و او را مجبور به بازپرداخت مالش نسازد و به او مهلت دهد برای تهیه دِین خویش تلاش کند.[5]
در روایتی از امام صادق (علیه السلام) آمده است که بهترین صدقه آن است که منفعتی با خود به همراه داشته باشد.[6] به این معنا که فرد مقروض، با نظر خویش، هنگام بازگرداندن اصل پول با قرار دادن مقدار بیشتری پول در کنار آن یا گرفتن هدیهای از شخص قرض دهنده تشکر نماید. م?ید مطلب مذکور این روایت میباشد: «عَنْهُ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ: إِذَا أَقْرَضْتَ الدَّرَاهِمَ ثُمَّ جَاءَکَ بِخَیْرٍ مِنْهَا فَلَا بَأْسَ إِنْ لَمْ یَکُنْ بَیْنَکُمَا شَرْطٌ».[7]
وجود آیات و روایات در زمینه لزوم قرض دادن و احکام و قواعد آن به این علت میباشد که مسلمانان تشویق شوند در تنگناهای زندگی یکدیگر را یاری نمایند. رعایت اخلاق اسلامی در قرض دادن بسیار مهم است. در جامعه اسلامی مردم مسلمان باید در حد توان خویش یکدیگر را یاری نمایند و با دادن قرض به دیگران آنها را از فشارهای اقتصادی رهایی دهند. شخص بدهکار نیز باید تمامی تلاش خویش را به کار گیرد تا دِین خویش را در اسرع وقت ادا نماید و از دیرکرد بپرهیزد. همانگونه که شخص طلبکار نباید با اخلاق ناصحیح به توهین و تحقیر بدهکار بپردازد شخص مقروض نباید از اخلاق خوب قرض دهنده سوء استفاده نماید و با کمکاری و بیتوجهی بازگرداندن حق خویش را به تعویق اندازد.
توجه به این نکات از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است و عدم لحاظ این موارد منجر میگردد که اعتماد افراد به یکدیگر کاهش یابد و در نتیجه قرض دادن و قرض گرفتن به امری بسیار پیچیده و مشکل تبدیل گردد.
پی نوشت ها:
[1]. الکافی (ط - الإسلامیة)، ج4، ص33، ح 1: بر در بهشت نوشته شده است که پاداش صدقه ده برابر و پاداش قرض 18 برابرمیباشد. (در روایت دیگری 15 برابر آمده است.)
[2]. تفسیر آسان، ج2، ص 102.
[3]. البقرة/245.
[4]. ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج3، ص 72 و 73.
[5]. البقره/280: وَ إِنْ کانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلى مَیْسَرَةٍ وَ أَنْ تَصَدَّقُوا خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ/ و اگر [بدهکار]، تنگدست بود پس مهلتى باید تا گشایشى یابد، و اینکه صدقه بدهید برایتان بهتر است اگر مىدانستید. (ترجمه آیت الله مکارم شیرازی)
[6]. تهذیب الأحکام (تحقیق خرسان)، ج6، ص201، ح 7: «مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ صَفْوَانَ عَنِ ابْنِ بُکَیْرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) عَنِ الْقَرْضِ یَجُرُّ الْمَنْفَعَةَ قَالَ خَیْرُ الْقَرْضِ الَّذِی یَجُرُّ الْمَنْفَعَةَ».
[7]. تهذیب الأحکام (تحقیق خرسان)، ج6، ص201: «اگر مقداری پول قرض دهی و بیش از آن را به تو بازگردانند در صورتی که از قبل بینتان شرط نکرده باشید اشکال ندارد».
موانع رشد اخلاق حرفهای در سازمانها!
در سازمان ها و مراکز دولتی اخلاق حرفه ای آن طور که باید رشد چشم گیری نداشت و دیده می شود که خیلی کم رعایت می شود، علت یا علل این امر چه می تواند باشد؟ اجرتان با امام زمان
متاسفانه دیده می شود که در برخی از سازمان ها این مورد رعایت نمی شود ، عوامل این امر می تواند موارد مختلفی باشد که برخی از آنها را خدمت شما عرض می کنیم:
1: فقدان نگرش راهبردی به اخلاق حرفه ای
اخلاق حرفه ای در نگرش راهبردی، مسئولیت پذیری سازمان در قبال حقوق تمامی عناصر محیطی، اعم از داخلی و خارجی است که در موفقیت معطوف به آینده سازمان نقش راهبردی دارد. نگرش غیرراهبردی، تصوری ناقص، نارسا و حداقل گرایانه از اخلاق حرفه ای است که جامعیت را از آن می ستاند و آن را به سطح مسئولیت اخلاقی فرد در شغل تنزل می دهد. در این صورت، رویکرد مدیریت منابع انسانی به اخلاق حرفه ای، جایگزین رویکرد راهبردی می شود
2: تحویلی نگری
تحویلی نگری را بزرگ ترین بیماری شناختی دانسته اند که تمامی آ حاد مردم و بویژه پژوهشگران و مدیران به آن دچار می شوند. تحویلی نگری، عمده ترین مانع رشد اخلاقی سازمان هاست. مهندسی که به مدیرعاملی شرکت برگزیده می شود، اگر از دام تحویلی نگری نرهد، بر اساس سابقه و علاقه درسی و تحصیلی خود، مثلاً بر بعد فناوری تأکید ورزیده و با نگرش تک بعدی، تنها واحدهای خاصی از سازمان را می بیند و به آنها توجه کرده و از دیگر واحدها غفلت می ورزد. تحویلی نگری، نگرش تک بعدی و تحویل و تقلیل پدیده ای چندوجهی و چندضلعی به یک وجه یا ضلع آن، تحویل یک شکل به جزئی از آن و تحویل یک پدیدار به مقطعی از تاریخ آن است. «مولانا» در داستان معروف فیل و مردمان در تاریکی، بخوبی جزء نگری و عاجز ماندن از شناخت کلی و درست فیل را به تصویر کشیده است.
روش شناسی علوم تجربی که خصلت گزینشی دارد و تنها بعدی از پدیدار را مورد نظر قرار می دهد، در رواج تحویلی گری در دوران مدرنیسم تأثیری تام داشته است. تخصص گرایی نیز مزید بر علت شده و به رواج تحویلی نگری کمک کرده است.
تحویلی نگری در سازمان، زمینه ساز رشد سرطانی جنبه و یا ضلعی خاص و رکود دیگر جنبه ها و اضلاع می شود. بویژه اگر کسانی که بر کرسی های تصمیم گیری راهبردی سازمان تکیه زده اند، چنین نگرشی داشته باشند، وضع بسیار خطرناک خواهد شد. از آنجا که تحویلی نگری، مانع از دیدن جامع مشکلات می شود، مهارت تشخیص و حل مسئله را دچار انحراف می کند. داشتن تفکر تحویلی نگری باعث تصمیم سازی و تصمیم گیری غیراخلاقی در حل مشکلات اخلاقی سازمان می شود.
تحویلی نگری اخلاق حرفه ای و تحویل مسئولیت های اخلاقی به مسئولیت های حرفه ای و شغلی، از مصادیق تحویلی نگری در سازمان است. همین دیدگاه باعث می شود که فرد مسئول بگوید: «من مسئول امور تأمین اجتماعی و خیریه نیستم، من مسئول افزایش سود هستم و باید به مجمع گزارش دهم».
تحویل اخلاق حرفه ای به مسئولیت های اخلاقی افراد در مشاغل نیز، نوعی دیگر از تحویلی نگری است، در حالی که اخلاق حرفه ای فراتر و فراگیرتر از اخلاق کار است و تدوین و اجرای مرامنامه اخلاقی را نباید تنها به روابط عمومی و یا مدیریت منابع انسانی سپرد. در این صورت از اخلاق پزشکی، چیزی جز اخلاق پزشکان و پرستاران نمی ماند. بنابراین، اخلاق حرفه ای از جایگاه راهبردی فرو می افتد و تنها با رویکرد منابع انسانی به آن نگریسته می شود.
تحویل منشور چندوجهی اخلاق سازمان به چند کد اخلاقی و چند شعار کلی و غیرعملیاتی که به در و دیوار زده می شود، از دیگر انواع تحویلی نگری در سازمان است. تحویل اخلاق حرفه ای به مشتری مداری نیز نقصی بزرگ به شمار می رود زیرا تحویل منشور اخلاق سازمان به تنها یک ضلع آن است. تحویل اخلاق به قانون یا مسئولیت های اخلاقی به مسئولیت های حقوقی نیز بسیار در سازمان اتفاق می افتد.
راه درمان تحویلی نگری، ترویج الگوهای میان رشته ای برای کشف و حل مسائل و افزایش مهارت تفکر سیستمی است. نداشتن مهارت تفکر سیستمی، خطر تحویلی نگری را افزایش می دهد. علاوه بر آن، انتصاب استراتژیست ها نه کسانی که نگرش عملیاتی دارند به سمت های راهبردی می تواند در کم رنگ شدن تفکر تحویلی نگری م?ثر باشد
3: فرافکنی
فرافکنی، نادیده گرفتن نقش خود و تأکید شدید بر نقش عوامل محیطی است. دانش آموزی که پس از گرفتن نمره خوب می گوید خودم نمره خوب گرفتم و وقتی نمره نامطلوب می گیرد، می گوید «معلم به من نمره بد داد»، بی گمان دچار فرافکنی شده است. این حالت، پارادوکس «من به شرط او» را پدید می آورد، در این حالت، شخص یا سازمان، اخلاقی بودن خود را منوط و مشروط بر اخلاقی بودن دیگران یا دیگر سازمان ها می کند. می توان حدس زد که با چنین نگرشی، هیچ نوع اقدام مطلوب و م?ثری صورت نخواهد گرفت. نباید مسئولیت های اخلاقی را متوقف بر اخلاقی بودن دیگران کرد. مشتریان، حتی اگر خود اخلاقی نباشند، انتظار دارند سازمان با آنها برخوردی اخلاقی داشته باشد. بنابراین، هر فرد و هر سازمانی باید تغییر و تحول و اخلاقی بودن را خود آغاز کند. درد و دارو را هر دو در خود بجوید: دوائک فیه و دائک منک
4: مشتری مداری ابزارانگار و نه اصیل
مشتری مداری ابزارانگار، یعنی نگاه کردن به مشتری به عنوان ابزار سود. چنین نگاهی، نوعی تحویلی نگری است که مشتری را تا سطح یک ابزار پایین می آورد. با این نگرش، اگر سودی در کار نباشد و یا احتمال زیانی متصور باشد، بنگاه نیز خود را ملزم به پایبندی به حقوق مشتری نمی داند. این در حالی است که در مشتری مداری اصیل، مشتری از حقوقی اصیل برخوردار است که رعایت آنها، در گرو سود و زیان شرکت نیست. در این حالت، مشتری مداری انگیزه درونی دارد و منوط به هیچ چشم داشتنی نیست و مانند احترام والدین به فرزند یک طرفه است
در تلقی ابزارانگارانه نسبت به مشتری، نگرش سیستمی وجود ندارد زیرا گاه توجه به مشتری، به قیمت عدم توجه به کارکنان صورت می گیرد، در حالی که رضایت مشتری بدون رضایت کارکنان، تحقق نمی یابد. در حوزه اخلاق، قاعده ظروف به هم پیوسته جاری است. نادیده گرفتن حقوق کارکنان اثر منفی خود را بر عدم رعایت حقوق مشتری از سوی کارکنان خواهد گذاشت.
اصیل نبودن تلقی مشتری مداری باعث می شود گاه در شرایطی بحرانی و تعارض که در آن رعایت حقوق مشتری مستلزم پرداخت خسارت و هزینه است، سازمان از انجام وظیفه خود امتناع کرده و حقوق مشتری را زیر پا بگذارد. حتی اگر در پاره ای موارد، سازمان یقین کند که اجحاف به مشتری اساساً به چشم وی نخواهد آمد و مشتری از ضایع شدن حقوقش مطلع نخواهد شد، خود را ملزم به رعایت حقوق شهری نخواهد دید. در بازارهای انحصاری و بی رقابت نیز مشتری مداری حقیقی معنا ندارد. نصب شعار تکریم ارباب رجوع بر در و دیوار، مشتری مداری حقیقی را به دنبال ندارد. احترام و تکریم مشتری، رفتاری است که احساس ارزشمندی را به او منتقل می کند و نیز دوری از رفتاری است که موجب توهین و تحقیر مشتری می شود. رفتار چاپلوسانه و متظاهرانه و یا پذیرایی مشتری، احترام نیست. اعتماد به مشتری، زیان نرساندن به او، سرعت در تحویل بموقع و بی عیب کالا و ارائه خدمات، قیمت پایین همراه با کیفیت بالا، حفظ حریم شخصی افراد و رازداری و امانتداری، تنوع کالا و خدمات، ارائه خدمات در تمامی مراحل قبل و بعد از فروش و صراحت و صداقت یعنی داشتن رفتار اخلاقی از نوع قاطعانه، همگی از وجود مشتری مداری اصیل به حساب می آیند. معلوم نیست که تقسیم بندی مشتریان به معمولی، مهم و بسیار مهم (VIP) مصداق تبعیض نباشد
5: فقدان انگیزش
انگیزش و اخلاق، با یکدیگر همبستگی دارند. فقدان انگیزش، مانع از ترویج اخلاق در سازمان می شود، نتایجی غیراخلاقی دارد و انگیزه اخلاقی بودن را از بین می برد زیرا توجیه بسیاری از مدیران و افراد جامعه برای اعمال غیراخلاقی شان، این است که جامعه و انسان ها اخلاقی نیستند. «رابینز» انگیزه را نتیجه عمل متقابل بین شخص و وضعیت می داند. به این دلیل است که انگیزه در افراد متفاوت است. انگیزه، آمادگی اعمال نهایت تلاش برای دست یابی به اهداف سازمانی مشروط به توان ارضای برخی نیازهای شخصی است.
6: نارضایتی شغلی
رضایت شغلی، احساس ها و نگرش هایی است که هر کس به شغل خود دارد. تعهد سازمانی اما، نگرش و احساس های کارکنان درباره کل سازمان است. تلقی جدید از امنیت شغلی، ریشه آن را از درون می داند نه از مقررات و خط مشی ها و رویه های قانونی. اگر روزامد باشیم، اگر یاد بگیریم و خوب عمل کنیم، اگر در تخصص و کار خود اعتبار و ارزش بیابیم و اگر به امور شرکت آگاه باشیم و اگر برای ارائه کاری باارزش، کوششی مستمر داشته باشیم، برای خود امنیت شغلی ایجاد کرده ایم
7: فقدان مهارت تصمیم گیری
مدیریت، هنر تصمیم گیری است. ضعف در تصمیم گیری، باعث بروز رفتارهای غیراخلاقی در سازمان می شود. تصمیم گیری، فرایندی است محصول الگوهای مواجهه با مشکل، تبدیل مشکل به مسئله و حل اثربخش مسئله. تصمیم گیری اخلاقی، به 6 اصل وفادار است: اعتماد، کرامت انسانی، مسئولیت پذیری، انصاف، پای بندی به منش شهروندی و مراقبت و توجه نسبت به دیگران.
تصمیم اخلاقی، تصمیمی عقلایی است زیرا تصمیم اخلاقی «مطلقاً صحیح» نیست چرا که در عمل، ممکن نیست. عقلایی بودن یعنی نسبی بودن و هیجانی بودن
فرهنگ سازمانی ضعیف، الگوی مدیریت غیرمشارکتی، فقدان نگرش سیستمی و هوش هیجانی و مهارت های تشخیص و حل مسئله و فقر اطلاعاتی و تحلیل و شتابزدگی، موانع اصلی تصمیم گیری های اخلاقی در سازمان به شمار می آیند.
8: بلاتکلیفی یا تعارضات اخلاقی
از عمده ترین موانع رشد اخلاق حرفه ای در سازمان، بلاتکلیفی سازمانی است. پیچیده ترین وضعیت بلاتکلیفی اخلاقی، تعارضات اخلاقی است، یعنی وضعیتی که فرد یا سازمان، با دو راهه ای مواجه می شود و راه سومی نمی یابد و هر دو راه نیز غیراخلاقی اند. بنابراین، تعارض اخلاقی عبارت است از رفتاری که انجام آن از جهتی اخلاقاً زشت و ترک آن از جهت دیگر نارواست. افشای راز، کاری زشت است اما اگر رازداری متضمن خیانت به وظیفه سازمانی باشد، کاری نارواست. به این ترتیب، اگر فرد راست بگوید، باید رازی را افشا کند، افشای راز، خلاف قانون است. اگر رازداری کند باید حقیقت را کتمان کند، کتمان حقیقت نیز عملی غیراخلاقی است.
تعارضات اخلاقی دوگونه اند:
الف- تعارضات در اصول اخلاقی
ب- تعارضات در مسئولیت های اجتماعی
نمونه تعارض در اصول اخلاقی، تعارض در اصل صداقت و اصل رازداری است. راه حل غلط چنین تعارضی، استفاده از دروغ مصلحت آمیز است که یکی از عوامل ترویج دروغگویی در فرهنگ سازمانی به شمار می آیند. قاعده «دفع افسد به فاسد» که فرمول تنبل هاست، ساده ترین راه حل رایج برای حل تعارض در سازمان ها و جوامع است. تعارض اخلاقی در حرفه، غالباً تعارض بین مسئولیت هاست: مثلاً تعارض مدیر موفق بودن و پدر موفق بودن، تعارض مسئولیت سازمانی و وظیفه خانوادگی، تعدیل نیروی انسانی. پرداخت هدیه (رشوه) برای ترخیص کالا از گمرک، افشای داشتن دو دفتر برای مالیات، در تمامی این حالات، تعارض وجود دارد. به عنوان نمونه در مورد آخر، افشا با وفاداری سازمانی منافات دارد و منجر به اخراج فرد می شود که آن نیز با مسئولیت خانوادگی منافات دارد. عدم افشا نیز با مسئولیت های اجتماعی و ملی منافات دارد، اما ساده ترین راه حلی که برگزیده می شود، استفاده از قاعده دفع افسد به فاسد است، یعنی فاسد و بد را انتخاب می کنیم تا از افسد و بدتر مصون باشیم. این در حالی است که این اصل ظاهرالصلاح، بسیار فسادانگیز است:
کز ضرورت هست مرداری مباح بس فسادی کز ضرورت شد صلاح
با استفاده از این فرمول است که می گوییم: «مقداری رشوه بده تا مانع وارد آمدن ضرر فراوان به بنگاه شوی! راهی را انتخاب کن که هزینه اخلاقی (فساد) کمتری دارد!» در حالی که یکی از آثار فرهنگی این اصل در سازمان و اجتماع، رواج دروغ مصلحت آمیز است. فرد می گوید: «راست بگویم یا دروغ؟ اگر دروغ بگویم بد است، اما اگر راست بگویم مفاسد فراوانی به وجود خواهد آمد.» بنابراین: دروغ مصلحت آمیز به از راست فتنه انگیز! صورت منطقی این استدلال، درست است اما در واقعیت اجتماعی، فسادبرانگیز است. ما در نگرش سنتی خود به معضلات اخلاقی، فضیلت محور و یا ارزش مدار هستیم نه مسئله محور. رویکرد ما فضیلت گرایانه است نه کارامدی. باید توجه داشت که اولاً همواره افسد و فاسد نداریم و گاه این دو امر همسنگ هستند و تفکیک میان آنها و انتخاب افسد، کاری مشکل است. ثانیاً، استفاده از این قاعده دم دستی، چشم انسان را بر جستن راه سوم می بندد. جست و جو از راه های سوم در تمام موقعیت ها می تواند رهیافت مهم در مواجهه با تعارضات اخلاقی باشد. تعارض به خودی خود مانع نیست بلکه فرصت و بستر رشد است. ناتوانی در مدیریت تعارض مشکل آفرین است
ما در بیشتر تعارضات اخلاقی دچار بن بست موهوم «یا» شده ایم. این نگاه، خود نوعی تحویلی نگری است. در تعدیل نیروی انسانی فکر می کنیم راه حل منحصر است به یا اخراج نیروهای مازاد یا ضرر شرکت، در مورد دیگر یا باید راست گفت یا راز نگهداشت. دنبال راه سوم نمی رویم در حالی که مدیریت، هنر جست و جوی راه سوم در مواجهه با بن بست موهوم است. باید ابعاد تعارض را تحلیل کرد، تمامی راه حل های سوم را یافت، آنها را از نظر مطلوبیت بررسی و وزن دهی کرد، راه حل های مطلوب را آزمود و مطلوب ترین آنها را انتخاب کرد
9: فقدان نظام های جامع و اخلاقی
فقدان نظام های جامع و اخلاقی در زمینه های مختلف نظیر جذب و استخدام، پرداخت حقوق و مزایا و پاداش و تشویق، انتصاب و ارتقاء، اطلاع رسانی، نظارت و ارزیابی از جمله موانع رشد اخلاقی در سازمان هاست. نظام مند کردن تمام امور، مانع رفتارهای سلیقه ای و موردی و آیین نامه های پراکنده می شود. صرف وجود قانون و آیین نامه در افزایش پیش بینی پذیری، که عاملی مهم در اعتمادسازی و موفقیت سازمان است، کافی نیست بلکه نظام مند سازی باعث می شود قانون تا آنجا تقویت شود که امکان دور زدن آن کاهش یابد.
مدیری که می گوید: «هر امری را از من بپرسید تا به صورت موردی بگویم که چه باید بکنید.» اخلاقاً حق پرسش «چرا چنین کردی» را از زیردستان خود ندارد، اما مدیری که می گوید: «بر اساس نظام جامع مربوط به حوزه عملیاتی خود اقدام کنید.» می تواند از آنها بپرسد: چرا چنین کردی. نظام مند سازی سازمان و تعبیه نظام های جامع در تمام شئون، علاوه بر اینکه نرخ پیش بینی پذیری سازمان را افزایش می دهد، اعتماد راسخ، پایدار و فراگیر محیط به بنگاه را ایجاد می کند. از تصمیم های سلیقه ای و تبعیض آمیز می کاهد، شایسته سالاری را تحقق می بخشد، استقلال و مسئولیت پذیری بخش ها و مجموعه ها را در پی دارد، رابطه صف و ستاد را تشکیل می بخشد و زمینه ایجاد تحول در عین ثبات را فراهم می آورد.
10: لقمه انگاری بجای امانت انگاری
تلقی مدیر یا هر یک از کارکنان در مورد آنچه که در اختیار اوست، تأثیری ژرف در رفتار اخلاقی او دارد. در کسب و کار، اموالی در اختیار افراد قرار می گیرد تا در آنها، دخل و تصرف کرده و از آنها استفاده کنند. این بهره برداری باید بهینه و توأم با بهره وری باشد. امانت داری، مشابه مسئولیت پذیری است و باعث افزایش پیش بینی رفتار فرد و سازمان می شود و به اعتمادآفرینی می انجامد. فرد امانت دار در مفهوم اخلاقی کلمه، پیش بینی پذیر است و می توان به او اعتماد کرد. ارتباط با او آسان است و افراد در برابر او بلاتکلیف نیستند. امانت داری یک الگوی رفتار اخلاقی است و فرزند امانت انگاری است.
امانت انگاری، جهان بینی خاصی است که فرد نسبت به هستی می یابد. در این حالت، او تمام عناصر محیط داخلی و خارجی شرکت را امانت تلقی می کند. سهامداران، صاحبان امانت هستند و سرمایه خود را نزد مدیران و سازمان به امانت گذاشته اند. اعتماد مشتری به شرکت به معنای امانت سپردن حقوق مشتری نزد شرکت است. کاهش کیفیت و عدم اطلاع رسانی به مشتری، خیانت به امانت در کسب و کار است. کم فروشی، مصداق آن است. اعتبار و نشان تجاری شرکت، امانت است. کارکنان شرکت، امانت هستند. ابزار و امکانات نزد کارکنان، امانت است. در چنین تحلیلی، مفهوم امانت داری به مفهوم بهره وری نزدیک می شود. دغدغه بهره برداری می تواند بر دغدغه اخلاقی امانت داری استوار شود. کسی که امانت انگاری ندارد، دغدغه حفظ اموال عمومی و استفاده بهینه و بهره وری امکانات و اختیار را ندارد.
11: موانع فیزیکی و روانی محیط کار
در بسیاری موارد، زمین سازمان همچون شوره زاری است که سنبل برنمی آورد و نمی توان انتظار بروز فکر و عمل اخلاقی را در آن داشت. هنگامی که نور، گرما، سرما، و ارگونومی صندلی و رایانه تحویلدار بانک مناسب نیست، چگونه می توان انتظار داشت که تقاضای شمار فراوانی از مشتریان را پاسخ گوید. احداث مدرسه در کنار بزرگراه، استفاده از دستگاه نوار قلب فرسوده در بیمارستان و نظایر آن نیز مصادیق زمین شوره زارند. اعمال فشارهای روانی، تأثیر منفی بیشتری در مقایسه با فشارهای فیزیکی دارد. تغییر سمت مسئولین و تبعات ناشی از آن به دلیل خودمحوری و نه برنامه محوری، نمونه ای از این فشارهاست. تعارض صف و ستاد و یا مدیران سطوح پایین و مدیران ارشد، نمونه ای دیگر است.
برای مطالعه بیشتر در این زمینه می توانید به کتاب موانع رشد اخلاق حرفه ای در سازمان ها ، تالیف آقای احد فرامرز قراملکی مراجعه بفرمایید.
محمدمهدی اسماعیلی اظهار داشت: هدف از برگزاری این طرح، تربیت دانشآموزان طراز انقلاب اسلامی در جهت کسب رتبهها و رشتههای برتر دانشگاهی بوده و در این زمینه سرمایهگذاری خوبی انجام شده است.
وی افزود: بسیج دانشآموزی در این طرح، مأموریت شناسایی و ثبتنام دانشآموزان مستعد و حائز شرایط را به عهده دارد و برنامههای علمی و آموزشی بر عهده مؤسسه علمی آموزشی رزمندگان اسلام است.
رئیس بسیج دانشآموزی شهرستان شاهرود تصریح کرد: امسال بیش از 100 نفر در آزمونهای مرحله کوتاه مدت و بیش از 500 نفر در مرحله میان مدت و کوتاه مدت طرح آیههای تمدن در شهرستان شرکت کردهاند که قریب به 300 نفر پذیرفته شدهاند.
اسماعیلی خاطرنشان کرد: با توجه به برگزاری آزمون تعیین سطح برگزار شده در طرح کوتاه مدت، 36 نفر که دانشآموزان سال چهارم متوسطه در سال تحصیلی جدید هستند، انتخاب شدند و در طرح شرکت خواهند کرد.
همچنین در این همایش، سیدعلی حسینیتاشی مسئول مؤسسه رزمندگان اسلام شاهرود نیز در سخنانی با اعلام اینکه سه سال است که این طرح با همکاری مؤسسه علمی آموزشی رزمندگان اسلام برگزار میشود، اظهار داشت: امسال برنامهها با سه محور آزمونهای گام به گام، اردوهای آموزشی و همایشهای مشاورهای انجام میشود.
وی افزود: اردوی آموزشی به مدت هشت روز در سمنان برگزار خواهد شد و دانشآموزان با توجه به برگزاری آزمون تعیین سطح به دو گروه (الف) و (ب) تقسیم شدهاند که گروه (الف) از پرداخت شهریه معاف و گروه (ب) باید نصف شهریه را پرداخت کنند.
حسینی خاطرنشان کرد: هزینه در نظر گرفته شده برای هر دانشآموز، یک میلیون و 350 هزار تومان است که توسط سازمان بسیج دانشآموزی برای دانشآموزان گروه (الف) پرداخت میشود.
وی تصریح کرد: اگر دانشآموزان در کنکور حائز رتبههای برتر شوند، علاوه بر تقدیر از آنها در طول تحصیل دانشگاه نیز حمایت خواهد شد و تا اشتغال به کار برنامههای آنها توسط سازمان بسیج پیگیری میشود.
رئیس بسیج دانشآموزی شهرستان شاهرود گفت: طرح آیههای تمدن بسیج دانشآموزی در سه سطح کوتاه مدت (آمادگی برای کنکور)، میان مدت (دانشآموزان متوسطه دوره اول) و بلندمدت (پایه ششم ابتدایی) و از میان دانشآموزان مستعد معدل بالای 18 بسیجی مدارس انتخاب و بعد از آزمون تعیین سطح در طرح پذیرفته میشوند.
|
به گزارش سرویس وبگردی « سراج24 » وبلاگ یکی بود یکی نبود نوشت:
تا حالا شده یه حرفی بخواهید بزنید یا یه چیزی بنویسید اما بترسید؟
البته نه از کسی... شاید از خدا ... نمیدونم شایدم ترس نیست!
اما یه حالتی مثل اینکه نفس درست بالا نمییاد... بدن میلرزه یا...
حتماً شنیدید دوباره به یک آمر به معروف حمله شده؛ نه؟!
خبر جالبیه!
جالبیش اینه که این دفعه ناموس من و شما رو زدند!
یه دختر30 ساله
میتونست خواهر من یا شما باشه!
غیرتیا کجایید؟ خوابید؟ دنبال آب یخ و گرمی نونید؟
وسط روز روشن دختری یه امر به معروف ساده میکنه، اون هم با روی خوش و قول معروف؛ فرد بیحجاب هم به او حمله میکنه!
جالبه مردمی هم که اونجا بودند، موافق این کار نبودند، اما نمیدونم ترسه یا نون به نرخ روز خوردنه یا... که باعث میشه دفاع نکنند؟
گفتند دوره این کارها گذشته، یعنی دین دوره داره؟ دوره نماز و روزه کی میگذره؟
زنگ خطر از این بلندتر هم میشه؟ داره گوش عالمو پاره میکنه صداش! اما نمیدونم چرا آقایان نمیشنوند؟
راستی سمعکی هم اختراع شده که گوش وجدان آدمو تقویت کنه؟
اگر در دورههای آموزشی برای این مأموران زحمتکش نیروی انتظامی، 2 واحد دینی و قرآن هم بگذارند بد نمیشهها!
آخه میدونی مأمور انتظامی گفته: ما فقط دزد میگیریم!
نه! انصافاً قضیه دردآور نیست؟ شایدم کمدیه!
یعنی اینها تاحالا امر به معروف نشنیدند؟
حالا سربازها هیچ! آخه تقصیری هم ندارند؛ باید دستور باشه؛ ممکنه توبیخ بشن، رؤساشون چی؟
آقای ... اصلاً عمومی حرف میزنم! آقایان، یه کاری بکنید... آزاد مردا، روشنفکرا، مسلمونا... اگر کسی بمیره حق داره!
لازمه هممون ماجرای خلخال کشیدن از پای اون زن در زمان امیرالمومنین (ع) توی بصره را بخونیم! توی نهج البلاغه است؛ حضرت امیر (ع) میگه اگر بمیرید حقه!
نمیدونم؛ بالاخره یکی باید یه کاری بکنه؛ اصلاً مسئولان ازشون آبی گرم نمیشه «قل إنما أعظکم بواحده أن تقوموا لله مثنى و فرادى» بیاید خودمون یکی کاری بکنیم...
بنویسیم، شعر بگیم، آهنگ بسازیم، فیلم بسازیم...
قلم به دستها، هنرمندا، بجنبید
سایتها، مؤسسات، مراکز فرهنگی، خبرگزاریها... فراخوان وبلاگی، مقاله، شعر و فیلمنامه
هر کسی که میتونه توی دانشگاه کار کنه؛ دیر شده که همچین اتفاقایی میاوفته! حوزه چرا ساکته؟ بیانیهای، امر به معروف دستور دینه! حوزه تخصوصیتون!
من که صدایم به جایی نمیرسه، هرکی میرسه و میتونه بسم الله.
+ سلام.دوستان عزیزی که افتخارمیدن و به این وبلاگ سر میزنن من مدتیه تو فیسبوک به اسمalikhodabakhshi@gmail.comفعالیت میکنم. یاعلی