فرهاد نیلی، کارشناس اقتصادی در گذشته برای نقش بانک مرکزی اصطلاح جالبی را به کار گرفته بود. وی گفته بود که اقتضای دوران رونق، انقباض پول است؛ در حالی که در دوران رکود باید سعی شود با تحریک تقاضا، اقتصاد از رکود خارج شود. وی تناسب سیاستگذاری پولی با اقتضائات رونق و رکود را به «بادبادکبازی» تشبیه کرده و گفته بود که «یک بادبادکباز، زمانی که باد میآید، باید نخ بدهد و زمانی که هوا آرام است باید نخ را جمع بکند. دائم نمیشود نخ را جمع کرد؛ چون بادبادک سقوط میکند؛ دائم هم نمیشود نخ داد چون نخ کم میآید، اما اگر باد شدید است، باید بادبادکبازی را تعطیل کرد. وقتی که اصلاً باد نمیآید هم باید بادبادکبازی را تعطیل کرد.
اکنون شرایط دولت و بانک مرکزی دقیقاً به تشبیه فرهاد نیلی میماند. نقدینگی در تولید کم است و از سوی دیگر تورم به خاطر شرایط نقدینگی به مخاطره افتاده که خود موجب بروز فضای رکود تورمی شده است. بنابراین در شرایط فعلی کار برای دولت و تیم اقتصادیاش پیچیدهتر است. از یک سو باید به فکر حجم بالای نقدینگی و کنترل آن با ابزارهای پولی باشند و از سوی دیگر تولید را از حالت رخوت و کمبود نقدینگی خارج سازند.
در این بین بانک مرکزی که نقش جدی و حیاتی در اقتصاد فعلی کشور دارد، برای رفع دغدغه کنترل تورم متعهد شده است که حجم پول را کنترل کند. از سوی دیگر بانک مرکزی از ناحیه لابی تولیدکنندگان تحت فشار است؛ بنابراین به آنها هم قول داده است که نقدینگی مورد نیاز آنها را تأمین کند. به مردم هم قول داده است که از انبساط پولی نامناسب جلوگیری کند. اما اینها با هم قابل جمع نیست و در واقع یکی باید فدای دیگری شود.
پس باید در ابتدا نقدینگی هدایت شده، تورم آرامتر و در نهایت تولید نیز رونق بگیرد. بازار پولی کشور و مجری پاسداشت از حریم آن یعنی بانک مرکزی وظیفه خطیری دارد. تنظیم سیاست پولی به گونهای که تولید، مردم و بدنه اقتصاد آسیب نبیند، نیازمند به کارگیری پارامترهای دقیق از سوی بانک مرکزی برای بازار پولی کشور است. اما در بازار پولی کشور چه متغیرهایی مهم هستند؟ در همین باره دکتر مهدی حنطه، استاد دانشگاه یادآور شده است که حجم پول، نقدینگی و نرخ بهره از جمله متغیرهای حوزه بازار پول یک کشور هستند که تغییر در شدت و میزان هر کدام از این متغیرها مجموعه بازار پول یک کشور را به سوی انبساطی یا انقباضی شدن هدایت میکند.
سیاستهای طرف تقاضای اقتصاد، سیاستهای پولی و مالی هستند. بررسی میزان و حجم نقدینگی موجود در اقتصاد ایران در طول سالهای گذشته از یکسو و همچنین نرخ رشد نقدینگی از سوی دیگر نشان میدهد که مجموعه اقتصاد کلان ایران و به ویژه صنایع نیازمند نقدینگی بودهاند اما این نقدینگی به علت ضعف در نظارت بر هدایت آن به سوی حوزههای مولد و اشتغالزا، موجبات ایجاد و افزایش تورم شده است.
این مسئله به گونهای بوده است که گاه بیمحابا افزایش نقدینگی در قالب تحرکبخشی به اقتصاد ایران در قالب سیاستهای انبساطی پولی در دستور کار قرار گرفته و از سوی دیگر گاه در قالب مهار تورم از طریق مهار نقدینگی سیاستهای سه قفله و شش قفله کردن خزانه و انقباض پولی مورد توجه بوده است. این ناهماهنگی در میزان نقدینگی وارد شده به اقتصاد ایران، نشان از عدم انضباط در سیاستهای پولی داشته به نحوی سیاستهای انضباطی پولی همواره مقدم بر سیاستهای انبساطی و انضباطی پولی بوده است؛ مسئلهای که همواره به دلایل مختلف مورد غفلت سیاستگذاران پولی و کلان اقتصادی است.
نکته قابل توجه در اقتصاد ایران از منظر مفاهیم رابطه نقدینگى و تورم، مفاهیم نرخ رشد نقدینگی و نرخ رشد تولید است. به عبارت دیگر شواهد مطرح شده نشان میدهد که همواره نرخ رشد نقدینگی به مراتب بیشتر از نرخ رشد تولید بوده و بدیهی است که تفاوت بین نرخ رشد نقدینگی و تولید شامل افزایش تورم، جذب واردات و... شده است و بخشی از آن نیز به عنوان تورم نهفته در حوزههای سوداگرى اقتصاد مطرح بوده که گاه و بىگاه یکى از بخشها را دستخوش تغییرات قیمتى و تورمى سریع کرده است. بازشناسی تورم از منظر دلایل ایجادی آن با نگاه به نظریههای اقتصادی بیانگر آن است که تورم پولی از منظر نظریهپردازان پولگرا، گرچه پول در کوتاه مدت بر متغیرهای حقیقی اقتصاد از جمله تولید اثرگذار بوده اما در میانمدت و بلندمدت بر متغیرهای اسمی اقتصاد مثل تورم هم تأثیرگذار است.
از این منظر رشد نقدینگی فینفسه خوب یا بد نیست بلکه کلید اصلى ماجرا انضباط در هدایت نقدینگی به سوی حوزههای مولد اقتصاد در قالب تسهیلات پولی سالانه است.