حجتالاسلام حمید رسایی نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی در واکنش به اظهارات اخیر محمد خاتمی که پیشبینی ترور فیزیکی را مطرح کرده بود، یادداشتی نوشته و نسخهای از آن را در اختیار خبرگزاری فارس قرار داده است که متن کامل آن از نظرتان میگذرد.
خاتمی راست می گوید، مراقب ترورهای سازماندهی شده جدید باشید
در هفته گذشته خاتمی، رئیس دولت اصلاحات، حوادث پیش آمده در حاشیه استقبال از رئیس جمهور را سازماندهی شده دانسته و گفته است: « این جریانات سازماندهی شده است نه خودسر. اگر جلوی جریانات تخریبی گرفته نشود مثل زمان اصلاحات میشود که اوایل این طور بود و بالاخره منجر به ترور شد. وزارت اطلاعات و قوه قضائیه مسئول است که این امر را پیگیری کنند.» به جای قضاوت عجولانه باید به آقای خاتمی حق داد که ترور سعید حجاریان را سازماندهی شده دانسته و امروز نیز نگران تکرار همان ترورهای سازماندهی شده است. با این تذکر که جناب خاتمی سال 88 همه واقعیت را نمی گوید بلکه بخشی که به نفع این جریان هزار لایه است را بیان می کند!
در هفته گذشته خاتمی، رئیس دولت اصلاحات، حوادث پیش آمده در حاشیه استقبال از رئیس جمهور را سازماندهی شده دانسته و گفته است: «این جریانات سازماندهی شده است نه خودسر. اگر جلوی جریانات تخریبی گرفته نشود مثل زمان اصلاحات میشود که اوایل این طور بود و بالاخره منجر به ترور شد. وزارت اطلاعات و قوه قضائیه مسئول است که این امر را پیگیری کنند.»
بلافاصله این مواضع با استقبال بلندگوهای استکبار و انتقاد برخی از رسانه های داخلی و از جمله رسانه های منتقد وی مواجه شد. رادیو صدای آمریکا با عنوان خاتمی: "اگر با جریانهای تخریبی برخورد نشود به ترور ختم میشود" و تلویزیون بی بی سی فارسی با تیتر "هشدار خاتمی نسبت به بازگشت ترور" به استقبال موضعگیری خاتمی رفتند.
به نظرم در باره این اظهار نظر خاتمی نباید زود قضاوت کرد بلکه با بررسی مستند سوابق موضوع، می توان به این نتیجه رسید که بخشی از ادعای خاتمی صحیح و منطبق بر واقعیت است.
ترور سال 78 سازماندهی شده بود یا خودسرانه؟
در حقیقت اشاره خاتمی به واقعه ترور سعید حجاریان است که در ماه های پایانی سال 78 اتفاق افتاد. خاتمی در آن ایام هم با صدور نامه ای اعلام کرد : "معتقدم مسأله عمیق تر است و به لحاظ روان شناختی باید پیگیری شود و با یک حرکت وزین فرهنگی برای ریشه یابی این نوع خشونت ها و جلوگیری از آن به عمل آید." وی همچنین در نامه ای به وزیر اطلاعات وقت از وی خواست تا با عنایت به تأکید رهبر معظم انقلاب مبنی بر برخورد قاطع و سریع با عوامل این ترور، چشم فتنه بیرون آورده شود.
یونسی، وزیر اطلاعات دولت خاتمی اما پس از مدتی در این باره اعلام کرد : "اهداف این افراد بر اساس احساسات شخصی و تشخیص فردی آنان استوار است و از نظر ما وابستگی خارجی و وابستگی جناحی برای آنان متصور نیست. از نظر ما این افراد گروهی خودسر هستند که با انگیزه ماجراجویانه و احساساتی اقدام به این کار کردند."
اما واقعیت قصه ترور سعید حجاراین چه بود؟ آیا واقعا بر اساس ادعای امروز آقای خاتمی سازماندهی شده بود؟ آیا جریان سیاسی خاصی در پشت آن قرار داشت؟ یا نظر وزیر اطلاعات وقت درست و ترور حجاریان سازماندهی شده نبوده بلکه خودسرانه بوده. بنده معتقدم که بر خلاف بسیاری از مواضع آقای خاتمی، ادعای ایشان درست و نظر وزیر اطلاعات وقت وی که ترور سعید حجاریان را خودسرانه دانسته بود غلط است.
قضاوتى غیر منصفانه
سال 78 و پس از واقعه قتل های زنجیره ای و کوی دانشگاه پس از سوء قصد به سعید حجاریان، اظهار نظرهاى مختلفى درباره ماهیت گروه ترور و مسأله صدور فتواى ترور بر زبانها جارى شد. در این جنگ روانى نیز سعى شد تا مسأله ترور را همانند قتلهاى زنجیرهاى و کوی دانشگاه به یک فکر و اندیشهاى دینى گره بزنند و به شخص و گروه خاصى منتسب کنند. در اولین حرکت، روزنامه صبح امروز که مدیر مسئول آن ترورشده بود، نوشت: "من تروریستها را مىشناسم ... آنها نیروى نظامى نبودند، دست به اسلحه نبردند و شلیک نکردند، بلکه فتوا دادند و حکم صادر کردند." (26 اسفند 78)
بیست روز پس از این اظهار نظر، در حالى که هر روز بر حجم این اتهامات در روزنامهها افزوده مىشد و شخصیتهاى دلسوز سیاسى مىبایست آن را کنترل مىکردند، محمد سلامتی، عضو فعال سازمان غیر دینى مجاهدین انقلاب و دبیر کل آن اعلام کرد: "کسانى که با انگیزههاى ایدئولوژیک دست به ترور مىزنند، به مجوز شرعى نیاز دارند." علاوه بر وی در تیتر برخی رسانه ها اعلام شد: "دیگرانى بودند که تصمیم گرفته و مجوز دادند و بعد عدهاى اجرا کردند."
تمام این سخنان - که به گوشه کوچکى از آن اشاره شد - در حال و هواى روزهاى نخست پس از ترور مطرح شد، امّا سخنى که پس از نُه ماه از طرف آقاى حجاریان در یک مصاحبه مطبوعاتى عنوان شد، شاید غیر منصفانهترین سخن و حتى کینهجویانه بود. وى در پاسخ به سئوال خبرنگارى که پرسید هیچ تصور مىکردید روزى توسط چنین افرادى ترور شوید؟ گفت: "نه، انتظار نداشتم. از جریانهاى داخلى انتظار نداشتم. گاهى درباره گروههاى برانداز خارجى فکر مىکردم، امّا در باره اینها نه. زیرا کسى که ادعاى دیندارى مىکند براى این کارها باید حجت شرعى داشته باشد. فکر نمىکردم عالمى در سطح بالا اجازه ترور بدهد، چون در اسلام ترور حرام است. اسلام اجازه ترور نمىدهد."
جالب این است که آقاى حجاریان در پاسخ به سئوال دیگرى، وقتى خبرنگار مىپرسد: آیا ضاربین شما حکم داشتند و شما در جریان قرار گرفتید؟ مىگوید: "خیر. من دنبال نکردم ببینم حکم داشتند یا نه، امّا آدم متدین براى حرکات خود - مخصوصاً قتل نفس - باید جواز شرعى داشته باشد وگر نه دیندارىاش بىمعنا مىشود. مگر اینکه فکر کنیم اینها ضارب نبودند، یا در دیندارىشان شک کنیم. والا آنهایى که قبل از انقلاب هم دست به ترور زدند، مثل فداییان اسلام و مؤتلفه، بالاخره از جایى جواز گرفتند. امام جواز ترور نمىداد، حتى در زمان شاه. من فکر مىکنم کسى که ادعاى دیندارى مىکند، از امام تبعیت مىکند، بنابر این چنین کارى را انجام نمىدهد." (روزنامه ایران: 27 آذر 79)
سئوال این است که چرا آقاى حجاریان در آن ایام ادعا مىکرد این کار توسط گروههاى داخلى نظام انجام شده و چرا آن گروه را رسماً نام نمىبرد؟! وى مىگوید: "فکر نمىکردم عالمى در سطح بالا اجازه ترور بدهد ..." سئوال این است که وى از کجا پى برده بود عالمى اجازه ترور را صادر کرده است؟! چرا از آن عالم سطح بالا نام برده نمی شد؟! چرا به طور جدى در دیندارى عاملان ترور شک نمىکند؟ اشخاصى که قبل از ترور وى، چند عملیات مجرمانه دیگر نیز داشتهاند! سئوال این است که چرا آقاى حجاریان در باره "وجود مجوز شرعى ترور" در این گروه با قاطعیت سخن مىگوید، امّا در خصوص عدم دیندارى عاملان ترور با تردید و شک؟!
نوار تهدید، جعبه سیاهى که هرگز رمز خوانى نشد!
یک روز پس از ترور سعید حجاریان، در تاریخ 23 اسفند 78، شوراى اسلامى شهر تهران در اقدامى عجولانه، خبر از کشف نوارى داد که در آن سعید حجاریان تهدید به ترور شده بود! رئیس شوراى شهر، گوینده نوار را از همفکران و مرتبطین با سردار نقدى و حجتالاسلام والمسلمین روح اللَّه حسینیان معرفى کرد و بسیارى، چون روزنامه «هم میهن» این نوار را جعبه سیاه ترور حجاریان نامیدند.
شاید آن روز، هیچ کس فکر نمىکرد که پخش این نوار و مانور سیاسى روى آن، بعدها تبدیل به یک معضل و مشکل براى کسانى شود که قصد داشتند ترور را به یکى از منتقدان دلسوز خود نسبت دهند.
تهیه کننده نوار که رضا احمدى - جوانى 21 ساله - نام داشت، از آنجا که آدرس و نشانى خود را در نوار اعلام کرده بود! یک روز پس از تحویل نوار به شوراى امنیت ملى - در تاریخ 25 اسفند - دستگیر شد و به مدت 100 روز در بازداشت بسر برد. وى پس از آزادى از زندان، خبرى را در مطبوعات فاش کرد که هرگز به شکل صریح و شفاف تکذیب نشد! و جعبه سیاه ترور سعید حجاریان، همچنان در هالهاى از ابهام باقى ماند و علامت سئوال به وجود آمده، هرگز محو نشد!
و امّا داستان نوار چه بود
یک ماه پس از ترور سعید حجاریان، على رغم وجود اختلافات داخلى میان اعضاى شوراى شهر در خصوص پخش یا عدم پخش محتویات نوار تهدید، خانم صدیقه وسمقى به عنوان عضو کمیته تحقیق و پیگیرى ترور آقاى حجاریان، هنگامى که از روند تحقیقات گزارش مىداد، از کشف این نوار سخن گفت: "قرار است این نوار در جلسه امروز پخش شود و پس از پایان جلسه نیز، نوارِ تکثیر شده به هر یک از خبرنگاران اختصاصى شورا تحویل مىشود." (رسالت: 24 فروردین 79)
در همین هنگام یکى از پرسنل روابط عمومى شورا ضبط کوچکى را در مقابل میکروفون قرار داد و دقایقى از صداى فرد تهدید کننده نوار را پخش کرد. گروه اجتماعى روزنامه صبح امروز متن پخش شده را چنین گزارش مىکند: "اینجانب رضا احمدى، عضو گروه فداییان اسلام و همچنین عضو هیأت مؤسس حزب سازمان فدایى ولایت فقیه هستم. جناب آقاى سعید حجاریان! از دیدگاه حزب جوانان فداییان ولایت فقیه و دیدگاه فداییان اسلام، به دلایل زیر محکوم به ضدیت با ولایت فقیه و مرتد هستید و سابقه شما نشان مىدهد با ولایت فقیه ضدیت دارید.
1 . امضا نکردن فرم التزام به ولایت فقیه در هنگام انتخابات شوراهاى اسلامى.
2 . تئورى ضد انقلابى و ضد ولایتى "فشار از پایین و چانه زنى از بالا".
3 . تئورى ضد انقلابى و ضد ولایتى "فتح سنگر به سنگر نظام" یعنى سپاه، نیروى انتظامى، وزارت اطلاعات، قوه قضائیه، مجلس و نهاد رهبرى.
4 . ایجاد جنگ روانى و تخریب یکى از چهرههاى شاخص انصار حزب اللَّه، یعنى حاجآقا..." (روزنامه صبح امروز: 24 فروردین 79)
پس از پخش قسمتى از نوار تهدید، به علت مخالفت تعدادى از اعضاى شوراى شهر و به وجود آمدن درگیرى لفظى میان برخى از اعضاى شورا، از ادامه پخش نوار جلوگیرى شد. خانم صدیقه وسمقى که ظاهراً از برخى اخبار پشت پرده این نوار بىاطلاع بود و بر پخش آن اصرار مىورزید، در برابر اظهار مخالفت برخى دیگر از اعضاى شوراى شهر مىگوید: "چرا این نوار را معضل کردید؟ اصلاً محرمانه نبوده. این شخص، خود را نواب صفوى زمان مىداند و حاضر است این را همه جا بگوید. افکارى که در این نوار هست، در جامعه و پشت بلندگوهاى عمومى ترویج مىشود. این نوارى است که به حجاریان داده شده و محرمانه نبوده و ما ممنوعیت و محدودیت براى انتشار آن نداریم." (روزنامه صبح امروز: 24 فروردین 79)
جالبتر از موضعگیرى منفعلانه این عضو شوراى شهر تهران، برخورد دو عضو دیگر این شورا نسبت به انتشار این نوار بود. آقاى حکیمىپور و اصغرزاده - این دو نام را به خاطر بسپارید - در مصاحبههاى مختلف که در خصوص مسأله ترور سعید حجاریان داشتند، همواره بر اهمیت یک نکته خاص تأکید مىکردند و آن سندیت این نوار براى نشان دادن "بخش فرهنگى و تفکر سیاسى ترور" بود!
ابراهیم اصغرزاده در همان روزهاى نخست پس از ترور، در این باره گفت: "این نوار به جز سندیت امنیتى و اطلاعاتى، سندیت سیاسى هم دارد و نشانگر آن است که یک تفکر خشن، زمینهساز این قبیل تهاجمات به ملت است. ما در یک موقعیت جدى براى تسویه حساب قطعى با خشونت و تفکر خشونت هستیم." و امّا احمد حکیمىپور، به اندازه ابراهیم اصغرزاده براى جعبه سیاه ترور، اهمیت اطلاعاتى و امنیتى قائل نبود، بلکه اساساً آن را فقط براى بررسى بخش فرهنگى و تبلیغى خشونتگرایان مفید مىدانست! او نیز در مصاحبه با روزنامه صبح امروز گفت: "آن نوار بیشتر از این جهت مهم است که تفکرى را که پشت جریان خشونت است، نشان مىدهد. ما دنبال این نیستیم که چه کسى این نوار را پر کرده است! چون کسانى کهآن را پر کردهاند، در این حادثه خاص دخیل نبودهاند. منتها از این نوار مىتوان بخش فرهنگى خشونت را شناسایى کرد که اینها با چه استدلالهایى با مخالفین خود مبارزه مىکنند و خونآنها را حلال مىکنند! ما دنبال این هستیم که آن بخش فرهنگى و تبلیغى خشونتگرایان را از این نوار بررسى کنیم." (صبح امروز:3 اردیبهشت 79)
البته احمد حکیمىپور پیش از این در مصاحبه دیگری گفته بود: "این نوار روز بعد از ترور حجاریان (!) در اختیار ما قرار گرفت. ما نیز بلافاصله آن را در اختیار مقامات مسئول قرار دادیم. کسانى که این نوار را پر کردند، بلافاصله دستگیر شدند و هیچ ارتباطى با تیم ترور نداشتند." (روزنامه فتح: 9 فروردین 79)
جعبه سیاهی که هنوز هم معضل اصلاح طلبان شده
پخش خبر "نوار تهدید" و یا "جعبه سیاه" ترور، به طور ناخواسته تبدیل به یک معضل شد! احمد حکیمىپور ادعا مىکرد که نوار یک روز پس از ترور در اختیار شورا قرار گرفته، امّا عابدینى و اصغرزاده، دو عضو دیگر شورا معتقد بودند که نوار بیست روز پیش از ترور در اختیار شورا قرار گرفته است. (صبح امروز: 25 اسفند 79) البته این قول درست بود چرا که تهیه کننده نوار پس از آزادى از زندان ادعا کرد که چند ماه قبل از ترور، نوار را به حجاریان تحویل داده و در زمان تحویل نوار، آقایان حکیمىپور و اصغرزاده حضور داشتند!
پس از درگیرى لفظى برخى از اعضا درباره انتشار این نوار و تحویل آن به مطبوعات، جلسه غیر علنى تشکیل شد، امّا این نوار، هرگز در اختیار خبرنگاران قرار نگرفت! یک عضو مؤثر شوراى شهر که سوابق فعالیتهاى متعدد سیاسى دارد، براى به فراموشى سپردن این نوار به خبرنگاران گفت: "کارى که در شوراى شهر انجام شد، یک عمل اشتباه بود. زیرا انتشار این نوار که از مغز علیل عدهاى خودسر و قانونشکن تراوش کرده است، برخلاف مصالح عمومى و ملى است! چرا که در این نوار، فرد تهدید کننده، خودش را منتسب به جاهایى کرده است که براى ما ثابت شده این انتصابات صحیح نیست و اینها قصد تعریض به مقدسات جامعه ما را داشتهاند و لذا نبایستى حرفهاى این نوار به عنوان مستند مورد عمل قرار گیرد." (رسالت: 24 فروردین 79)
جعبه سیاه به سخن آمد و ماهیت خاتمی و دوستانش را نشان داد
البته رئیس وقت شوراى اول شهر تهران و برخى از اعضاى مؤثر آن، چند روز پس از ترور حجاریان در مصاحبههاى مختلف اعلام کرده بودند که "چنانچه پیگیرى قضیه توسط مسئولان امنیتى به درازا کشیده شود، محتواى این نوار و شیوه به دست آوردن آن را به اطلاع عموم خواهیم رساند." با وجود این تأکیدات، هرگز نحوه تهیه نوار علنى نشد تا اینکه رضا احمدى - جوان 21 ساله و تهیه کننده نوار - پس از 100 روز از زندان آزاد شد و ابهامات بسیارى را برطرف کرد. وى در مصاحبه با خبرنگار روزنامه رسالت گفت: "به منظور کمک گرفتن براى هیأت مذهبى با آقاى طباطبایى عضو شوراى شهر در نماز جمعه صحبت کردم و او من را به آقاى حجاریان معرفى کرد. من نه عضو انصار حزب اللَّه بوده و نه هستم و اولین بارى بود که حجاریان را از نزدیک مىدیدم. او در جلسه اول خیلى از من استقبال کرد و گفت: شنیدهام عضو انصار حزب اللَّه هستى، امّا خوشحالم که شما مثل آنها نیستى و حرفهایت را مىزنى!
در آن جلسه من هم انتقادات خودم را از روزنامه صبح امروز به او گفتم، در رابطه با اهانت به ائمه و ... او به من خندید و پاسخى نداد و گفت این اندیشه ماست و شما باید اندیشه را با اندیشه جواب بدهید. جلسه بعد هم در شوراى شهر بود که چون هماهنگ کرده بود، بیشتر مرا تحویل گرفتند و در همین جلسه بود که آقاى حجاریان بحث نوار را مطرح کرد و گفت: شما هر چه اندیشه دارید، بر روى نوار بگوئید.
در جلسه سوم گفت: حرفهاى من را هم در نوار بگو، حرفهاى خودت را هم بزن، حجاریان به من گفت: در نوار من را تهدید کن. به او گفتم آیا مشکلى براى من پیش نمىآید؟ او گفت: نه باقیش با من، البته ممکن است انصار حزب اللَّه تو را با تیر بزنند، ولى (اداره) اطلاعات و ... با من. آقاى سعید حجاریان به من گفت: در نوار خودت را معرفى کن و بگو عضو انصار حزب اللَّه هستم و روى این موضوع تأکید زیادى داشت.
حجاریان گفت: بگو فدایى ولایت فقیه هستم، من را هم محکوم کن و به موضوع فشار از پائین، چانه زنى در بالا و فتح سنگر به سنگر حمله کن. وقتى من را تهدید مىکنى، به حالت جدى حرف بزن و تهدید کن و بگو مىکشمت و خانه و زندگىات را آتش مىزنیم. من هم تیتر مطالب او را یادداشت کردم.
حتى گفت: در نوارِ تهدید به نهضت آزادى، عبداللَّه نورى، مهاجرانى و آقاى خاتمى هم توهین کن و بگو خاتمى آمده با جامعه مدنى ختم انقلاب را اعلام کند. حجاریان گفت: در داخل نوار از سعید امامى به عنوان شهید سعید امامى یاد کن. او در آخر جلسه سوم به من گفت: من به شما از نظر مالى و کارى کمک مىکنم، اگر بخواهى به هیأت شما کمک مىکنیم، اگر نخواستى به خودت کمک مىکنیم که خانه خودتان را بسازید. با شهردارى منطقه هم هماهنگ مىکنم. حجاریان به من گفت: تو نسبت به سایر بچههاى انصار خیلى آرام هستى، اگر مىتوانى بچههاى انصار را بیاور اینجا با هم صحبت کنیم!
نوار را او ساخت و من فقط یک گوینده بودم و نمىدانستم او چه سوء استفادهاى از آن مىکند. من هم رفتم خانهام، در زمانى که هیچ کس نبود، نوار را پر کردم و بردم به حجاریان دادم. او هم گفت: کار بزرگى کردى، امیدوارم بتوانیم مشکلات! شما را حل کنیم. وقتى نوار را دو دستى به حجاریان دادم (چند ماه قبل از ترور او) آقایان اصغرزاده و حکیمىپور نیز شاهد بودند." (رسالت: 12 تیر 79)
روزنامه رسالت پس از انتشار این مصاحبه مهم نوشت: "بر این اساس، معلوم نیست آیا قاضى رازقندى تاکنون به احضار حجاریان و اخذ توضیحات وى اقدام کرده است یا نه. به نظر مىرسد پرونده رضا احمدى و تهدید حجاریان در چارچوب پرونده نوارسازان قابل پیگیرى است. باید مشخص شود چرا و چه کسانى با سوء استفاده از سادگى جوانى 21 ساله، نوار تهدیدى تهیه و سپس با فراهم ساختن شرایط جنگ روانى، از آن بهرهبردارى سیاسى کرده و با تمسک به آن به تشویش افکار عمومى دست زدند. امیدواریم قاضى پرونده بىهیچ ملاحظه و مصلحت اندیشى، به واقعیت دست یافته و با عوامل و یا عاملین برخورد قانونى نماید." (رسالت: 12 تیر 79)
یک روز پس از نشر این سخنان، تنها پاسخى که روزنامه رسالت دریافت کرد، نامهاى بدون امضا و در سربرگ شوراى شهر تهران بود که از طرف سعید حجاریان در آن نوشته شده بود: "رسالت، نشر اکاذیب مىکند." شوراى شهر در حالى این چهار کلمه را از طرف حجاریان در 13 تیر ماه به عنوان پاسخ ارسال کرد که روزنامه بهار در همان روز، مصاحبه مفصلى را به نقل از سعید حجاریان در خصوص ادعاى دیروز روزنامه رسالت به چاپ رساند!
روزنامه بهار در این مصاحبه ادعا کرد که وى گفته است: "نوار بدون استفاده از آن به چه درد مىخورد و کجاى این کار عقلانى است... لابد بعد هم مىخواهند بگویند تروریستها از خود من دستور گرفتهاند." (روزنامه بهار: 13 تیر 79)
چرا حرف یک بچه را تیتر می کنید!
در همان ایام حجاریان که نایب رئیس شوراى اول شهر تهران بود در مورد آشنایى خود با احمدى گفت: "آقاى علیزاده روزى در شوراى شهر، فردى را به من معرفى کرد و گفت او از این بچههایى است که تجمعهاى دانشجویى را به هم مىریزند و مىخواهد با تو صحبت کند. کمى نصیحتش کردم و به او گفتم عقاید خود را داشته باشد، امّا به جاى اینکه کارهاى فیزیکى بکند، برود کار فرهنگى کند.
روزى احمدى به من گفت که دوستان من تو را محاکمه کردهاند و نوارى به من داد که جریان محاکمه در آن ضبط شده بود. احمدى به من گفت که ظاهراً پسر عمویش از اینهاست و این نوار با صداى اوست. نوار را که گوش کردم، متوجه شدم همان حرفهاى معمول است که جریان خشونتطلب در روزنامهها و مجلههایشان علیه من گفته و نوشته بودند.
نوار بىارزشى بود، به آن اعتنایى نکردم و آن را در گوشه کشوى میزم انداختم و به آقاى اصغرزاده که در همان اتاق همکارم بود، گفتم که چنین نوارى موجود است! پس از واقعه ترور، چون دنبال سرنخ مىگشتند، کشوى مرا باز کردند و نوار را درآوردند. در آن زمان من در حالت اغما بودم که این وقایع پیش آمد و احمدى را دستگیر کردند. من فکر مىکنم این نوار ربطى به تروریستها ندارد."
حجاریان به جاى پاسخ به سئوالات اساسى مطرح شده در خصوص سخنان احمدى، ضمن ادعاى این که وى تطمیع شده است، اظهار داشت: "چه ثمرى براى من داشت که به یک بچه بگویم این حرفها را بزن و چیزهایى به او یاد بدهم که در نوار بگوید، بعد هم نوارش را دور بیندازم !"
وى که هر روز در کنار نام روزنامه خود، جمله "دانستن حق مردم است" را مىنوشت، از اقدام روزنامه رسالت در چاپ اظهارات احمدى گله کرد و گفت: "یک زمان مدیر مسئول رسالت به عیادت من آمد و من براى او هم در این مورد توضیح دادم. نمىدانم چرا حرف من را که این همه سابقه رفاقت با هم داریم، کنار گذاشته و رفته حرف این بچه را تیتر اول کرده است."
حجاریان در آن مصاحبه از محاکم قضایى خواست تا کسانى را که روى این جوانان کار روانى مىکنند، شناسایى کند: "باید افرادى که روى این جوانان کار مىکنند و این سناریوها را به آنها یاد مىدهند تحت تعقیب قرار گیرند. این افراد باید به عنوان آسیب دیدگان اجتماعى مورد امداد قرار گیرند!... زمانى که پنج، شش کانال رادیو تلویزیون یک کشور در اختیار یک جریان باشد و جریان دیگر از داشتن کوچکترین رسانهاى محروم شود، نمىخواهم بگویم دوستان ما این کار را مىکنند، ولى طبیعى است که از رسانههاى کوچک مثل نوار استفاده شود." (روزنامه بهار: 13 تیر 79)
سئوالاتی که بی پاسخ ماند !
آقاى حجاریان در حالى که مىتوانست این مطالب را براى روزنامه رسالت ارسال نماید، حاضر به انجام این کار نشد، چرا که بدیهى بود آن روزنامه، این ادعاها را به همراه پاسخ و اشکالات آن به چاپ خواهد رساند. همان طور که یک روز پس از چاپ توجیهات آقاى حجاریان، روزنامه رسالت سئوالاتى را مطرح ساخت که هرگز پاسخ داده نشد: "از ایشان مىپرسیم با توجه به اینکه نوار تهدید چند ماه قبل از حادثه ترور در اختیار شما قرار گرفت و شما نوار را گوش کردید و در کشوى میزتان گذاشتید و یا به تعبیر خودتانآن را دور انداختید، آیا به اصغرزاده و دیگران هم گفتید که این نوار دور انداختنى و بىارزش است؟
اگر گفتید! چرا آقاى اصغرزاده، چند روز بعد از ترور، سعى نکرد به مسئولان بگوید که این نوار از نظر حجاریان، چیز بىارزشى بود و نباید روى آن مانور داد! بلکه برخلاف آن براى موجسوارى بیشتر، در مصاحبهاى با اشاره به نوار تهدید گفت: محتوا و تفکر موجود در این نوار، افشاگر انگیزه و بستر ایجاد خشونت در کشور است و مسئولان باید در خشکاندن این ریشه خشونت احساس تعهد کنند.
اگر آقاى اصغرزاده مىدانست که "نوار بىارزشى" در کشوى میز شماست، چرا وقتى روزنامه هم میهن در صفحه اول خود این تیتر درشت را درج کرد که "خوب نگاه کنید! جعبه سیاهترور حجاریان راز مىگشاید" در جلسه شوراى شهر اعلام کرد: این نوار سرنخهاى متعددى را به دست مىدهد و این نوار غیر از آنکه تهدید حجاریان به مرگ بوده، یک سند سیاسى محسوب مىشود و محتواى آن نشانگر یک تفکر بسیار خشن و وحشى است.
چرا آقاى خسروى به عنوان رئیس شوراى شهر اعلام کرد که "اگر به ترور حجاریان رسیدگى نشود، نوار تهدید را علنى مىکنیم."
چرا آقاى اصغرزاده با گذشت حدود یک ماه از ماجراى ترور، حتى افرادى نظیر خانم وسمقى، عضو دیگر شوراى شهر را نسبت به بىارزش بودن نوار توجیه نکرد و نتیجه آن شد که وى در روز 23 فروردین 79 نوار تهدید رضا احمدى را در جمع خبرنگاران پخش کرد؟
آقاى حجاریان! شما مىگوئید رضا احمدى نوار را پر نکرده و پسر عموى او بوده، شما هم که از او به هر دلیلى شکایتى نکردهاید! پس دلیلى براى مجازات و زندانى بودن او وجود نداشته و ندارد که او بخواهد براى آزادیش دروغ بگوید.
ضمن اینکه اصلاً ما نیز فرض شما را مىپذیریم که او دروغ گفته و شما را متهم کرده، شما نیز قوه قضائیه و وزارت اطلاعات را متهم کردهاید، پس یک راه مىماند، آنهم رسیدگى به موضوع در دادگاه علنى، آیا مىتوانید از ادعاهایتان دفاع کنید و ثابت کنید که احمدى تطمیع شده است؟" (روزنامه رسالت : 14 تیر 79)
البته پیش از این هم مدیر مسئول روزنامه رسالت در باره ملاقات خود و حجاریان در تاریخ 30 خرداد 79 نوشته بود : "... حجاریان در این باره گفت: احمدی برای مسجدشان 150 هزار تومان نیاز داشت که در شورا مطرح کردم و این مبلغ برایش فراهم شد. احمدی بعد از ماه رمضان پیش من آمد و گفت که گروهی شما را غیابا محاکمه کرده اند و حکم ارتداد و اعدام داده اند و سپس نواری به من داد و گفت این هم نوار تهدیدی که با صدای پسرعمویم است. من آن نوار را چندبار گوش کردم و به آقای اصغر زاده و یکی دو نفر دادم."
با خواندن مصاحبه آقاى حجاریان، به خوبى درمىیابیم که پروژه نوارسازى بر استدلالى متکى است که وى آن را تئوریزه ساخته و مُحق جلوه مىدهد. وقتى او ادعا مىکند که چون "چند کانال رادیو و تلویزیون در اختیار یک جریان است و جریان دیگر محروم است، طبیعى است که از رسانه کوچکى مثل نوار استفاده شود" آیا این نیز طبیعى است که تمام نوارهایىکه علیه نهادهاى قانونى و شخصیتهاى حقیقى و حقوقى مشخصى تنظیم شده، وارد محتواى هر کدام که مىشوید، جز دروغ و تهمت و فریب چیزى در آن نیست. آیا جریان مدعى محروم از رسانه، در صورتى که کانال تلویزیونى و یا رادیویى داشته باشد، به همین شیوه عمل مىکند؟
خودسرهایی که هرگز از آنها شکایت نشد
البته در صحنه مطبوعات نیز عملکرد آن جریان را دیدهایم و چیزى جز اهانت و دروغ در آن نیافتیم. متأسفانه سعید حجاریان براى روشن شدن حقایق، هرگز حاضر نشد از رضا احمدى و عاملان ترور خود شکایت کند تا ادعاهاى مطرح شده مورد بررسى قرار گیرد و گمانهها پایان پذیرد. وى ده ماه پس از ترور و زمانى که بهبودى نسبى یافته بود، در مصاحبهاى مفصل که روزنامه ایران به چاپ رساند، آنگاه که در برابر سئوال "چرا از ضاربین شکایت نکردید؟" قرار گرفت، گفت: "از چه کسى شکایت کنم؟ از یک مشت ضارب بچه سال که من آنها را مسبب اصلى نمىدانم؟ به هر بچه سالى مىتوان یک اسلحه داد و گفت شلیک کن. من به اصطلاححقوقى سبب را اقوى از مباشر مىدانم. اینها حداکثر مباشر بودند. من طرف حساب اینها نبودم، طرف حساب سبب بودم. سبب بر من مخفى است، پس دلیلى نداشت که از اینها شکایتکنم. فوقش، چند سال بیشتر به اینها کیفر مىدادند. من قصد انتقامجویى از کسى ندارم، چون انتقام مسأله را حل نمىکند. باید با این پدیده برخورد ریشهاى و پیشگیرانه کرد، چون امکان آن هست که از این باندهاى مافیایى در کشور ما خیلى به وجود آید." (روزنامه ایران:27 آذر 79)
چندماه قبل سعید حجاریان در مصاحبه با خبرگزاری تسنیم بدون مقدمه در اواسط مصاحبه خطاب به خبرنگار می گوید: "به نظر شما به من میخورد که خودم را ترور کرده باشم؟ تسنیم: چرا این سوال را میپرسید؟ حجاریان: عدهای برای این مسئله کتاب چاپ کردند. تسنیم: چه کسی کتاب را نوشته است؟ حجاریان: چند سال پیش آقای رسایی در کتاب بازی ترور نوشته است که خودم، خودم را ترور کردم!"
خاتمی راست می گوید ترورهای سازماندهی شده در پیش است
بنابراین به جای قضاوت عجولانه باید به آقای خاتمی حق داد که ترور سعید حجاریان را سازماندهی شده دانسته و امروز نیز نگران تکرار همان ترورهای سازماندهی شده است. با این تذکر که جناب رأس کودتای سال 88 همه واقعیت را نمی گوید بلکه بخشی که به نفع این جریان هزار لایه است را بیان می کند!
آقای خاتمی راستی چرا وزارت اطلاعات دولت شما هرگز حقایق آن ترور را فاش نکرد؟ چرا سعید حجاریان هرگز از ضاربان خود شکایت نکرد؟ فرد ضارب چند سال بعد از آزادی از زندان در ستاد انتخاباتی چه کسانی دیده شد؟
بگذریم! نویسنده این سطور در نطق مخالفت با وزیر پیشنهادی اطلاعات دولت یازدهم، مستندا اشاره کردم که این جریان همانطور که در سال های دوره حاکمیت اصلاحات آمریکایی با سازماندهی قتل های زنجیره ای، کوی دانشگاه و ترور سعید حجاریان مقدمات تخریب سه رکن مهم وزارت اطلاعات، نیروی انتظامی و سپاه و بسیج را فراهم کرد، در آینده مقدمات روانی دیگری را کلید خواهد زد تا این چشم های نظام را مجددا در نگاه افکار عمومی تخریب و مقدمه نفوذ خود برای انتخابات مجلس دهم را آماده کند.
نمی دانم وزیر اطلاعات درباره اظهارات خاتمی چه واکنشی نشان خواهد داد اما پیش بینی خود را در حال تحقق می بینم و اعلام می کنم که از نظر این آقایان دولت اعتدال هم مانند دولت اصلاحات خون و شهید و جانباز می خواهد البته از نوع تقلبی آن ! بنابر این باید از همه نیروهای انقلاب خواست تا هوشمندانه وضعیت موجود را رصد کنند و ضمن اعلام مواضع به حق و غیرتمندانه خود، بهانه ای به دست یاران داخلی دشمن ندهند.
جوان آنلاین: حسین شریعتمداری امروز یکشنبه 14/07/92 طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت: بعد از سفر رئیسجمهور محترم کشورمان به نیویورک و گفتوگوی تلفنی ایشان با رئیسجمهور آمریکا که یکی از چند اقدام نابجای این سفر - در کنار اقدامات مثبت آن - بود و هزینه کردن از عزت مثال زدنی ایران اسلامی در جهان و منطقه را به دنبال داشت، پایگاه اطلاعرسانی آیتالله هاشمیرفسنجانی به نقل از ایشان نوشت «امام موافق حذف شعار مرگبر آمریکا بودند»! این ادعا که همزمانی آن با مکالمه تلفنی دکترروحانی و اوباما، هماهنگ شده به نظر میرسید، در فاصلهای کوتاه به تیتر و خبر اول روزنامههای زنجیرهای و سایتها و رسانههای داخلی و خارجی تبدیل شد. رسانههای مورد اشاره با استناد به ادعای آیتالله رفسنجانی، اصرار داشتند که از یکسو، گفتوگوی تلفنی روحانی و اوباما را قابل توجیه! جلوه دهند و از سوی دیگر، ابراز امیدواری میکردند شعار مرگ بر آمریکا از فرهنگ سیاسی و اعتقادی مردم حذف شود! در این که آقای هاشمیرفسنجانی نظر صریح و بارها اعلام شده حضرتامام(ره) را تحریف کرده است، تردیدی نیست و در همین نوشته به آن خواهیم پرداخت، اما، ابتدا بایستی درباره این تحریف و مسائل پیرامونی آن به چند نکته اشاره کرد. 1- همزمانی تحریف نظر امام راحل(ره) با گفتوگوی تلفنی آقای روحانی و رئیسجمهور آمریکا به وضوح نشان میدهد که آقای هاشمی و دوستان ایشان نیز در نسنجیده بودن مکالمه یاد شده تردیدی ندارند و از آنجا که میدانند این اقدام نابجا و خسارتآفرین با هیچ منطق علمی، سیاسی و اسلامی همخوانی ندارد، برای توجیه آن به گناه نابخشودنی تحریف نظرات حضرت امام(ره) روی آوردهاند. 2- آیتالله هاشمیرفسنجانی، پیش از این نیز نمونههایی از تحریف نظرات حضرت امام(ره) را در کارنامه سیاسی خود ثبت کرده است از جمله آن که گفته بود در نامهای خطاب به حضرت امام(ره) از ایشان خواسته بودند در زمان حیات خویش مانع «رابطه با آمریکا» را بردارند و برای نشاندادن این که امام راحل(ره) با نظر ایشان موافق بودهاند! اعلام کرده بود «اگر بحثهایم در مورد رابطه با آمریکا در آن نامه مورد ایراد بود، حتما حضرت امام در همان زمان پاسخ من را میدادند»! و توضیح نداده بود که آیا حضرت امام(ره) بعد از نامه ایشان، نظر خود را درباره رابطه با آمریکا تغییر داده بودند؟! و آیا اصرار بعدی و پیدرپی حضرت امام(ره) بر نظر خود پاسخ منفی به پیشنهاد ایشان نبوده است؟! 3- تحریف نظرات حضرت امام(ره) برای اثبات اقدامات نابجا که ادعای موافقت امام راحل(ره) با حذف شعار مرگ بر آمریکا تازهترین نمونه آن است، اگرچه تلخ و ناگوار است ولی از واقعیت شیرین و روحنوازی حکایت میکند و آن، این که؛ در میان مردم خون داده و خون دل خورده ایراناسلامی، اصلیترین شاخصه و معیار برای ارزیابی امور و قضاوت درباره درستی و نادرستی آن، رهنمودهای امام راحل(ره) و خلف حاضر ایشان است و اگر چنین نبود، کسانی که در پی انجام اقداماتی بیرون از بستر تعریف شده آن بزرگوار هستند، ناچار نبودند برای موجه جلوه دادن اقدامات خود به تحریف رهنمودها و نظرات حضرت امام(ره) روی آورند. این واقعیت که مردم شریف این مرز و بوم همه حرکتها و اقدامات مسئولان را با شاقول و معیار نظرات امام راحل(ره) و حضرت آقا ارزیابی میکنند، هشداری جدی به کسانی است که خیال خام دور زدن خط نورانی حضرتش را در سر میپرورانند. 4- کسانی که برای توجیه اقدامات و مواضع انحرافی خود نظرات حضرتامام را تحریف میکنند، بیآن که متوجه باشند و یا بخواهند، به این واقعیت اعتراف کردهاند که در نگاه مردم بدون پیوند با امام راحل(ره) و پیروی از نظرات و رهنمودهای آن بزرگوار، اهمیت و ارزش قابل ذکری ندارند و فقط «صفر»هایی هستند که با «یک» امام راحلمان(ره) تبدیل بهعدد میشوند. اگر غیر از این بود - که نیست- چرا دیدگاهها و خواستههای خویش را از قول خود مطرح نمیکنند؟! 5- و اما، بیاساس بودن این ادعا که «امام موافق حذف شعار مرگ بر آمریکا بودند» به اندازهای واضح و آشکار است که نیاز چندانی به توضیح و استدلال ندارد ولی آن گونه که در صدر این نوشته اشاره داشتهایم به نکاتی در این باره میپردازیم؛ الف: تنها سندی که برای این ادعا ارائه شده، اظهارات آقای هاشمیرفسنجانی است و حال آن که حضرت امام(ره) در وصیتنامه سیاسی الهی خود - که نشان میدهد تحریفهای این روزها را نیز مانند بسیاری از رخدادهای دیگر پیشبینی کرده بودند - تاکید میفرمایند؛ «اکنون که من حاضرم، بعضی نسبتهای بیواقعیت به من داده میشود و ممکن است پس از من در حجم آن افزوده شود لهذا عرض میکنم آنچه به من نسبت داده شده یا میشود مورد تصدیق نیست مگر آن که صدای من، یا خط و امضای من باشد، با تصدیق کارشناسان یا در سیمای جمهوری اسلامی چیزی گفته باشم». بنابراین باید از جناب هاشمی پرسید؛ ادعای حضرتعالی با کدامیک از معیارها و ملاکهایی که حضرت امام(ره) بر آن تاکید ورزیدهاند همخوانی دارد؟! پاسخ یک کلمه بیش نیست و آن؛ هیچکدام! ب: آقای هاشمی بارها و از جمله در نامهای که به امام راحل(ره) نوشته بودند تاکید کردهاند مذاکره و رابطه با آمریکا از مهمترین مسائلی است که حل و فصل آن فقط از جانب حضرت امام(ره) امکانپذیر است و باید در زمان حیات خود ایشان به صراحت درباره آن تصمیم گرفته شود. بنابراین باید پرسید چگونه است که حضرت امام درخصوص این موضوع به قول خود آقای هاشمی «بسیار مهم» هیچ نظری که موافق ادعای اخیر جناب رفسنجانی باشد، ارائه نفرمودهاند؟ و چنانچه مدعی هستند امام راحل(ره) اعلام برخی نظرات مهم و حساس نظیر حذف شعار مرگ بر آمریکا را به آیتالله هاشمی واگذار کردهاند! تناقض در پذیرش این ادعا با بند یاد شده از وصیتنامه سیاسی الهی حضرت امام(ره) چگونه قابل حل است؟! ج: و اما، فقط با یک مراجعه گذرا به رهنمودها و نظرات مبارک امامراحل(ره) که تمامی آن موجود و مکتوب است، میتوان توصیههای فراوانی از حضرتش را مشاهده کرد که در آن بر ضرورت شعار مرگ برآمریکا تأکید شده است، از جمله و به عنوان اندکی از بسیارها؛ حضرت امام(ره) خطاب به یکی از مفتیهای آل سعود که شعار مرگ بر آمریکا در مراسم برائت از مشرکین را خلاف اسلام دانسته بود؛ میفرمایند؛ «باید به آن آخوند مزدور که فریاد مرگ بر آمریکا و اسرائیل و شوروی را خلاف اسلام میداند گفت تأسی به رسول خدا و متابعت از امر خداوند تعالی خلاف مراسم حج است؟ آیا تو و امثال تو آخوند آمریکایی فعل رسولالله - صلیالله علیه و آله و سلم - و امر خداوند را تخطئه میکنید، و تأسی به آن بزرگوار و اطاعت فرمان حقتعالی را برخلاف میدانید؟» بدیهی است که فقط نقل نظر حضرت امام(ره) در میان است و هرگز درپی آن نیستیم که خدای نخواسته آیتالله هاشمیرفسنجانی را با مصداق این نهیب امام راحل مقایسه کنیم. * «از خدا میخواهیم این قدرت را به ما ارزانی دارد که نه تنها از کعبه مسلمین، که از کلیساهای جهان نیز ناقوس مرگ بر آمریکا و شوروی را به صدا درآوریم» * «همین قول مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل و مرگ بر شوروی برای آنها مرگ میآورد» و نمونههای فراوان دیگری که بیرون از محدوده این وجیزه است. گفتنی است حضرت امام(ره) تاکید میفرمایند که «احساسات ایرانیان علیه ملت آمریکا نبوده، بلکه علیه دولت آمریکاست» یعنی دقیقا برخلاف دولتمردان آمریکا نظیر «واین برگر» وزیردفاع وقت آمریکا که میگفت؛ «ریشه ایران به عنوان یک ملت باید کنده شود» و یا خانم کلینتون که درباره اثر تحریمها بر مردم ایران گفته بود «به هر حال، مردم ایران هستند که از نظام جمهوری اسلامی حمایت میکنند» و... 6- و بالاخره باید گفت؛ بعد از رحلت حضرت امام(ره) تاکنون نمونههایی از تحریف بیانات و رهنمودهای صریح آن حضرت دیده شده که تحریف نظرات ایشان از سوی آیتالله هاشمی و آیتالله صانعی از جمله آنهاست ولی متأسفانه «موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)» که وظیفه قانونی حفظ آثار امام(ره) و پیشگیری از تحریف آن را برعهده دارد، در مقابل تحریفهای یاد شده سکوت محض کرده است. کیهان در چند مورد به نمونههایی از این تحریفها و نشان دادن تفاوت فاحش آن در مقایسه با متن بیانات امام راحل(ره) پرداخته بود و در تمامی این موارد واکنش «موسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی(ره)» فقط سکوت بوده است. این سکوت و بیتفاوتی نیاز به چارهجویی دارد.
دهنمکی زمان را خوب میشناسد و به زبانِ زمان سخن خود را میگوید؛ از سخن او همچنان میتوان تیترهای شلمچه را شنید و دید؛ مهم نیست سوپرحزباللهیها و طیف روشنفکر در مورد او چه میگویند.
به گزارش سرویس فضای مجازی خبرگزاری فارس وبلاگ یادداشتهای یک پابرهنه نوشت: شیرینترین و تلخترین خاطرات دوران نوجوانی من با شلمچه دهنمکی گره خورده است؛ هنوز اولین شماره شلمچه را که خودم خریدم، به یاد دارم؛ تیتر درشت صفحه اول «از شهردار کوخ نشین تا شهردار کاخ نشین» بود و پایین این تیتر تصویر کرباسچی و شهید باکری قرار گرفته بود. مشتری سادگی و لحن تازه و عجیب بودنش با شهدا شدم؛ البته این مشتری شدن دردسرهای فراوانی داشت که کمترین آنها، کنار آمدن با بینظمی در انتشار شلمچه بود؛ برخی از اوقات هفتگی بود و برخی از اوقات 2 هفته یک بار میآمد. برخی اوقات اول هفته میآمد و برخی اوقات هم وسط هفته! آمدن و نیامدنش هم با اطلاع قبلی نبود! حتی تعطیلی شلمچه توسط وزارت ارشاد دولت اصلاحات هم در نوع خود جالب بود. آخرین شلمچه، قرمز رنگ بود و خارج از زمان معمول آمد! شلمچه تعطیل شد و هیچ کس آخ نگفت؛ همان گونه که جبهه تعطیل شد و کک کسی نگزید! صبح دوکوهه آمد و با بینظم شدن انتشار صبح دوکوهه، بمب مستندهای دهنمکی ترکید. بعد نوبت به فیلمهای سینمایی دهنمکی رسید؛ و این روزها یک سریال و فیلم جدید همزمان با رونمایی از فرهنگ 80 جلدی اسارت؛ دیگر نمیدانم چه کاری مانده است که دهنمکی به سراغ آن نرفته باشد و در آن موفقیتی کسب نکرده باشد! دهنمکی را دوست دارم؛ برایم هم اهمیتی ندارد که سوپر حزب اللهیها و طیف روشنفکر در مورد او چه میگویند؛ دهنمکی مرد زمان است و زمان را خوب میشناسد و به زبانِ زمان سخن خود را میگوید؛ از سخن او همچنان میتوان تیترهای شلمچه را شنید و دید. برای دهنمکی آرزوی موفقیت میکنم و ایضاً برای برخی از سوپر حزب اللهیهای عزیز که کمی مانند دهنمکی عزیز، توان فعالیت داشته باشند! جداً زشت بود که به دهنمکی گفتند که چه جوابی به امام زمان (عج) خواهد داد ولی حاضر نیستند که به خودشان پاسخ دهند که برای انقلاب چه کردهاند؟ البته جز غر زدن، نق زدن و برچسب زدن!
نماینده مردم نطنز، قمصر و بادرود در مجلس گفت: تبعیت از ولی فقیه و پیروی از راه شهدا ضامن حفظ ارزشهای نظام مقدس جمهوری اسلامی است.
به گزارش خبرگزاری فارس از اصفهان محمد فیروزی صبح امروز در صبحگاه مشترک نیروهای نظامی و انتظامی که به مناسبت هفته نیروی انتظامی در نطنز برگزار شد، تصریح کرد: امروزه تبعیت از ولی فقیه و پیروی از راه شهدا ضامن حفظ ارزشهای نظام مقدس جمهوری اسلامی است و عزیزان نیروی انتظامی هم همواره این راه را طی کردهاند. وی در ادامه ضمن تبریک هفته نیروی انتظامی بیان کرد: در متون اسلامی سلامت و امنیت در کنار هم مطرح شدهاند و اگر سلامت یک مقوله حیاتی است امنیت هم اینچنین است و اگر امنیت نباشد جامعه دچار انحطاط میشود و توسعه زندگی اجتماعی و و پیدایش جوامع مدرن سطح احساس امنیت را بالا برده است که سبب شد افرادی تامین امنیت را بر عهده بگیرند که امروز نیروی انتظامی متولی آنست که وظیفه جلوگیری از تهدید و همچنین مدیریت تهدیدات بر عهده نیروی انتظامی است . نماینده مردم نطنز، بادرود و قمصر در مجلس شورای اسلامی اضافه کرد: معمولا در خیلی از کشورها با وابستگی به قدرتهای بزرگ سعی میکنند تهدیدات را مقابله و مدیریت کنند، اما کشور ما با اتکا به مردم در سایه قدرت ایمان به خدا همه تهدیدات را مدیریت میکند. وی گفت: یکی از کارهای ویژه نظام اسلامی جلب رضایت و همراهی و متعادلسازی خواستههای مردم با این کار ویژه است لذا اقدامات تجهیز و اقتدار نیرویانتظامی موجب بوجود آمدن آرامش در جامعه میشود که حفاظت از جان و مال و ناموس مردم بر عهده نیروی انتظامی است . فیروزی با بیان اینکه احساس امنیت مهمتر از خود امنیت است و امنیت ایجاد شده توسط پلیس در خانهها احساس میشود، تاکید کرد: حتی اگر در بین خانوادهها احساس امنیت از بین برود مردم به نیرویانتظامی مراجعه میکنند زیرا خدمات پلیس را تضمینکننده امنیت روانی مردم میدانند. وی گفت: نقش پلیس در جوامع مختلف متفاوت است و امروزه میبینیم در کشورهای مدعی لیبرال دموکراسی که دیندار نیستند اگر چه از حقوق بشر دم میزنند، اما وقتی مردم کوچکترین اعتراضی میکنند در معرض شدیدترین سرکوبها قرار میگیرند. فیروزی در این زمینه افزود: در واقع پلیس نقش یک نیروی سرکوبگر و دیکتاتوری را دارد، اما در جامعه اسلامی پلیس در عین حال که با جرم مقابله میکند نگهبان حیثیت و آبروی افراد است و پلیس سرباز نظام است و در عین حال که با تهدیدات مقابله میکند پا را از دایره اعتدال بیرون نمیگذارد نماینده مردم نطنز در خانه ملت گفت: در جامعه اسلامی همه نیروهای انتظامی و نظامی از فرمانده کل قوا که حافظ دین و در عین حال جان و مال و ناموس مردم است تبعیت میکنند و گوش به فرمان ایشان برای اجرای عدالت تلاش کرده و تضمین اجرای عدالت در سایه ولایت مطلقه فقیه را بر عهده گرفته است.
کارشناس مسائل بینالملل گفت: نظرسنجی صرفا آگاهی از قضاوت و نظر عموم مردم در خصوص یک موضوع مشخص است، اما در هیچ جای دنیا تصمیمگیریهای کلان و اساسی یک کشور بر اساس نظرسنجی عمومی انجام نمیشود.
به گزارش خبرگزاری فارس، چندی پیش اخباری مبنی بر تمایل دولت برای برگزاری نظرسنجی در خصوص مذاکره ایران و آمریکا در رسانهها انعکاس پیدا کرد، در این خصوص حسن بهشتیپور در گفتوگو با خبرنگار سیاست خارجی خبرگزاری فارس در خصوص کارکرد و جایگاه نظرسنجی در جامعهشناسی و مردم شناسی گفت: کارکرد آن آگاهی از نگاه و قضاوت مردم در مورد یک موضوع خاص است و در مقاطع مختلف نیز ممکن است نظر مردم بستگی به شرایط مختلف متفاوت باشد. وی افزود: نباید از نظر دور داشت که در سیاستگذاریها و تصمیمگیریهای کلان کشور معمولا این کارشناسان هستند که موضوع را از جنبههای مختلف بررسی و آماده میکنند تا در سطوح عالی در مورد آن تصمیمگیری شود. کارشناس مسائل بینالملل با بیان این که در هیچ جای دنیا تصمیمگیریهای کلان و اساسی بر اساس نظرسنجی انجام نمی شود. تصریح کرد: چون این نظرسنجی دیدگاه عامه مردم است و در مورد یک موضوع خاصی میتواند در سیاستگذاری مورد توجه قرار بگیرد، ولی الزاما اینطور نیست که عین همان اجرا شود. در دنیای امروز نظرسنجی انعکاس دهنده دیدگاه عموم مردم است، ولی در سطوح بالا آن نظر به عنوان سیاستگذاری انتخاب نمیشود. بهشتیپور در خصوص نظرسنجی در مورد روابط ایران و آمریکا گفت: با این کار تا حدودی مشخص میشود که آیا مردم موافق هستند یا مخالف، اما نباید فراموش کرد که سیاستگذاری بر اساس مصلحت یک کشور، شرایط زمان، مکان، مجموعه روندی که باید طی شود تا به هدف مورد نظر دست پیدا کرد و شرایط بینالملل و داخلی و منافع ملی تعیین میشود. وی معتقد است که نتایج نظرسنجی میتواند محرمانه یا علنی باشد ،اما مهم این است که در سیاستگذاری به مصلحت کشور نگاه شود. بر این اساس نتایج و خود موضوع از سوی نخبگان و کارشناسان از ابعاد مختلف بررسی میشود، همچنین در این روند شرایط طرف مقابل نیز بررسی میشود و بر اساس مجموعه این شرایط یک تصمیم در عالیترین سطح نظام گرفته میشود که در ایران بر اساس قانون اساسی مقام معظم رهبری این وظیفه را بر عهده دارد. منتهی ایشان نیز به تنهایی تصمیم نمیگیرند. پس از آن که کارشناسان موضوع را بررسی و تحلیل کردند موضوع به شورای عالی امنیت ملی ارائه میشود در آنجا نیز در سطوح عالی روسای سه قوه بررسی نهایی میشود و جمعبندی آن به مقام رهبری ارائه میشود. وی گفت: این یک روال منطقی سیاستسازی در سیاست خارجی ایران است و اینها هیچ تعارضی با نظرسنجی ندارند. حتی در کشورهای دیگر دنیا مثلا در سوئیس بیشترین نظرسنجی در خصوص هر موضوعی صورت میگیرد برای آگاهی مسئولان از قضاوت مردم، اما تصمیمگیری و سیاستگذاری بر اساس شرایط کشور و منافع ملی آن تعیین میشود. در هیچ جای دنیا ملاک برای سیاستگذاری صرفا قضاوت عموم مردم در خصوص یک موضوع نیست.
+ سلام.دوستان عزیزی که افتخارمیدن و به این وبلاگ سر میزنن من مدتیه تو فیسبوک به اسمalikhodabakhshi@gmail.comفعالیت میکنم. یاعلی